0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000d1bf7ca3a0a7a2db3f8f038174dc9081.jpg

آینه جم: حسن محدث زاده

"پس از گذشت حدود 3 سال با نمونه برداری های متعدد... براساس نتایج به دست آمده بیش از 20 آلاینده از نظر غلظت و اثرات بهداشتی... در این میان بنزن به عنوان آلاینده مهم و سرطان زا، در هوای کلیه شرکت ها، کریدورها و محل های اسکان کارکنان در کل منطقه وجود داشته است... تغییرات نگران کننده ای در پارامترهای خونی، کبدی و کلیوی کارکنان ایجاد شده است که ادامه این روند با توجه به پایین بودن میانگین سن و سابقه کاری، ایجاد تغییرات بیماری زا قطعی خواهد بود."

آنچه را که خواندید، چکیده نامه ای است که سرپرست مدیریت بهداشت، ایمنی و محیط زیست شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران با مهر " فوری" برای 35 پتروشیمی یا شرکت مستقر در سرزمین عسلویه نوشته است.

نامه یا شاید هم بهتر است بگوییم، درد نامه، خون نامه، تصدیق نامه، سرطان نامه و موت نامه را با مهر فوری فرستاده اند، گویی که بنزن و شرکا (زایلن، استایرن، آمونیاک و ...) چو لشکر ملخ های طغیان کرده ی بیابان های شاخ آفریقا، یک شبه بر هوای کلیه شرکت ها، کریدورها و محل های اسکان کارکنان شوریده اند و با دست های دود آلودشان بر صفحه ی آبی رنگ آسمان، نقاشی سیاهی کشیده اند.

حرف از شبیخون و کودتای تیم "بنزن و شرکا" نیست، بلکه آنها سال های طولانی است که از آتش تنوره کشیده از دل فلرهای قد برافراشته ی همین 35 پتروشیمی و شرکت است که آزادانه در هوای منطقه به رقص در آمده اند.  35 شریک جرمی که از آنها خواسته شده تا آثار جرم شان را پاک کنند که اگر هم چنین نکنند هیچ اتفاق ناخوشایندی برایشان رخ نمی دهد  . به همین راحتی.

مثل همه سال های رفته، بی آن که چهره ای خشم آلود به عتاب و سرزنش شان بپردازد، گالن گالن هوای ناپاک را به خوردمان می دهند تا طلای سرزمین مان را از دل آب و خاک بریایند. آیا این پاسخ مهربانی ذاتی و سادگی نباتی جنوبی هاست که طلا بدهند و در عوض سرطان پس بگیرند؟! " هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ"

بومیان عسلویه که روزگاری دریای دیارشان معبری حیاتی برای تجارت و صید و صیادی و تامین کننده بخش اعظمی از نیازهای غذایی و روحی آنان بود، با مرور تکه های خاطره و خاطره های تکه تکه از آن روزهای دریایی، برای بدن آش و لاش و پر از بریدگی و خراش این آبی افسانه ای اندوهناکند، گویی که غمی بزرگ در چشم هایشان در حال گذران حبس ابد است.

عسلویه ای ها و عسلویه نشین ها حالا باید خود را برای غمی بزرگ تر آماده کنند. برای روزهایی که بدن های آلوده به سرطان را با دست های خود در دل خاک می نهند. بدن هایی که به جرم تنفس در هوای ناپاک بی خیالی پتروشیمی ها، بلیط حیات شان سوزانده می شود.

شاید گفته شود که فلر فلان فاز یا پالایشگاه خاموش شده و بقیه نیز تا چند سال آینده از نفس می افتند یا اینکه قرار است مهندسان سرزمین لاجوردی پوشان به عسلویه آمده و از این گازهایی که روزانه 17میلیون مترمکعب دود شده تا لای جو خسته و سرفه زده انباشته شوند، برق بسازند و حتی اینکه گازها سر از کارخانه سیمان کنگان در آورند، اما وقتی بعد از این دو دهه، تازه تایید می کنند که چه دسته گل سرطانی به آب داده اند، چگونه باور کنیم که این" مهرفوری" هم در لابلای انبوه نامه ها و بخشنامه های آرام گرفته در درون قفسه ها، خاک نخورد و به فراموشی سپرده نشود؟

 ژان ژاک روسو می‌گوید: “می‌توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی‌توان آن را انکار کرد". سونامی سرطان حقیقتی است که دیر یا زود دامان ما را می گیرد اگر چه باورش کاممان تلخ می کند مثل اینکه هندوانه ابوجهل را در ریز دندان هایمان مزه مزه کنیم.

 آنهایی که دستتان به بالا بالاها و کمی پایین تر از آن بالا بالاها می رسد و قدرت تصمیم گیری و تصمیم سازی دارید، برای این شورش محتوم و این شوربختی مشئوم سرطانی چاره ای جد بیندیشید. طلای اصل، جان و سلامتی آدم هاست نه نفت و گاز. استخراج این ها برای رفاه همین آدم هاست نه کشتن آنها.

چندی قبل پس از مدت ها دوستی را زیارت کردم. از او حال و احوالی را جویا و از چگونگی گذران ایام و کار و بار پرسیدم. در پاسخ گفت: " بازگشت همه به سوی عسلویه است" یعنی من نیز روزیِ خود با حصر در فنس ها می جویم.

 شاید در ورای پاسخ طنزگونه دوستم این حقیقت نهفته باشد که اگر دهان بی رحم فلرها به زودی بسته نشود، در آینده نزدیک بسیاری از مرگ ها مستقیم یا غیرمستقیم به پدیده عسلویه مرتبط می شود و آن گاه باید بر پیشانی آگهی ترحیم بسیاری از قربانیانِ این پول ساز آدم کش بنویسیم: " بازگشت همه به سوی عسلویه است"./ خلیج فارس

[کد خبر:AJ23427]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب