0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000d1bf7ca3a0a7a2db3f8f038174dc9081.jpg

 آینه جم:  سمیرا نوری| نامش را طلای سیاه گذاشته‌اند. این نام‌گذاری چندان بی‌راه نیست. شاید حتی به جا بود که نام طلا را بر اساس نام آن تغییر می‌دادند؛ نفت زرین. نفت از آن دست دارایی‌هاست که می‌شود گفت اگر در خاک هر کشوری یافت شود می‌تواند خوشبختی، ثروت و رونق را برای آن کشور به ارمغان آورد. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. نفت برای ما برکات زیادی داشت و دارد. سال‌هاست وقتی نام نفت می‌آید بی‌اختیار به یاد نام ایران می‌افتیم و برعکس. از مزایای وجود نفت در ایران هر چه بگوییم کم گفته‌ایم. اما هیچ ثروت و سودی آسان به دست نمی‌آید. حتی اگر آن ثروت یک دارایی خوابیده در زیر لایه‌های خاک و سنگ باشد.
استخراج نفت از شهرهای نفت‌خیر ایران، رونق بسیاری زیادی به آن شهرها داد. اما این رونق که می‌توانست سراسر خیر و خوشی باشد، زیانش بیشتر از سودش شده است. زیانی که به سان شمشیر دو لبه‌ای عمل کرده است. شمشیری که از یک سو به جان محیط زیست افتاده است و از سوی دیگر نه‌تنها بهبودی در شرایط کاری مردم بومی منطقه ایجاد نکرده است، بلکه شهرهای آن‌ها را با خیل عظیم کارگران و کارمندان غیربومی روبه‌رو کرده است.

تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی
مناطق نفتی کنگان، عسلویه، دیر و جم از مهم‌ترین مناطق نفتی استان بوشهر است. چند سالی است که مردم این شهرها میزبان پارس جنوبی هستند. به گونه‌ای که نفت را یکی از همشهریان و حتی یکی از اعضای خانواده‌ی خود می‌دانند. مردم بومی این مناطق از گذشته تاکنون به سه حرفه مشغول هستند؛ کشاورزی، صیادی و تجارت. اما به گفته‌ی مردم این منطقه با آغاز فعالیت‌های نفتی در شهرهای آن‌ها، نه تنها از نظر کاری سودی عاید آن‌ها نشد، بلکه این شغل‌های سنتی نیز بسیار تضعیف و با چالش رو‌به‌رو شد. زمین‌های کشاورزی کاربریشان تغییر کرده و فعالیت‌های نفتی اختصاص داده شده است. شاید اگر این تغییر کاربری با برنامه‌ریزی و مدیریت بهتری صورت می‌گرفت، مردم کمتر دچار رکود شغلی می‌شدند.

شیوع انواع بیماری در منطقه
یکی از ساکنان عسلویه در این باره به آفتاب یزد می‌گوید: «افزون بر شغل‌ها، پوشش گیاهی و طبیعی و درختان منطقه از بین رفته است. وجه تسمیه عسلویه همین درختان است. تعداد درختان عسلویه در گذشته به‌اندازه‌ای زیاد بود که به راحتی در آن، به پرورش زنبور و تهیه‌ی عسل می‌پرداختند. ولی الان دیگر از آن روزها خبری نیست. کشاورزی ما به کلی نابود شد. نفت و پتروشیمی آسیب وحشتناکی به منطقه وارد کرده است. آلودگی صنعتی سراسر اینجا را فراگرفته است. حتی همین پدیده‌ی ریزگردها هم به دلیل از بین رفتن پوشش گیاهی است. نمی‌شود گفت تمام ریزگردها منشا خارجی دارند. با از بین رفتن پوشش گیاهی این منطقه و همچنین انفجار کوه‌ها، پدیده‌ی ریزگردها بسیار تشدید شده است. همچنین آب دریا هم به وسیله‌ی پسماند پتروشیمی آلوده شده است. پسماندهای پتروشیمی که در دریا خالی می‌شود باعث مرگ و میر دسته جمعی ماهی‌ها و منقرض شدن بعضی از گونه‌ها شده است. صیادها ناچارند مسافت طولانی را بروند و حتی گاهی از آب کشور خارج شوند و به آب بین‌المللی وارد شوند تا بتوانند ماهی‌گیری کنند. پتروشیمی مجوز ایمنی دارد؛ مجوزی که در صورت استاندارد بودن سازه‌ها صادر می‌شود. در حالی که حتی لباس‌های کارکنان نیز ایمن نیست و مرگ و میر آتش‌سوزی بسیاری رخ می‌دهد. بسیاری از سرویس‌ها قدیمی و از دور خارج شده، است. پتروشیمی علاوه بر مجوز ایمنی، پروانه‌ی بهره‌برداری سبز نیز دارد. این پروانه به شرکت‌های دولتی که زیر نظر محیط زیست هستند، تعلق می‌گیرد. به این منظور کارهای کارشناسی انجام می‌گیرد و پروانه‌ بهره‌برداری صادر می‌شود که چند ضرر به منطقه می‌رساند؛ هم اینکه شرکت‌هایی که برای آن‌ها پروانه صادر می‌شود، خودشان را دیگر اصلاح نمی‌کنند، و دیگر این که آسیب شدید به زندگی مردم وارد می‌شود. حق مردم ضایع می‌شود.
بیماری‌های تنفسی، انواع سرطان، زایمان‌های زودرس و بیماری‌های پوستی در منطقه شایع شده است. بوی گوگرد همیشه در هواست. خون مردم منطقه اصلا به درد اهدا نمی‌خورد. این‌ها آلودگی زیست محیطی بالفعل است. آلودگی زیست محیطی بالقوه هم در این جا زیاد است. تعدادی مخزن آمونیاک در پنج کیلومتری شهر است.
هر هفته در منطقه گزارش انفجار انبارها و لوله‌ها را داریم. حال اگر این اتفاق برای یک مخزن آمونیک بیفتد و منفجر شود فاجعه‌ای بسیار بزرگ‌تر رخ می‌دهد. ممکن است تا شعاع زیادی از انفجار یخبندان شود.»

عدم به کارگماری نیروهای بومی
اما مشکلات زیست‌محیطی تنها مشکلی نیست که در سال‌های زندگی با نفت، برای مردم این منطقه پیش آمده است. خبرهایی که از این مناطق می‌رسد. حکایت از تورم، بالا رفتن اجاره‌ها و قیمت زمین دارد. مسئله‌ی دیگری که ساکنان این مناطق را با چالش روبه‌رو کرده است، بر هم خوردن تناسب جمعیتی شهرشان است. به گونه‌ای که منطقه به یک میدان صرفا کاری تبدیل شده است و درصد بسیاری بالایی از ساکنان را کارگران تشکیل می‌دهند. بخش قابل توجهی از کارگران را مردان تشکیل می‌دهند، بدین ترتیب با مردانه شدن شهرهای نفت‌خیز و در پی آن ممکن است با کم شدن امنیت برای زنان در منطقه روبه‌رو شویم. از سویی دیگر بسیاری از جوانان و تحصیل‌کردگان این مناطق، از عدم به کارگیری نیروهای بومی در صنعت نفت گله دارند. به گفته‌ی برخی از آن‌ها گاهی پیش آمده که کارگران با تحصیلات پایین‌تر را از شهرهای دیگر به کار در پتروشیمی گماشته‌اند، ولی از نیروهای بومی منطقه استفاده‌ای نشده است. شاید بهتر بود صنعت زیرساخت و امکاناتی برای نیروهای بومی در نظر می‌گرفت. حال که شغل سنتی و قدیمی منطقه که تجارت بود با مشکلات اساسی روبه‌رو شده است، شاید روا نباشد که صنعت نفت چنین بی‌مهری به مردم بومی کند.

اسکله دیگر نان نمی‌دهد
یکی از ساکنان منطقه در این خصوص به آفتاب یزد می‌گوید: «شغل تجارت در این منطقه نفسش به شماره افتاده است. مردم ما از اسکله نان می‌خورند. کار خیلی از این مردم نان خوردن از ته لنجی است. اما متاسفانه این تجارت به صورت مصوب استانی انجام می‌شود. بر همین اساس گفته‌اند که هر ملوان در سال 6 بار می‌تواند ته لنجی بیاورد. اما عملا این رقم به 4 بار در سال کاهش می‌یابد. این شغل الان خیلی راکد شده است. اسکله در بسیاری از روزها تعطیل است. از سویی به خاطر قانون مصوب، اگر جنس‌های ته لنجی را بگیرند، قاچاق محسوب می‌شود، چون قانون ثابت برای آن وجود ندارد. خیلی از ملوانان یا مسافرکش شده‌اند یا بنزین فروش. شرایط هر روز بدتر می‌شود و به بیکاری مردم اضافه می‌شود. بعضی از مردم هم برای کار به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس مهاجرت کرده‌اند که در آن‌جا بسیار مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرند. مردم ما بیکارند، در حالی که از شهرهای دیگر نیروی کار به این جا وارد می‌کنند. هشت سال پیش جمعیت کنگان، 20 هزار نفر بود ولی الان به 110 هزار رسیده است که بیشتر آن را کارگران تشکیل می‌دهند. صنعت در این منطقه هم به تجارت و هم به معادلات سیاسی آسیب زده است. بیشتر اعضای شورای شهر اینجا کارگری هستند که از شهرهای دیگر به این جا آمده‌اند. مشکلات این منطقه و همچنین بی‌قانونی زیاد است، هیچ کس بدون گرفتن پول قدم از قدم برنمی‌دارد.»
برای همه‌ی ما ایرانیان سخت است که ایران را بدون نفت تصور کنیم. سال‌هاست که نفت عضوی از خانواده‌ی همه‌ی ماست. عضوی عزیز و بخشنده. اما کاش در کنار این عضو عزیز، دیگر اعضا را نیز در نظر می‌گرفتیم تا حضور نفت، مایه‌ی آرامش و آسایش باشد.

روزنامه آفتاب یزد 

[کد خبر:AJ24640]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب