سخنی با شما ،برادر و خواهر معلم!

نویسنده :موسی قیصری

 

در حالی که فرصت ها چون ابر می گریزند تا بحال با طرح چند سؤال از خویش ابرهای بارور در گذر زمان را به باریدن و سیراب کردن ، واداشته ای تا در بارش زلال آن به "رویش" و "فلاح" برسی؟

 

که.... "که هستی ، چه می کنی ، برا ی که کار می کنی، چرا کار می کنی ، در کجاهستی ، به کجا می خواهی بروی ، به کجا رسیده ای و به کجا رسانده ای"؟!!

 

((بگذار صمیمانه ازشما بپرسم این سؤال را که راستی((چرا معلم شده ای؟

 

آیا در طلب یک کار به اصطلاح بی دردسر و با چند ماه تعطیلی با مزد و مواجب بوده ای؟ اگر چنین است در خویش تجدید نظر کن و مسئولیت خدایی و انسانیت را به خاطر آور ،که شما همانند یک کارمند اداره نیستی.

 

شما با انسان هایی سرو کار داری که بسیاری از مسائل زندگی شان را از شما می آموزند، اعمال و حرکتهای تو را الگو قرار می دهند. بخش عظیمی از شخصیت شان را "حرف ها" و "رفتار شما" می سازد.

 

اگرفاسد باشی نسل هایی را فاسد کرده ای و اگرصالح باشی نسل ها را اصلاح کرده ای.

 

معمولا سؤال می شود که در کلاس چگونه باید بود؟ در حالی که سؤال مهمتر این است که

 

اساسا چرا باید معلم بود؟

 

ما تا نقش انسان در هستی را درک نکرده باشیم ، نقش معلم درکلاس را نخواهیم فهمید. تا چرا بودن انسان پاسخ نگیرد ،چگونه بودن او جواب نخواهد گرفت.

 

معلمی که بر اساس شناخت هایش عشق به کار یافت تحرک هم خواهد یافت و بنابراین کاراول من و شما این می شود که خود را بسازیم، زیرا دیگر سازی ممکن نیست تا خودسوزی صورت نگرفته باشد.

 

خود سازی نمی شود مگر این که انسان شهامت خودسوزی را بیابد وبا دست توانای خویش شعله ای برافروزد، کثافت ها و آلودگی های وجودیش را بسوزاند وتولدی تازه بیابد.

 

افسوس که ما پیش از آنکه از آلودگی ها پاک شده باشیم بر خویش عطر پاشیده ایم وخویشتن را جز آنکه هستیم به دیگران معرفی کرده ایم. ما به جای آنکه رنگ خدا راگرفته باشیم ، به خدا رنگ زده ایم.

 

چگونه می خواهیم دیگران را بسازیم و از اسارت ها رها سازیم در حالی که هنوز خویش را نساخته ایم؟

 

ما که خود اسیریم چگونه سخن از آزاد کردن دیگران می گوییم؟!

[کد خبر:AJ3121]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم