به گزارش آینه جم، قرار است آخرین اثر زندهیاد حمید سبزواری، پدر شعر انقلاب، همزمان با روز ملی مبارزه با استکبار با حضور خانواده و جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و هنر در حوزه هنری رونمایی شود. عالیه محرابی، از شاعران جوان کشور، در یادداشتی با اشاره به «این بانگ آزادی»، آخرین اثر سبزواری، درباره ویژگیهای شعری او مینویسد:
کلمات را بیدار کرد هم او که دلش مسافر صبح بود و جانش راوی بیداری. او که نفسهایش جاری است در آوازهای زلال انقلاب و تصنیفهای روشن این سرزمین. او ایستاده است با کلماتش چونان ابری بر فراز عطشناکی این دشت و هنوز درختان این حوالی از جویبار زلال ابیاتش آب مینوشند.
ترنم کلماتش را میشنوم که هر زمستان از تقویم 57 بیرون میزند آنگاه که با صدای بالهای هواپیمایی خوش خبر بر باند دلها مینشیند:
خمینی ای امام، خمینی ای امام
کلماتش را از روشنای حقیقت و بیداری سیراب کرد تا نورآفرین شوند. فانوسی که راه را می شناخت و راه را میشناساند. فانوسی که از حقیقت شهیدان انقلاب نور گرفته بود:
برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق، جان فدا
کز قطره قطره ی خون پاک شما
می روید تا ابد در وطن لاله ها
برخیزید برخیزید
شاعری که رسالت انقلابی خویش را میشناخت و در سنگر هنرش ایستاد.
شاعری عاشق که به آنچه بر زبان قلمش جاری میشد ایمان داشت. شاعری که تصنیف خرمشهرش را نه در اتاق بسته و نه در پشت میز که با حضور در آبادان سرود. هوای عشق و حماسه را نفس کشید و عشق را به تماشا نشست تا شور ابیاتش در صبح پیروزی غرورآفرین خونین شهر، التیام زخمهای مردم سرزمینش باشد:
این پیروزی خجسته باد این پیروزی
خجسته باد این مبارک بهار
به باغبان خجسته باد
خجسته باد این گل افشان دیار
به بلبلان خجسته باد
همیشه بادا وطن بر فراز
این پیروزی خجسته باد
آری! او هنوز ایستاده است و پرچم انقلاب تا همیشه بر شانه ی کلماتش در اهتزاز است چرا که ترنم عشق و حقیقت جاودانه است:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
اولین سروده، غزلی است در سوگ زندهیاد قیصر امینپور که به این شرح است:
ای خوش آن سر که ترک سودا کرد
عشق را مؤمنانه معنا کرد
هِشت آیینهای مقابل چشم
عالمی را در آن تماشا کرد
روزگاری به کوی فقر نشست
پشت بر رنگ و بوی دنیا کرد
روزنی بر جهان درد گشود
گرهی را ز پای دل وا کرد
قطرهای از سبوی رنج چشید
ره به دریای مهر پیدا کرد
کولهباری ز عاشقی سرشار
هِشت بر دوش و عزم فردا کرد
دامن از فتنه زمین برچید
پشت بر ذیل و رو به بالا کرد
سروده ذیل یکی دیگر از غزلهای منتشر نشده پدر شعر انقلاب است:
وه چه زیباست، گرچه سرور بود
در صف دردباوران، سر بود
غافل از حال دردمندان، نه...
غمگساری امیدپرور بود
دستگیر ستمکشان زمین
خستگان را معین و یاور بود
با محبان و مهرورزان دوست
با صفاپیشگان برادر بود
نه اسیر هوی، نه یار هوس
سیرچشمی، سپید دفتر بود
بی نیاز از ستایش و تعظیم
خاکساری به خسروان سر بود
گرچه هم صحبت فقیران بود
جامه فقر داشت، «قیصر» بود