0000000000000000000000000000000000715123.jpg

 

 


آینه جم: شاهپور رجایی مدیر عامل شرکت آب منطقه ای استان بوشهر در کانال تلگرامی خود نوشت:


دوران کودکی ام در احشام چاله، رازیانه، چه گله، بنجشکو، بنگر و دایو سپری شد. بنه هایی در دامان کوه و دل طبیعت. سرپناه امان به تناسب فصل سال کپر، چادر سیاه، کومه و پاشلی و اشکفت بود.گرمای تابستان و سرمای چله زمستان به سختی می گذشت.

برای در امان ماندن از باران های شلاقی زمستان به اشکفت کوه پناه می بردیم. مکانی تنگ و ترش و تاریک و گاها نمور. تابستان ها سایه اندازمان، کپر و درختان کنار و بادام بود. سیاه چادر ها هم با روکشی از پلاستیک در فصل بهار مامنمان.

زندگی شبه ایلاتی، زیبایی هایی بس فراوان داشت. از نعره پلنگ کوهستان، زوزه گرگ و شغال دره ها و دامنه ها گرفته تا چهچهه کبک و تیهو و بلبل و کپو.
به کرات قاطی شدن گله بز و گوسفندان اهلی با شکار کوهی در آبشخورها به دیده خود دیدم. برخی از بزهای چابک اهلی فرار را بر قرار ترجیح داده و زندگی با شکار کوهی برمی گزدیدند.

نان گندم و جو، خرما، گوشت تازه شکار ، شیر و ماست و کره و دوغ و کشک و خشکو از تولید به مصرف تا سبزی کوهی و بنه و بادام و کلخنگ و انجیر قوت غالبمان بود. دوا و درمانمان ادویه محلی و کوهی بود و تا آن سن و سال به طبیب و دکتر گذرمان نیفتاد.

چاه های چاه گله و چاله و رازیانه ، آبگیرهای آب شیرینو، نارو و برم سوز و برم قصب و تعدادی چاه کلپه در بستر رودخانه های فصلی منبع تامین آب شرب خانواده و احشام بودند و آنچه شدیدا در مضیقه بودیم و مسافت های طولانی و مشقت فراوان برای بدست آوردنش متحمل می شدیم و محل اختلاف و نزاع های خانواده ها بود آب بود و نحوه دستیابی به آن. هرچند نعمتی بزرگتر از وجود یک همسایه حتی با فاصله ای که های و هوی همدیگر را بشنوند و به فریاد هم برسند، در آن کوه و کمر و دشت و دمن ها متصور نبود.

بارها شاهد گردن های شکسته و خون مکیده حیوانات توسط پلنگ و لت و پار شدن آن ها توسط گله گرگ و شغال بودیم، لکن زندگی مسالمت آمیزی بین اجزاء طبیعت برقرار بود.
آدم های سالم و چابک ، درختان پرپشت و سرسبز، پرندگان و حیوانات اهلی و وحشی فت و فراوان و زنجیره ای کامل در طبیعت برقرار بود.

دوران مکتب که از پنج سالگی ام شروع شد، فاصله سه کیلومتری روستای دایو تا غربه را از دل کوهستان و دره ها و فراز و نشیب های متعدد پیاده طی می کردم. مسیرهای صعب العبور و ترکه ملا، تنهایی و دوری از مادر، مانع از ادامه یادگیری در مکتبخانه نشد، تا اینکه با ثبت نام در مدرسه عشایری ورقی دیگر از زندگی ام رقم خورد.

چهار دهه بعد از آن دوران سخت و به یاد ماندنی، نوروز امسال از فاصله دور و نزدیک گذری بر آن اماکن و تجدید خاطره ای با دوران کودکی داشتم. نه از طبیعت سرسبز و پوشش گیاهی و نهیب دلهره آور پلنگ و زوزه گرگ ها خبری بود و نه از گله شکار کوهی و رمه بز و گوسفندان اهلی.
آنچه از آن دوران به یادگار مانده ویرانی کومه و پاشلی بود و عرض اندام تک درختان کنار و جنگل تنک و کم پشت بادام و بنه و گون.

آبگیرها خشکیده ، قنات ها و چشمه ها از تکاپو افتاده و چند چه کلپه جریان زیرسطحی را جمع آوری نموده تا کماکان حیات ادامه داشته باشد.

صادقانه بگویم گرچه عریضه ای تلخ و شیرین به رشته تحریر درآوردم ، لکن اغراق نکردم و یادآوری خاطراتی واقعی بود.

این هم از عریضه نویسی نوروزی من، نمره اش با شما سرور ارجمند

 

[کد خبر:AJ24375]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب