آینه جم؛ در یادداشت قبل به نقش چشمگیر متولیان امر فرهنگ در ساختن الگوی مناسب برای افراد جامعه توضیحاتی داده شد. آنچه در این نوشتار نیز به آن خواهیم پرداخت،نقش افراد جامعه در شکل گیری فرهنگ خواهد بود.

سید عبدالمناف سجادی زاده - افراد جامعه در واقع جزء جدایی ناپذیر جامعه هستند. اکثر افراد تقلید را پیشه کار خود نموده اند؛ حال باید آفات تقلید را که عملی آگاهانه هست نه فطری، مورد بررسی قرار داد.
نخستین کسانی که مرجع تقلید آدمی هستند، پدر ومادر انسان هستند؛ لذا فرزندان در مقطعی تابع پدر ومادر خویش هستند. اما گاهی در بزرگسالی از ایده پدر ومادر خویش دست می کشند وبا آنان وارد چالش می شوند.

گاهی نیز جایگاه ها تغییر می یابد، یعنی پس از گذشت زمان این پدر ومادر هستند که تابع فرزندان خود می شوند و رفتار وگفتار آنان کاملا متضاد با گذشته خود خواهد شد.

این مقوله را به وضوح می توان در شهرستان جم مشاهده نمود؛ ظهور فرهنگهای متنوع در شهرستان علی رغم امتیازاتی که برای شهرستان داشته در این زمینه اثر منفی را برجای گذاشته و ناهنجاریهایی را به بار آورده است که گاها این اثر را به صورت کامل بر اشخاصی که نسبت به دین تعصب خالی از معرفت داشته اند، مشاهده می گردد. حال اینان تابع فرزندان خود شده اند و دین را محصور در مساجد وحسینیه ها نموده اند.
دومین آفت تقلید این است که شخص برای فرار از طعن و برای حفظ وبقای ارتباطات دوستانه خود با آنانی که مقبولاتشان خلاف حق وحقیقت است، آنان را پذیرا شود.
فرار از طعن :شخص برای برون رفت از القابی چون تحجر ، امّل و… که در پی تبعیت از ارزشهایی که در قالب آیات وروایات و عقل سلیم ظهور کرد ه اند خود را همرنگ جماعت می کند و ضدارزش را جایگزین ارزش می کند.

(توضیح اینکه حقیقت یکی بیش نیست و آن را ارزش یا فرهنگ می نامیم و در طول زمان نیز این ارزش تغییر نمی کند؛ الا اینکه ما معنای آن را تغییر بدهیم)قرآن در ارتباط با این موضوع سراغ پاسخ تمسخر آمیز قوم شعیب در مقابل دعوت آن حضرت به یکتا پرستی اشاره می کند:

گفتند اى شعيب آيا نماز تو به تو دستور مى‏دهد كه آنچه را پدران ما مى‏پرستيده‏اند رها كنيم ……..
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ………
قوم شعیب به تمسخر گفتند آیا نماز تو ، تو را امر کرده که ما را از راه ورسم پدرانمان باز داری.در حال حاضر نیز چنین است؛ اگر حرکتی در جهت نقد جو غالب داشته باشی، اشکال بر دینت می گیرند و گاها با استهزاء روبرو خواهی شد.اما جای تامل است که چگونه نمونه هایی از جهالتی که در آن عصر بوده است و قرآن متذکر آنها شده در عصر حاضر نیز این جهالت ها به گونه ای دیگر نمود پیدا کرده است و گاها نیز به صرف اشکال در یک مبلغ دینی، کل دین را زیر سوال می برند.لذا تعدادی ممکن است بدون تامل فریب خورده و دست از ارزشهای حقیقی بکشندو تعداد کمی هم ممکن است تحت تاثیر این طعنه ها قرار نگیرند.
حفظ و بقاء ارتباط دوستانه: عقیده ای را،رفتاری را و گفتاری را صرفا بدین جهت قبول می کنیم -هر چند که به آن باور نداریم- تا رابطه دوستی مان حفظ گردد. نه تنها عملکرد دوست خود را نقد نمی کنیم (امر به معروف ونهی از منکر )بلکه عملکرد ما در طول زمان شبیه عملکرد دوست ما خواهد شد. به تعبیری دیگر گفتار و کردار و رفتار ما صرفا در جهت همسو شدن با دوستان خود برای حفظ منافع دنیوی خود است، نه در جهت همسو شدن با فرامین الهی؛ آنچنانکه تعدادی از قوم حضرت ابراهیم وجود خدا را قبول داشتند، اما برای همنوا شدن با دیگر دوستان خود پرستش بت را اتخاذ کردند.

لذا از این جهت از سوی آن حضرت مورد نکوهش قرار گرفتند:
(وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِکُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرينَ) :
(و ابراهیم گفت : به خاطر دوستی با یکدیگر در زندگی دنیا به جای خدا بتهارا برگزیدید ولی در روز قیامت همین دوستی مبدل به دشمنی می شود و به یکدیگر کفرمی ورزید و یکدیگر را لعنت می کنید و منزلگاهتان آتش است و برای شما یاورانی نخواهند بود).
حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: بت پرستی شما هیچ دلیلی ندارد. مگر علاقه و پیوند قومی که می خواهید به این وسیله امر زندگی خود را اصلاح کنید و برای رسیدن به این متاع دنیوی قلیل مرتکب شرک می شوید که ازبزرگترین ظلمهاست اما به زودی حقیقت این عمل برایتان آشکار می شود و وبال آن دامنگیرتان می گردد و در نتیجه از یکدیگر بیزاری می جویید و هر یک جرم را بر گردن دیگری می اندازید و یکدیگر را تکفیر می کنید و تابعان از متبوعین خود اعلام برائت می کنند.
آفت دیگر تقلید این است که فرد کثرت طرفداران یک رای وعقیده را دلالت بر درستی آن رای وعقیده می داند. آنچه قرآن به کرات به آن اشاره کرده است، مبین همین موضوع است؛ اینکه افراد کمتر تعقل می کنند یا اینکه تعداد کمی هستند که شکر گزار درگاه الهی هستند.
آفت دیگر تقلید این است که کسانی که عالم ودانشمند نیستند را عالم بپنداریم.
تشتت آراء و افکار در مورد مسائل مختلف، سبب می شود که شخص از شخصیت هایی تبعیت نماید که جامعه آنها را کامل(الگو)معرفی می کند، حال خواه کامل باشند خواه کامل نباشند.

حضرت امیر در خطبه 89 به صفات عالم حقیقی می پردازد که در ذیل به قسمتی از خطبه اشاره می کنیم:
(فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ، وَ أَوْتَادِ أَرْضِه)ِ دانشمندان معادن دینند و میخ های زمینند.
آن کس که وجودش از هر نظر خالص شده و کار او تعلیم و تربیت است، به منزله معدن فناناپذیرى است که دائماً جواهرات و فلزات گرانبها از آن استخراج مى کنند و در برابر طوفانهاى شرک و گناه، و وسوسه هاى شیاطین جنّ و انس، که به سوى جامعه انسانى می وزد، همچون کوهى است که در قرآن مجید «میخِ زمین» شمرده شده؛ زیرا کوهها از یک سو، طوفانها را درهم مى شکنند و مردمى را که در پناه آنها هستند، در امان مى دارند و از سوى دیگر، در برابر زلزله ها که دائماً از درون زمین برمى خیزد، مقاومت مى کنند و پوسته زمین را – جز در موارد نادرى- از لرزشهاى مداوم، محفوظ نگه مى دارند.
به یقین، اگر کوهها نبودند و ریشه هاى آنها همچون حلقه هاى به هم پیوسته زره، اطراف زمین را فرا نمى گرفت، زمین گاهواره و استراحتگاه انسان نمى شد؛ به علاوه طوفان هاى شن، محیط زندگى انسان را همچون درون کویرها، غیر قابل زیست مى نمود مطلقا آرامشی شکل نمی گرفت.
تشبیه این دانشمند و بنده مخلص پروردگار، به کوه هایى که میخ هاى زمین هستند، نشان مى دهد که برکات وجود آنها در جامعه اسلامى بسیار زیاد است. آنها هستند که جامعه بشرى را از تنش ها و لرزش ها و طوفان هاى انحراف، نگه مى دارند پس عالمان حقیقی را با این معیار باید شناخت تا تقلیدات منجر به شناخت راه حقیقی گردد.

بنابراین برای برون رفت از این آفات تقلید باید به معرفی الگوهای کامل و بالا بردن شناخت مردم نسبت به ارزشهای حقیقی پرداخت و آن را تبدیل به تقلید آگاهانه نمود.

1. هود ، آیه 87
2.عنکبوت ،25
3.تفسیر نهج البلاغه( پیام امیر المومنین)، آیت الله مکارم شیرازی ،جلد 3
سید عبدالمناف سجادی زاده-کارشناس ارشد علوم قرآن

[کد خبر:AJ2570]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم