آینه جم" شاهین صمدپور: تو این چند روز صحبت های زیادی با خانواده و دوستان و پدر پارمین داشتم.

 نکته ی مشترکی که در صحبت های تمام این عزیزان وجود داشت، عشقِ عمیق و گاهی افراطی محمود به دخترش بود.

پدر پارمین یک مهندس پتروشیمی بود که سیزده سال با همسرش زندگی می کرد و طبق ادعای بستگان وی، پدر پارمین یک فرد سالم بود که حتی سیگار هم نمی کشید!

پدر پارمین و همسرش چند سال قبل از به دنیا آمدن پارمین، بچه ی قبلی خود را هنگام زایمان از دست می‌دهند و همین موضوع اثر مخربی بر روحیه محمود می میگذارد.

رفتارهای افراطی و تعصبات غیر عادی محمود روی دخترش تا جایی پیش می‌رود که یکی از بستگان نزدیک پدر پارمین که پزشک بوده، چندین بار به وی پیشنهاد رفتن پیش یک روانشناس را می‌دهد؛ اما محمود این پیشنهاد را نمی پذیرد و با وی قطع رابطه می کند!

بعضی از خویشاوندان محمود اینطور برایم تعریف می‌کنند که وقتی محمود و دخترش به خانه ی آنها می آمدند، پیوسته ترس و واهمه ای داشتند که مبادا بچه ای به پارمین حرفی بزند و محمود عصبانی بشود و دست پارمین رو بگیرد و از آنجا ببرد.

خاطره ای عجیب از پدر پارمین!

چند هفته قبل از خفه کردن پارمین؛ محمود برای همسرش تعریف می کند، در شهر ماشینی را می بیند که داخل آن ماشین چند پسر در حال آزار و اذیت یک دختر بودند و مدام از همسرش می پرسید، ممکن است در آینده برای دخترمان هم همچین اتفاق هایی بیفتاد؟!

یک روز محمود همراه پارمین برای خرید مرغ مینا از منزل بیرون خارج می شوند، محمود در یک اقدام ناباورانه داخل ماشین پارمین را محکم به سینه اش می فشارد جوری که دهان و بینی دختربچه روی سینه ی پدر قرار می گیرد؛ پدر آنقدر دخترش را به سینه ی خود می فشارد که نفس دختر بچه می‌گیرد و ....

اینکه آیا محمود دچار جنون آنی شده یا خیر؟! آیا متوجه خفه کردن دختربچه اش بوده یا خیر؟!

و در نهایت این جمله ی عجیب به پدر پارمین نسبت داده شده است که می خواستم بچه ام را به بهشت بفرستم؛ چقدر این موضوع برای قتل قابل استناد است یا خیر؟!

همه این سوالات توسط پلیس و مراجع قضائیه در حال بررسی است.

نوشتن دیدگاه