000006666.jpg

 آینه جم ؛ حسن عبداللهي؛ حق داريد عمق مصيبت ما را باور نکنيد ! ما خودمان هم هنوز گيج و حيرانيم ! ماخودمان هم هنوز نمي دانيم که چطور شد که اينگونه زير دست و پاي صنعت و رهاورد شوم آن پايمال گشتيم!   مردم کنگان و عسلويه و جم زندگي آرامي داشتند، کوه و دشت و دريا و ديگر نعمت هاي خدا را در اختيار داشتند و ناني مي خوردند و هزار بار  شکر خدا را به جا مي آوردند. يک باره و بدون اينکه احدي از مردم منطقه خبر دار باشد،  تصميماتي در مرکز کشور گرفته شد و مردم منطقه ناگهان خود را با هزاران تن آهن و سيمان و فولاد و فنس و بند و ديوار و دکل و فلر و آتش و گاز مواجه ديدند !  ناگهان همه ي منطقه ي ما اشغال شد . ساحل را گرفتند، با بلدوزرها و ديناميت هايشان به جان کوه هايمان افتادند، دشت هاي حاصلخيزمان را آهن و دکل و سبمان کاشتند و ماهي ها را با گندابهاي صنعت متعفن خود کشتند و فراري دادند. مردان و زنان نفتي از گوشه و کنار کشور به سمت منطقه ي ما سرازير شدند، چيزي نگذشت که جمعيت آنها بر ما فزوني گرفت و در شهر و ديار خود در اقليت قرار گرفتبم و غريب شديم !  براي اينکه بتوانيم در زمين هايي که زماني به خودمان تعلق داشت، و اينک با فنس و حراست و دروازه و دربان از ما گرفته شده بود، قدم بگذاريم، بايد از اين غريبه ها اجازه مي گرفتيم و هزار تحقير و استخفاف را تحمل مي کرديم تا شايد بتوانيم دل اين غريبه هاي پاترول سوار شيک و سرخ و سفيد را نرم کنيم و اجازه دهند که در برابر آبياري فضاي سبز يا تميز کردن اتاق ها و کارگاه هايشان و حراست از حريم شرکت هايشان، دستمزدي مختصر به ما بدهند تا نان و معاش خانواده مان را تامين کنيم !

بزرگان ما به جوانانمان دلداري مي دادند که صبر کنيد، خودتان را با زندگي در شرايط جديد وفق دهيد،  برويد درس بخوانيد،  متخصص شويد، مهندس شويد، نيازهاي فني تأسيسات منطقه را تشخيص دهيد و در همان رشته ي مورد نياز تخصص و مهارت کسب کنيد.  نگران نباشيد، منطقه از آن ماست، به زودي فرزندان تحصيل کرده و متخصص ما هم از اين خوان گسترده نصيبي خواهند يافت!   اما صد حيف و صد دريغ که هرگز اين آرزو برآورده نشد ! الان نه تنها ده هامتخصص و تحصيل کرده ي بومي پشت ديوارها و فنس هاي شرکت هاي صنعتي مانده اند، بلکه جارو کردن و نگهباني و خدمات فضاي سبز  را نيز از جوانان ما دريغ داشته اند .    چه کسي باور مي کند که در عسلوبه، جواني محبور شود براي امرار معاش،  به تعبير مقام معظم رهبري، "کوله برداري"  کند ؟
عسلويه، آن ابهت و ثروت و شهرت جهاني را داشته باشد و جوان اهل عسلويه براي يک بسته موبايل محبور شود جانش را فدا کند ؟! اين درد را با که بايد گفت؟  چه کسي مي خواهد پاياني بر اين همه اجحاف و مظلوميت بگذارد؟ من کار ندارم که واقعه ي اسکله ي نخل تقي چگونه پيش آمد و آيا آن جوان نگون بخت واقعا مي خواسته کارتن يا بسته اي را با موتور سيکلت از اسکله خارج کند، يا اصلا قاچاق و کوله و کارتني  در کار نبوده، تمام حرف من اين است که فرض کنيم ادعاي مامور انتظامي صحت داشته و آن جوان مي خواسته بسته اي را از اسکله خارج کند؛ سوال بزرگي که ذهن هر صاحب وجداني را به  چالش مي کشد اين است  که چرا جواني که در ثروتمند  تر ين نقطه ي کشور زندگي مي کند، مجبور شود دست به کاري بزند که جانش را در قبال آن فدا کند ؟! لطفا يک لحظه به عمق محروميت و فاجعه فکر کنيد ! دشت و دريا و کوه و همه ي راه هاي سنتي امرار معاش را از مردم منطقه گرفته اند و راه هاي اشتغال در شرکت ها را نيز بر آنها بسته اند، بعد به خاطر يک بسته موبايل، با تير مستقيم سر جوانشان را، آن هم در روز عيد، هدف قرار مي دهند.  خواننده ي محترم اين سطور، يک لحظه خود را به جاي مردم داغدار نخل تقي بگذارد و ببيند چه حالي پيدا مي کند ؟!   اما آنچه عمق فاجعه را بيشتر و دل انسان را پر خون مي کند،  موضع گيري و تهديدهاي بعدي نيروي انتظامي است که به جاي اعتراف به خطاي مامور وظيفه نشناس، و تلاش براي آرام کردن مردم،  قضيه را وارونه جلوه مي دهد و در بيانيه  هاي خود سخن از درگيري بين قاچاقچيان و ماموران انتظامي به ميان مي آورد و مردم را از پليس فتا و تعقيب و مجازات مي ترساند.   بعضي سايت هاي خبري نيز بدون تحقيق، همين بيانه ها را ملاک خبر خود قرار مي دهند  و سعي در وارونه   جلوه دادن واقعيت ها مي نمايد . مضحک تر و مصيبت بارتر از همه، موضع گيري مغرضانه ي رسانه ي ملي است . سيماي استان بوشهر در دروغي شاخدار، مرگ جوان اهل نخل تقي را در اثر حاثه ي رانندگي اعلام کرد ! باز، خدا پدر دادستان محترم استان و نماينده ي مجلس و سران سپاه پاسداران استان و ائمه ي جمعه و  جماعات شهرهاي عسلويه و  نخل تقي و ريش سفيدان و علماي منطقه را بيامرزد و به آنها جزاي خير عظا فرمايد که با شجاعتي حق مدارانه سعي کردند با همراهي با مردم داغديده و تلاش در تهيه ي امکانات معالجه ي مجروحان حادثه،  اندکي از آلام اين داغديدگان را مرهم نهند و تسلايي براي قلب خونبارشان فراهم آورند .  شجاعت  و واقع بيني حجة الاسلام سيد علي هاشمي نژاد امام جمعه ي شهرستان عسلويه نيز ستودني است  که حادثه ي نخل تقي را يک "حادثه ي تلخ"  قلمداد کرد و آن را نتيجه ي "برخي نابخردي ها" دانست و از رئبس دادگستري خواست که با متخلف،  برابر قانون برخورد شود .  ايشان در خطبه دوم نماز جمعه اي که گذشت به درستي به مسئولان منطقه اخطار دادند و اعلام کردند که "زيبنده ي نظام نيست که يک جوان در عسلويه و جم بيکار باشد و مجبور شود به خاطر امرار معاش خانواده اش خود را در معرض گلوله قرار دهد.
" جوانان، نخبگان، شوراها و دلسوزان شهرستان هاي عسلويه و کنگان و جم، چيز زيادي از  مسئولان نمي خواهند؛ تنها خواست است آنها اين است که اندکي از ثروت هاي اين شهرستان ها براي اشتغال و عمران منطقه هزينه شود. ثروت عسلويه يک ثروت ملي و متعلق به همه ي مردم ايران است اما چراغي که به خانه رواست به مسجد حرام است .  ابتدا بايد اشتغال و رفاه مردم منطقه تامين گردد و عيب و عار بيکاري و فقر از  دامن اين منطقه برچيده شود.  به قول امام جمعه ي محترم عسلويه " بي عدالتي قابل تحمل نيست".  مردم ولي نعمتان اين نظام هستند و رفاه و آسودگي و خوشبختي مردم منطقه بايد در اولويت هاي مسئولان دولتي و مراکز صنعتي عسلويه، کنگان و جم باشد .

**پیام عسلویه

[کد خبر:AJ16857]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب