000000000000000000000000000000000000000ndex.jpg

 

 

آینه جم - دکتر طالب موذنی :

دیشب شهرستان جم یکی از شخصیت های برجسته زمانه ی خود را از دست داد. از آن دست از دست دادن هایی که بسیار تأثربرانگیز بود. حاج سیدضیاء موسوی، پیشکسوت فرهنگی و چهره سرشناس، اصیل و بسیار محبوب و محترم شهرستان جم بعد از یک عمر فعالیت و خدمت در جایگاه معلمی و مدیریت؛ با عزت به جایگاه ابدی سفر کردند.


برای حقیر، همیشه نوشتن از مرتبه والای انسانیت و معرفت یک انسان بزرگ، با هر دستی که در نویسندگی داشته ام سخت بوده، و تنها دوست داشتن و تعلق خاطر داشتن به آن بزرگ این سختی را سهل می کرده. خصوصا اینکه اگر آن انسان خیلی خوب، خیری بهم رسانده باشد. در این صورت است که می توانم بدون تاثیر پذیرفتن از تعریف و تمجیدهای دیگران از آن بزرگ، با ارایه مصداق واقعی و مشاهده عینی، از او سخن بگویم. ای کاش دیگران هم همین کار می کردند و هر کس در حد ورقی از خود با او می نوشت تا این ورق ها بشود دفتری از معرفت آن بزرگوار.


حدود سی سال یعنی موقعی که دانش آموز دبستان بودم برای اولین بار ایشان را در دفتر نمایندگی آموزش و پرورش بخش جم و ریز دیدم. فردای آن روز، در مرکز استان، مسابقه علمی داشتم و حتما می بایست از طریق اداره آموزش و شهرستان کنگان به آنجا می رفتم. آن سال ها، هنوز جم و ریز تابع کنگان بود. به این خاطر، باید خودم را همان روز به اداره مرکز شهرستان می رساندم تا از آنجا به اتفاق دیگر دانش آموزان شهرستان به بوشهر بروم. از جم و ریز خودم تنها بودم و این تنهایی مرا مضطرب کرده بود که چه کار کنم و چطور بروم. آقای بزرگواری که بعدا فهمیدم مسئول نمایندگی آموزش و پرورش منطقه و شخص اول اداره بود، و بعدترش فهمیدم که همه ایشان را به اسم می شناسند و او را سیدضیا صدا می زنند، بدون لحظه ای درنگ، بعد از اتمام ساعت اداری، دفتر را تعطیل کرد و با ماشینش مرا به اداره مرکز شهرستان (که شصت کیلومتر آن طرف تر بود) رساند.


آن موقع ها، فرق مسئولیت با ریاست را نمی دانستم. فرق فارغ التحصیلی از دانشگاه تهران با راننده نمی دانستم. فرق معرفت و مدرک نمی دانستم. فرق ماشین عادی و خارجی نمی دانستم، فرق جاده پرپیچ و شیبدار با اتوبان دو بانده نمی دانستم. فقط توانستم آخرین حد از دلسوزی و مسئولیت پذیری که یک انسان می تواند داشته باشد را تصورم کنم و ببینم. ایشان، چه بخاطر علاقه ای که به دانش آموزان درسخوان داشت، چه بخاطر تعلق خاطر ویژه ای که به منطقه داشت و می خواست که از منطقه کسی به جایی برسد و برای منطقه مقامی کسب کند و چه بخاطر درک عمیقش از سختی های آن دوران (که خودش هم در دوران تحصیلش در دبیرستان سعادت بوشهر چشیده بود)، و چه بخاطر ترکیبی از اینها، از همان سال ایشان را به نیکی و پاکی دیدم.


بعدها هم که به دانشگاه شیراز رفتم، ذکر خیر ایشان را مرتب از بعضی از پدران دانشجویان بوشهری می شنیدم. پدرانی که وقتی می خواستند از خوبی جمی ها صحبت کنند، نام ایشان را می بردند.


به خانواده و بستگان محترم و مردم شریف شهرستان جم، خصوصا فرهنگیان عزیز، مرحومیت ایشان را خالصانه تسلیت می گویم. انشاالله، خدا ایشان را با اولیای خود محشور گرداند و حقیر را هم از راهروان راه تعلیم و انسانیت ایشان قرار دهد.

 

** صفحه اجتماعی دکتر طالب موذنی

[کد خبر:AJ33010]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

0 # ناشناس 1399-04-08 00:34
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت درگذشت استاد دلسوز و مردمی آقای موسوی به مردم فهیم شهرستان جم و با تشکر از دکتر موذنی به خاطر این نوشته . دکتر موذنی ؛ زمانی که آقای موسوی شما را به کنگان بردند تنها نبودی و من وچند نفر دیگر ( به قول آقای موسوی نخبه های جم ) همراه هم بودیم . روح استاد شاد و یادش گرامی باد .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
+4 # سلام 1399-04-08 08:24
مرسی دکتر موذنی عزیز
قدرشناسی شما ستودنیه
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب