1042348_544.jpg

 

 

آینه جم:  مصطفی داننده- حتما در فیلم‌ها صحنه خفه کردن آدم‌ها را دیده‌اید. قاتل دو دستش را به گلوی مقتول قلاب می‌کند و آنقدر فشار می‌دهد تا جان از بدن او خارج می‌شود. تورم و گرانی نقش دست‌هایی را بازی می‌کنند که به گلوی آدم می‌نشینند و راه نفس را می‌بندند.

تورم و گرانی بیش از اینکه بر جیب مردم اثر بگذارد بر فرهنگ مردم تاثیر می‌گذارد. شما وقتی حال جیب‌تان خوب است چگونه زندگی می‌کنید؟

احتمالا سعی می‌کنید زندگی شادی برای خانواده خود فراهم کنید. سفر می‌روید، مهمانی می‌گیرید، مایحتاج بچه‌ها را تامین می‌کنید و ...

وقتی تورم و گرانی همچون هوای آلوده این روزهای ایران بر سر مردم سایه می‌افکند، اولین مسئله‌ای که قربانی می‌شود، سبک زندگی مردم است.

مردم برای چرخاندن چرخ زندگی ابتدا به سراغ حذف هزینه‌هایی می‌روند که می‌شود بدون آنها زندگی کرد مثل سفر رفتن، مهمانی گرفتن، کتاب خریدن، سینما رفتن، لباس خریدن و کارهای شبیه اینها.

حق هم دارند. بالاخره گوشت، مرغ، برنج و اجازه خانه به هر مسئله دیگری  ارجحیت دارد. سرپرستان خانواده وقتی حقوق می‌گیرند و به دور از چشم فرزندان به حساب و کتاب می‌پردازند، فقط به سپری شدن ماه با کمترین هزینه فکر می‌کنند.

خانواده‌ای که شاید دو هفته یک بار اهالی فامیل را دعوت می‌کرد، ماهی یک بار این کار را انجام دهد. شاید فردی که حاضر بود ماشین خود را در اختیار دوستان و فامیل بگذارد تا آنها به کارهای خود برسند، به خاطر گرانی بنزین دیگر حاضر به این کار نباشد.

بله، وقتی تورم سر به آسمان می‌ساید و گرانی پدر مردم را در می‌آورد، ر فتارهای انسانی زیر آوارهای تومان و ریال له می‌شوند.

زندگی مردم می‌شود پول. کُنش‌ها و واکنش‌ها بر اساس منفعت‌های مادی صورت می‌گیرد. مردم کارهایی را انجام می‌دهند که برای آنها ضرر مالی نداشته باشد.

صاحب‌خانه‌ها تورم و گرانی را با گرفتن اجاره بالا از مستاجر خود جبران می‌کنند. راننده تاکسی یا وسائل شخصی گرانی بنزین را با کرایه بیشتر جبران می‌کند. صاحب نانوایی، گرانی آرد را با گران کردن نان جبران می‌کنند و این چرخه ادامه دارد. همه می‌خواهند از دیگران حق خود را بگیرند.

تورم و گرانی باعث می‎‌شود آنهایی که تلاش می‌کردند در جامعه، انسان‌های خوب باشند و شرافتمندانه زندگی کنند در این چرخه کم بیاورند و خود را شبیه دیگران کنند. به نظر می‌رسد جامعه این روزهای ایران، آدم‌های خوب را پس می‌زند و همه را ترغیب می‌کند به بد بودن و به دغل بودن.

در این نوع جامعه، زندگی کردن دیگر معنی پیدا نمی‌کند. همه فقط زنده هستند. کار می‌کنند که شب‌ها و روزهای را سپری کنند. به خاطر یک باک بنزین، حاضر نیستند سفر بروند و تفریح کنند. تفریح رفتن مساوی است با حذف بخشی از حقوق و رفتن نیمی از پول یعنی نخوردن گوشت و برنج!

مگر نخوانده‌ایم که«از دري كه فقر وارد شود از در ديگر ايمان بيرون مي رود» پس نگران جامعه باشیم، نگران سبک زندگی مردم. ما احتیاج به زندگی کردن داریم. آقایان مسؤول ما آدم آهنی نیستیم./عصر ایران

[کد خبر:AJ30378]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب