آینه جم-عبدالرسول عمادی
پاچه خاری صنعت مهمی است. خاراندن پاچه یعنی خیلی سوسکی و زیر پوستی تملق کسی را گفتن. خاراندن پاچه چیز خوشایندی است آدم گاهی خودش پاچه خودش را می خاراند که آن هم در عالم خود شیفتگی چیز خیلی خوشایندی است.
همین طور که خودت هستی و خودت احساس کنی که تو آدم خیلی مهمی هستی و جهان یک جوری مدیون بودنتوست و با خودت بگویی خیلی خوب است که من هستم و خیلی ممنونم از خودم از این که هستم!
مثل این که پاچه آدم در ناحیه زیر کش جوراب احساس خارش کند و آدم بنشیند به خاراندنش که البته بعضی می گویند چون حاوی لذت خاصی است ممکن است حتی از محرمات هم به شمار آید ولی اگر کسی پیدا شود و بدون این که ادمخودش دست کند به خاراندن پاچه درست همان نواحی لذت آفرین پاچه را بخاراند البته لذت مضاعفی دارد.
زمانی در جلسه ای یک مقام نطامی کنار یک مقام روحانی نشسته بود و من هم مقابل آن دو نشسته بودم گوشه ای از پایین عبای مقام روحانی کنار افتاده بود انمقام نظامی آن گوشه عبا را بر روی پای مقام روحانی کشید و این اقداممحبت آمیز در نگاه من یکجور پاچه خاری تلقی شد.
می خواهم بگویم کهپاچه خاری مصادیق فراوانی می تواند داشته باشد.
یکی از مصادیق تمام عیار و کامل پاچه خاری هم این سخن آقای حسین زاده ملکی معاون جدید پرورشی وزارت آموزش و پرورش است ملاحظه بفرمایید:
"کاظمی مشرف ترین، مسلط ترین و با تجربه ترین وزیر تاریخ آموزش و پرورش است
️ اگر کل وزرای آموزش و پرورش تاریخ، حتی قبل از انقلاب را بررسی کنیم، تخصص امثال ایشان در این حوزه بینظیر است."
اگر این سخن را مصداق پاچه خاری ندانیم آنگاه مجبوریم از آقای حسین زاده ملکی بپرسیم که معیارهای مشرف بودن، مسلط بودن و با تجربه بودن در مقام وزارت آموزش و پرورش چیست که ایشان آقای کاظمی را مشرف ترین، مسلط ترین و با تجربه ترین وزیر کل تاریخ آموزش و پرورش ایران دانسته است؟
اصولا به کار بردن صفت عالی مستلزم استقرای تاماست یعنی لازم است هممعیارهایی را که عرض کردم در دست داشته باشند و هم با این معیارها همه وزرای تاریخ آموزش و پرورش ایران را سنجیده باشند تا چنین سخنی بر زبان برانند.
برای این که همایشان و هم خودم و هم شما را راحت کرده باشم بهتر است بگویم جناب ایشان پاچه جناب رئیس شان را خارانده اند.
لابد اینکار معامله ای برد _ برد است و منافع فراوانی در بر دارد و گرنه آدم یک همچین ادعای گزاف غیر قابل اثبانی را که بی خودی مطرح نمی کند
تنها یکمشکل کوچک این وسط باقی می ماند و آن هم این است که این آدم یعنی معاون پرورشی وزارت خانه می خواهد انسان طراز سند تحول بنیادین را تربیت کند که باید موجودی پرسشگر و نقاد و به دور از شخص پرستی و تملق و چاپلوسی باشد. می تواند چنین تربیتی را محقق کند؟
لابد می تواند و گرنه بی جهت کهمنصوب نشده است!
یکخار خارهای ذهنی هم برای آدم در این جور موارد پیش می آید مثل این که ما که نوجوان بودیم می شنیدیم که بزرگان گفته اند در چهره چاپلوسان خاک بپاشید ولی وزیر آموزش و پرورش که نمی تواند از آدمی که زحمت کشیده از خراسان تا تهران آمده تا معاونت و معاضدت و کمک کند با مشتی خاک استقبال کند.
حالا همه توصیه های اخلاقی را همکه نمی شود عملیاتی کرد. اغماض و غمض عین هم خودش از توصیه های اخلاقی است!
