به نام خدا

بررسی نسبت جم به روزگاران باستان

به مناسبت روز جم

آینه جم،پیروزی هایی که انسان آریایی چه بر قوای طبیعی و چه بر دشمنان مجاور به دست آورد موجب  گردید که با برخورداری از روحیه آرام و طبیعت دوست خود و آمیزش با زندگی ساده جانوران و مشاهده جنبش  دلپذیر طبیعی از ابرو بادو مه و خورشیدو فلک دوره ی آسایشی در زندگی آریا ئیان بوجود آید.

این دوره طولانی -700سال که با نعمت فراوان و آسایش و خوشبختی همراه بود دوره تابندگی نام یافت که با نام " جمشید " شناخته می شود.

جمشید از دو  بهره تشکیل شده است، بهر نخست آن " جم " است، همان است که در زبان پهلوی " یم  yam" یا "جم " خوانده می شود و در زبان اوستایی " ییمه  yima"".

بهر دوم  آن "شید  " است که تلفظ پهلوی آن shet"" و تلفظ اوستایی آن "خشئیت "است.

 شید همان است که بهر دوم " خورشید" و بهر نخست " شید اسب" را تشکیل می دهد و به معنی درخشان و تابنده است. و مستقلا به معنی خورشید هم آمده است.

 بنابراین جمشید به معنای "جم درخشان " است و جم درخشان دوره ای است که آریائیان پس از پیروزی بر طبیعت و بدون مزاحمت همسایگان، در آن روزگار می گذراندند و از آن جا که " ییمه" در اوستا به معنی همزاد نیز آمده است می توان گمان برد که مقصود از جمشید همزاد نور و فروغ یا همزاد درخشندگی بوده است.ضمن این که در این دوران هنوز آریائیان به سمت سرزمین های جنوبی حرکت نکرده بودند. زیرا در دوره ای که از آن به نام جمشید یاد می شود محل زندگی آریائیان در "ایران وِیج" در شمال شرقی بوده است.

 در این دوران طولانی  جمشید آلات جنگ را می سازد و بافتن پارچه  ابریشمی و کتانی را به مردم می آموزد، بنایی را دیوان به او یاد می دهند و کشتی بر آب می راند . جشن نوروز را که در اول سال و اول فصل بهار گرفته می شود نیز یادگار اوست و بدین سبب آن را  نوروز جمشیدی می نامیم. حال بر اساس اشعار شاهنامه آنها را بررسی می کنیم:

بر بنیاد اشعار شاهنامه جمشید را فرزند تهمورث دانسته اند:

 گرانمایه جمشید فرزند اوی .................. کمر بست یکدل پر از پند اوی

3

در اشعار شاهنامه ساختن آلات جنگی با اکتشافات جدید همراه می شود و در همین دوران است که فلزات و آلیاژهای نرمتر از سنگ بیرون کشیده می شود:

 

نخست آلت جنگ را دست برد .................... در نام جستن به گردان سپرد

به فر کئی نرم کرد آهنا ........................... چو خود و زره کرد و چون جوشنا

 و دست یافتن به گیاهانی که از الیاف آن ها می توانستند نخ بریسند

دگر پنجه اندیشه جامه کرد....................... که پوشند هنگام جنگ و نبرد

 ز کتان و ابریشم و موی و قَز......................... قصب کرد پرمایه دیباو خز

وقتی جامه های ابریشمین و کتانی و پنبه ای بافته شد ، مسئله شستن و دوختن آن ها مطرح گردید:

چو شد بافته، شستن و دوختن..................... گرفتند ازو یکسر آموختن

علاوه بر دست یافتن به پشم و فلزات در دوره ی جمشیدی پیشرفت های دیگری هم در زندگی آریائیان رخ داد، مثل دست یابی به سفال:

 هر آنچ از گِل آید چو بشناختند................. سبک خشت را کالبد ساختند

اینک ظرف های سفالین بکار گرفته می شد و تنعم زندگی آریائیان آنان را به سوی رنگ و بوی و زیب و زیور کشاند و کم کم بوی های خوش را بازشناختند:

 چو بان و چو کافور و چون مشک ناب .................... چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

 در همین دوران است که پزشکی جدید بوجود آمد خلاف آن پزشکی که با جادو توام بود:

پزشکی و درمان هر دردمند....... در تندرستی و راه گزند

 گذر کردن بر آب و ساختن کشتی هم در  دوران بالندگی  آریائیان روی می دهد:

 گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب .................. ز کشور به کشور برآمد شتاب

از نوروز آغاز می کنیم که جمشید آن را بنیاد نهاد و " زمان " را نهادی نو بخشید و اعتدال بهاری را با نوروز جشن گرفت:

 سر سال نو هُرمز فروَدین ................... برآسوده از رنج تن، دل ز کین

4

 بزرگان به شادی بیاراستند .................... می و جام و رامشگران خواستند

 

 در روزگار باستان آریائیان روز های ماه را به شماره  نمی خواندند بلکه هر روز از ماه به نامی نامیده می شد. اورمزد یا هرمز ، روز اول هر ماه بود و هرمز روز از ماه فروردین یعنی روز اول فروردین.

و در همین روزگار است که با پیدایی گلاب و دیگر مایعاتی که پزشکان آن روزگار فراهم آوردند " می " نیز ساخته شد:

 

به فرمانش مردم نهاده دو گوش .................. ز رامش جهان پر ز آوای نوش

 در انتهای این دوران ، وفور نعمت و زیادی شوکت و ثروت و پهناوری ممالک آریایی باد نخوت در  سر آخرین پادشاهان دوران تابندگی انداخت و کم کم گمان بردند که خود خدایند و آفریننده زمین و زمان:

جهان را به خوبی من آراستم ............. چنانست گیتی کجا خواستم

خور و خواب و آرامتان از من است............ همان کوشش و کامتان از من است

 و هنگامی که آخرین پادشاه یا یکی از آخرین پادشاهان این دوره چنین ادعایی کرد مردمان در برابرش سکوت کردند:

همه موبدان سر فکنده نگون ................. چرا کس  نیارست گفتن نه چون

 و پس از گذشت روزگاری دراز:

 از آن پس برآمد بر ایران خروش .......... پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش

سیه گشت رخشنده روز سپید................ گسستند پیوند از جم شید

 بر او تیره شد فره ایزدی................... بکژی گرایید و نابخردی

 پدید آمد از هر سویی خسروی................. یکی نامجویی ز هر پهلوی

 

 سپه کرده و جنگ را ساخته ...................... دل از مهر جمشید پرداخته

5

 چو جمشید را بخت شد کند رو ................... به تنگ اندر آمد جهاندار نو

 

چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ................. یکایک ندادش زمانی درنگ

به اره مر او را به دو نیم کرد ............... جهان را از او پاک بی بیم کرد

رمز دونیم شدن جمشید، این حقیقت را در خود دارد که ضحاک ( بابلیان) نیمی از سرزمین ایران را تصاحب کرد و نیمی دیگر هم چنان در دست آریائیانی بود که از سرکشی جمشید و اهریمنی بودن ضحاک دل بریده بودند. این که گفته می شود ضحاک ، جمشید را با اره ای که هزار دندانه داشت به دو نیم کرد، نشان از هزار سال حکومت بابلیان ( ضحاک) بر ایران است.

البته باید این را هم اضافه کنیم که تفاوت هایی بین جمشید شاهنامه و جمشید روایات مذهبی ایران وجود دارد و آن هم شاید تفاوت میان دو یا چند تن از پادشاهان باشد که در دوران تابندگی نژاد آریا تحت عنوان جمشید می زیسته اند. اما گفتار های ما بر اساس شاهنامه فردوسی می باشد.

در پایان باید این گونه نتیجه گیری کنیم که مردمان ایران که از زمان های باستان با نامه های باستان و خدای نامه ها  زندگی می کرده اند اسامی افراد و شخصیت ها و مکان های شاهنامه را بر محل زندگی خود یا خود می نهادند و این نامگذاری بدین معنی نبود که حتما آن پادشاه یا شخص این مکان را ساخته، هر چند که در مواردی هم این گونه بوده است، و تنها وابستگی و علاقه ایرانیان به داستان نیاکان و پهلوانان و پادشاهان خود  را می رساند. که نمونه ای این گونه نامگذاری در ایران فراوان هست مانند " پارسه یا دارابکرد" که ما امروز آن را  با نام یونانی پرسپولیس یا تخت جمشید می خوانیم زیرا مردمی که از نزدیکی پارسه می گذشتند تصاویر حکاکی شده  تخت شاهی را می دیدند که روی دست مردم بلند شده است و از آن جا که نمی توانستند کتیبه های میخی حک شده را بخوانند می پنداشتند که این مکان همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه از آن نام برده است، بنابر این ان را تخت جمشید نامیدند.

به فر کياني ‌يکي  تخت ساخت  ...............        چه مايه بدو گوهر اندرنشاخت

که چون خواستي ديو برداشتي   ..............       ز هامون به گردون برافراشتي

چو خورشيد تابان  ميان هوا       ...............      نشسته  بر او شاه  فرمانروا

 بنابر این در سراسر ایران فرهنگی- ایران، تاجیکستان ، افغانستان نام های مشابه با پهلوانان، پادشاهان و افراد در شاهنامه  به فراوانی دیده می شود، که در ادامه به تعدادی از آن ها اشاره می شود:

 مکان هایی که نام جمشید بر خود دارند:

جمشیدآباد

6

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لنگای شهرستان شهسوار (تنکابن ) واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری شهسوار، کنار شوسه ٔ شهسوار به چالوس ....

 

جمشیدآباد

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 5هزارگزی شمال آمل ، موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل...

جمشیدآباد

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 33هزارگزی شمال باختری نورآباد، کنار راه شوسه ٔ خرم آب...

جمشیدآباد

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوندبخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 9هزارگزی خاور زاغه و 5هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد ...

جمشیدآباد

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام ، واقع در 7500گزی خاور دره شهر و 2هزارگزی خاور راه مالرو دره شهر به ماژین . موق...

جمشیدآباد

جمشیدآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 2هزارگزی خاورچپقلو. م...

 

 

 

 مکا نهایی که نام پهلوان بزرگ ایران، رستم را بر تارک خود دارند:

و معروف ترین مکانی که نام جمشید را بر خود دارد  " تخت جمشید " می باشد. و این هم  تنها نام جمشید را بر خود دارد، زیرا ما می دانیم  که طبق دو کتیبه ای که در بالای دیوار جنوبی  پارسه( تخت جمشید) کنده شده ، از بناهایی است که به فرمان داریوش اول هخامنشی در حدود سال 520 ق. م  ساخته شده است.

شهرستان جم هم نام جمشید را بر خود دارد.  در مورد شهر جم در " معجم البلدان" یاقوت حموی آمده است که  جم شهری در فارس است که به نام جمشید نامیده شده. و چه زیباتر از این که بر تارک شهر ما نام بزرگ ترین پادشاه شاهنامه ( جمشید)  می درخشد.

شهرستان جم با مساحتی حدود هزار و هشت کیلومتر مربع بین ۵۲ درجه و ۱۹ دقیقه طول شرقی و ۲۸ درجه و ۱۵ دقیقه عرض شمالی از نصف النهار گرینویچ درجنوب شرقی استان بوشهر قرار دارد.

جم از لحاظ مساحت، هفتمین شهرستان استان بوشهر محسوب می‌گردد که قریب ۲/۶ درصد کل مساحت استان را به خود اختصاص داده است.

این شهرستان، از سمت شرق و شمال شرقی به شهرستان «مُهر»، از سمت شمال غربی به شهرستان دشتی، از سمت غرب به شهرستان دیّر، از سمت جنوب و جنوب شرقی به شهرستان«کنگان» محدود می شود.

9

شهرستان جم به لحاظ هشتصد و پنجاه پا ارتفاع از سطح دریا و کوهستانی بودن، از آب و هوای نسبتاً معتدل برخوردار است که در مقایسه با دیگر نقاط استان بوشهر محیط مناسب‌تری برای زندگی است و منطقه ییلاقی به شمار می رود.

 

وجود قنات های آب شیرین به تعداد قابل توجّه در گذشته و خاک مستّعد آن، شرایط مناسبی را برای کشاورزی ایجاد نموده است. به طوری که انواع درختان گرمسیری و سردسیری در آن قابل کشت

10

است.کشت انواع مرکبات، نخل، برنج، ذرّت، انواع سبزیجات و گونه‏های مختلفی از قبیل: موز، پسته، سرو، کاج و زیتون، شرایط طبیعی منحصر به فردی را به وجود آورده است.

 

با همه افتخاری که ما به داشتن شهری می کنیم که در زمان جمشید ، بزرگ ترین پادشاه شاهنامه ساخته شده، باید این حقیقت را هم در نظر بگیریم که از دیدگاه تاریخی ، محل زندگی آریائیان در دوره جمشیدی، ایران ویج بوده است که در قسمت شمال شرقی ایران ، یعنی در جایی که ما اکنون به نام تاجیکستان می شناسیم  قرار داشته است. و بعد ها همزمان با سرمای بزرگی که رخ می دهد، آریائیان به سمت سرزمین های جنوبی حرکت  می کنند. بنابر این سرزمین هایی که به نام جم یا جمشید شناخته می شوند،  هزاران سال بعد و بیشتر بعد از ورود اسلام به ایران ساخته شده اند. هر چند که نمی توان در این مورد نظر قطعی و صد در صد درستی ارائه داد ، اما با دیدگاه تاریخی می توان این نظریه را تا حدودی به واقعیت نزدیک نشان داد. هر چند که در این مورد باید پژوهش های بیشتری انجام گیرد.

[کد خبر:AJ3125]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم