آینه جم؛ عابدین عابدی زاده
..."مردم عزیز، من شما را ترک میکنم چون حوصلهام سر رفته؛ احساس میکنم به اندازهی کافی زندگی کردهام؛ من شما را با تمام دلواپسیهایتان در این فاضلاب دلانگیز تنها میگذارم، موفق باشید"...
خبر خودکشی دردناک کودک ۱۱ سالهی دَیّری را شنیدم، اکنون همهی کلماتم پر از بغض و اشک است، اگر این خبر واقعیت داشته باشد باید بر این جامعه و این ساختار گریست؛ جامعهای که نتواند از کودکان و فرزندان خویش حمایت کند، خود نیز پیش از آن یا مرده یا خودکشی کرده است؛ چه بر سر این خاک آمده که کودکش، خود را اینگونه دردناک و غمانگیز از روی آن برمیدارد و هیچ نیروی اجتماعی، توان نگهداری او را در این خاک ندارد!
کودک و خودکشی! باورش سخت است اما آمار نشان میدهد که سن خودکشی در کشور به کودکان رسیده است؛ به راستی اگر کودک بمیرد؛ خانواده میمیرید، خانواده که بمیرد؛ جامعه میمیرد و آنگاه تمام!
و آنگاه جهان بوی تعفن به خود میگیرد، تا رابطهی انسان با خود و جامعه اصلاح نشود، تا رابطهی انسان با جهان اصلاح نشود ما مردهایم، مردگانی که به بوی تعفن همدیگر عادت میکنیم.
استیو تولتز در کتاب جزء از کُل مینویسد: صادقانهترین و شفافترین یادداشت خودکشیای که خواندهام مال جورج سندرز، بازیگر انگلیسی است که خطاب به جامعه میگوید:
"مردم عزیز، من شما را ترک میکنم چون حوصلهام سر رفته؛ احساس میکنم به اندازهی کافی زندگی کردهام؛ من شما را با تمام دلواپسیهایتان در این فاضلاب دلانگیز تنها میگذارم، موفق باشید".
آری؛ ما همه در خودکشی کودک ۱۱ سالهی دَیّری شریکیم! ما همه شریک فقر خود و جامعهایم؛ ما همه فقیر شدهایم؛ چرا که اخلاق، انسانیت، و خود را از دست دادهایم، لبخند را از دست دادهایم و اکنون برای فریب دادن چشم دیگران لبخند میزنیم و از کنار یکدیگر میگذریم!
*فانوس اندیشه
[کد خبر:AJ33946]
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا