به نام خدا

جم و ریشه های ادب پروری

 

( به مناسبت روز جم )

25 اسفند1391

نویسنده : سیّد علی موسوی نژاد

 

چکیده :

واژه ی ادب به مفهوم دانش، فرهنگ، معرفت و علم ادبیّات و همچنین به معنی روش پسندیده، خوی خوش، رفتار و سلوک نیکواست که هر دو مفهوم، از منشأ و خواستگاه «تربيت» بر خاسته اند. روانشناسان تربيتي، زمينه هاي تربيت را که درشكل دهي فرهنگ هرجامعه نقش اساسی دارد، در قالب دو عنوان «وراثت» و «محيط» مورد مطالعه قرار مي دهند. در این نوشتار، منطقه ی جم را که وجهه ی غالب فرهنگی آن از صبغه ی ادبی و هنری برخورداراست، با تکیه بر تاریخ چند سده ی اخیر آن مورد بررسی قرار گرفته است. عوامل چندی در ساختار شاخصه ی موصوف فرهنگی مؤثّر می باشند که از جمله ی آنها جغرافیای محیط جلگه ی جم و برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی می باشند. موارد مذکور، در قالب دو عامل محیط و وراثت قابل بررسی است.

عامل محیطی، شامل دو محیط پیش و پس از تولّد است که محیط پس از تولّد، خود از دو بخش محیط طبیعی و اجتماعی برخورداراست. در این مقاله؛ عمدتاً دو بخش مذکور مدّ نظراست که در بخش محیط طبیعی؛ بستر جغرافیایی، سنّتهای حسنه ی اجتماعی و فرهنگی، مكتبخانه ها (مراكز آموزشي)، عالمان و حاكمان اديب (مربّيان) و در بخش وراثت، ویژگی های فرهنگی و هنری ساکنان جم را که خود در گذر زمان، به نوعی زاییده ی محیط طبیعی است؛ مورد اشارهقرار گرفته است. در پایان؛ نظر به تحوّلات جهانی و تغییرات زمانی، لزوم هماهنگی استعدادها ی نسل جوان با رویکردهای نو در راه توسعه ی جامعه و ضرورت ترسیم طرحهای تازه بر شالوده های استوار گذشته تأکید و ترغیب شده و توجّه به گرایشهای اخلاقی در کنار رویکردهای علمی یادآوری گردیده است. 

 

نتيجه گيري

 

            عوامل گفته شده به عنوان پايه ها و مايه هاي ادب پروي، در گذشته ي نه چندان دور منطقه ي جم، كاركردي مطلوب داشته اند. بي شك؛ گذر زمان، تغيير و دگرگوني در ساختار جامعه ايجاد و منش و گرايش فرهنگي را دچار تحوّل نموده است. اكنون جهان، در وضعيّت و حالتی دیگراست. همه ي عوامل ياد شده، به علّت تطوّرات و تحوّلات، امكان ماندگاري و پايايي نداشته و يا شكل و صورتي ديگرگونه يافته اند؛ به طوري كه مراكز آموزشي كنوني در قالب نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي جدید و رسمي، زمينه هاي وسيع تر با امكانات پيشرفته تر و وجود معلّمان، مربّيان و استاداني ديگر، به نقش آفريني در زمينه ي علم و ادب پرداخته اند. پيشرفت هاي به دست آمده از ساختار نوين آموزشي، غير قابل انكار است و تعدّد و توسعه و تخصّص رشته هاي علمي نيز چشمگيراست. امروز نيز جم به عنوان يكي از مناطق و نواحي قابل توجّه در ضريب هوشي و پيشرفت هاي علمي نوجوانان و جوانانش مطرح است. امروز؛ وجود جوانان دانش آموخته ي فهيم جمي در سطح منطقه اي، ملّي و جهاني، سرمايه ها و افتخارات بزرگي هستند كه نشان از همان ريشه ها و شالوده هاي علم و ادب دارند. پايه هاي مقاومي كه چنين شاخه هاي استوار و ستبرايي را رشد داده اند.  

 

            بر اين اساس؛ وظيفه ي مهمّ نسل كنوني، افزون بر رشد و بالندگي خود، حفظ و حراست از مواريث فرهنگي و جايگاه ادب پروري جم مي باشد. بديهي است كه هر گونه طراحي و برنامه ريزي در زمينه هاي علم و عمل، منوط به شناخت ظرفيّت هاي كنوني جامعه و بهره برداري از داشته ها و ايجاد زمينه ها و پرورش استعدادها و توليد سرمايه هاي انساني و مادي تازه است. اكنون؛ علم و انديشه بر جوامع انساني سيطره يافته و دنيا بر پايه ي ساختار دانايي محور استوار گرديده است. پس؛ جامعه ي ما نيز نيازمند طرحي نو و همتّي والاست!. باشد؛ كه شاخه هاي بالنده ي امروز پايه هاي توانمند ي براي جوانه هاي رشيد فردا باشند!. از زبان بهار باید گفت :

 

علم باید تا جهان گیرد نظام                                کار باید تا جهان چون زر شود

 

فکر دیگر باید و مردی دگر                               تا که اوضاع جهان  دیگر شود

 

خدمت  استاد  باید  دیـرگاه                             تا  که  دانشجوی، دانشور شود

 

            تذكار اين سخن نيز خالي از لطف نمي باشد كه توسعه ي علمي ضرورتي اجتناب ناپذيراست؛ امّا همراه با آن، ادب به مفهوم اخلاقي نيز مهمّ و واجب مي نمايد!. موضوعي كه امروزه در قالب تخصّص و تعهّد توأمان مطرح است. چرا كه جز آن؛ به قول سنايي؛

 

            چو علم آموختي آنگه ترس كاندر شب                 چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد كالا!

 

و در باره ی ادب اخلاقی در جامعه نیز، گفته ي استاد سخن سعدي را باید خاطر نشان ساخت که،

 

            داني چه گفته اند بني عوف در عرب                     نسل  بريده  به  ز  مواليد  بي ادب !

 

و سخن آخر در اين راستا دگر بار، از ملک الشعراء بهار بايد شنيد که ؛

 

            اقوام روزگار به اخلاق زنده اند                            قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است!

 

 

 

برای دانلود( فایل پی دی اف )کامل مقاله آقای موسوی نژاد بر روی لینک زیر کلیک بفرمایید.

دانلود فایل پی دی اف مقاله آقای موسوی نزاد

 

 

واژگان کلیدی :

 

جم، ادب، ادب پروری، تربیت فرهنگی، محیط جغرافیایی و اجتماعی، وراثت.

 

*****

مقدّمه

 

            واژه ی ادب دارای دو مفهوم است: یکی؛ به «مفهوم دانش، فرهنگ، معرفت و علم ادبیّات است که قدما آن را شامل علوم لغت، صرف و نحو، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، عروض و قافیه و بهره گیری از هر علمی به قدر حاجت دانسته اند[1]». دیگری؛ به معنی روش پسندیده، خوی خوش، رفتار و سلوک نیکواست. در این جا بيشتر، مفهوم اوّل مدّ نظراست؛ هر چند که مفهوم دوّم نیز از نظر دور نیست. بدین معني که تا اندازه ای، مفهوم دوّم در دل مفهوم اوّل نهفته و هم اين چنين، مورد انتظاراست. به عبارتي؛ مي توان اين دو مفهوم را دو روي و يا دو جنبه از يك موضوع دانست؛ بدين ترتيب كه مفهوم دانشي ادب را بُعد نظري و بينشي، و مفهوم رفتاري و سلوكي آن را بُعد عملي و مَنِشي به شمار آورد. هر دو مفهوم، از يك منشأ و خواستگاه ايجاد مي شوند و آن موضوع «تربيت» است. روانشناسان تربيتي، زمينه هاي تربيت را در قالب دو عنوان «وراثت» و «محيط» مورد مطالعه قرار مي دهند. درشكل دهي فرهنگ هرجامعه، تربيت اساسي ترين پديده در ايجاد پديده هاي تشكيل دهنده ي آن است. بنا براين؛ براي شناخت وجوه فرهنگي جامعه، بررسي عوامل تربيتي ضروري است. با اين سرآغاز؛ به كنكاش موضوع مقاله تحت عنوان « جم و ريشه هاي ادب پروري» مي پردازيم.

 

            از آن جا که وجه غالب فرهنگ منطقه ي جم، صبغه ی ادبی و هنری دارد و با توجّه به پیشینه ی چند سده ی اخیر آن، به نظر می رسد که این ویژگی ریشه در تاریخ فرهنگی این ناحیه دارد. بنا براین؛ می توان به بررسی عوامل این ویژگی پرداخت. بدون شک؛ عوامل چندی در ساختار این شاخصه مؤثّر می باشند که از جمله ی آنها جغرافیای محیط جلگه ی جم و برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی می باشند. به بيان ديگر؛ تربيت كه پايه و زير بناي وجوه فرهنگي است، افزون بر زمينه ها و عوامل محيطي و طبيعي، مؤثَّر از برنامه هاي آموزشي و پرورشي عام و خاص است كه در بستر اجتماعي و بينش ها و گرايش هاي فردي قابل جستجوست. باري؛ بر آنیم تا در این نوشتار به تفسیر و تحلیل مختصر این عوامل اثر گذار بپردازیم.

 

زمينه ها و عوامل  تربيتي و فرهنگي

 

            به طوري كه گفته شد، دو زمينه و عامل در تربيت افراد و تكوين فرهنگ عمومي مردم يك منطقه تأثير به سزا دارند: يكي؛ عامل محيطي و ديگري؛ عامل وراثت.

 

الف) عوامل محيطي : محيط عبارت است از: «تمامى متغيّرهاى خارج از وجود فرد كه از آغاز باروري و انعقاد نطفه تا هنگام تولّد و سپس مرگ، انسان را در برگرفته و بر او تأثير مي گذارد يا از او تأثير مى پذيرد[2].» محيط پيدايش و تكاملي افراد بر دو نوع است:

 

الف- 1) محيط پيش از تولّد ( رحم مادر): عوامل تأثيرگذار در اين محيط، عبارتند از:

 

1- اكسيژن.

 

2- مواد غذايى.

 

3- حرارت.

 

4- حالات روانى مادر.

 

5- عوامل بيماري زا و تشعشعات و ضربه هايي كه در دوران جنيني وارد مي آيد.

 

            در اين جا از بحث پيرامون محيط پيش از تولّد، به لحاظ غلبه ي جنبه هاي فردي و عدم ارتباط با موضوع، خودداري مي كنيم.

 

الف- 2) محيط پس از تولّد : اين محيط، خود شامل دو نوع محيط است :

 

1- محيط طبيعي: مراد از محيط طبيعى، عواملى چون آب و هوا، تغذيه و منطقه ي جغرافيائى است.

 

2- محيط اجتماعي: مقصود از محيط اجتماعى عواملى همچون خانواده، مدرسه، همسالان، جامعه، فرهنگ، مذهب، وسايل ارتباط جمعى، شغل، مؤسّسات، انجمن ها، محافل مذهبى علمى و هنرى و سياسى، اجتماعات و امور فراوان ديگرى است كه انسان را در بر گرفته و در او مؤثّر واقع مى شوند[3].

 

            از منظر ديگر مى توان محيط را به دو قسم كلّى محيط معنوى و محيط مادي تقسيم كرد. مقصود از محيط معنوي، عوامل فرهنگى است؛ از قبيل: مجلات، كتب، روزنامه ها، راديو، سينما، تلويزيون، كنفرانس ها، مساجد، هيئت ها، محافل قرآنى و دينى، اردوهاي فرهنگى و... و مراد از محيط مادى، عواملى از قبيل آب و هوا، نور و حرارت، مسكن، خوراك، پوشاك و هر امر مادى است كه گرداگرد آدمى را فراگرفته و بر او محيط اند[4].

 

            در اين رابطه، با توجّه به عوامل اثر گذار بر شخصيّت كلّي فرهنگ منطقه ي جم، عمدتاً دو نوع محيط طبيعي و اجتماعي مدّ نظر است؛ به ويژه تكيه بر محيط طبيعي كه به عنوان فاكتور شاخص در منظر اغلب افراد آشنا به اين منطقه مطرح است. 

 

1- بستر جغرافیایی به مثابه ی گهواره پرورشی

 

همه ی موجودات زنده از جمله انسان، در ظرف زمانی و مکانی متولّد می شوند، رشد می یابند، بالنده می شوند و مي ميرند. عوامل دو گانه ی یاد شده، در کنار عوامل مختلف اجتماعی و ژنتیکی، شخصیّت آدمی را در قالب فردی و جمعی رقم می زنند. پیشینه ی پژوهشی، نمایانگر تأثیر متقابل انسان و محیط است. به بیان دیگر؛ رابطه ی میان انسان و محیط، دو سویه است و فرآیند حیات، زاییده ی تأثیر متقابل این دو بر یکدیگراست. در بیان فرهنگی، عامل مکان به مفهوم جغرافیای محیط است که بستر رشد و بالندگی آدمی را تشکیل می دهد. به بیان دیگر؛ جغرافیا کالبد محیطی و فضایی وجود آدمی است که ویژگی های شخصیّتی انسانها در تعامل با آن شکل می گیرد و هویّت جامعه تحت تأثیر آن نمود می یابد.

 

در باور قدما، زمین مادر و پرورش دهنده ی موجودات و مخلوقات اعم از نبات، حیوان و انسان است. بر اساس این باور، مجموعه ی جهان شامل آباء علوی سبعه (هفت سیّاره)، امّهات سفلی اربعه (عناصر آب، باد، خاک، آتش)، ابناء ثلاثه (انسان، حیوان، نبات) است. بدین مفهوم که پدران هفت گانه در ازدواج با مادران چهار گانه، فرزندان سه گانه را به وجود آورده اند و برنامه ی آفرینش با این مکانیزم جریان دائمی دارد. بدیهی است که پرورش زمین بنا به گونه گونه بودن مکانهای مختلف صورت می گیرد و بر این منوال، شرایط محیطی بر حیوانات کاملاً مؤثّرند و تا اندازه ی زیادي انسان را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. اشاره ی مولوی در مورد نقش آسمان و زمین به مفهوم تأثیر ات جوّی بر خاک و هنر زمین در پرورش موجودات است :

 

آسمان، مرد و زمین، زن در خرد                                  هر چه آن انداخت، این می پرورد

 

هست سرگردان فلک  اندر زَمَن                                   همچو مردان گرد مکسب بهر زن

 

وین زمین کدبـانویی ها می کند                                    بر  ولادت  و  رضـاعش  می تند

 

پس زمین وچرخ را دان هوشمند                                   چون که کار هوشمندان می کنند

 

بسیاری از جغرافی دانان و باورمندان به «اصالت جغرافی»، تأثیر محیط را شالوده ی همه ی مشخصه های جوامع انسانی می دانند. آنان؛ بر این باورند که تأثیر عامل جغرافیا بر فرآیند زمین شناختی ( ژئومورفولوژی) و تبلور پدیده های اقلیمی ( شاخصه های آب و هوایی و نواحی سرزمینی) بر روند شکل گیری جوامع انسانی در مناطق مختلف جهان، به روشنی آشکاراست. « بقراط» در قرن پنجم قبل از ميلاد با طرح « نظريه اقاليم» اين رابطه را بيان کرده و کوشيده است تا کيفيّت تأثير محيط طبيعى را در جسم و جان بشر مورد مطالعه قرار دهد. همچنین؛ «افلاطون» درباره ی ارتباط ميان عوامل جغرافيائى و محيط طبيعى و نوع معيشت مردم سخن گفته است. « ابن‌خلدون» نیز درباره ي ارتباط محيط طبيعى و جغرافيائى با فرهنگ جامعه به طور مفصّل سخن گفته و اهمیّت آن را گوشزد نموده است. به ‌نظر او محيط جغرافيائى و آب و هواى متغيّر و گوناگون در اجتماعات مختلفى که در شرايط طبيعى متفاوتى زندگى مى‌کنند، تأثيرات گوناگونى مى‌بخشد و هر نوع محيط جغرافيائى و آب و هواى ويژه‌اى در آداب و رسوم و اخلاق، داراى تأثيراتى است که از پديده‌هاى سياسى و علل ناچيز ديگر، بسيار مؤثرتر مى‌باشد. « مونتسکيو» نيز معتقد بود که روابط ثابت و معين، ميان آب و هوا و محيط جغرافيائى و شرايط زندگى مردمان، از يک سو و تشکيلات اجتماعي، سياسى و قضائى آنها از سوى ديگر وجود دارد و اين روابط است که روحيه کلى و طرز تفکّر و عقيده را به‌وجود مى‌آورد. او مى‌گويد: «چند چيز بر آدميان حکومت مى‌کند: آب و هوا، مذهب، قوانين، اصول ارزنده حکومت، نمونه‌هاى چيزهاى گذشته و آداب و رسوم؛ که همه ی اين عوامل به ‌وضع طبيعى کشور، آب و هواى سرد، سوزان يا معتدل بودن، کيفيّت خاک، موقعيّت و بزرگى آن کشور، همچنين به‌نوع زندگى مردمان که يا کشاورز هستند يا شکارچى يا چوپان، وابسته هستند». صاحب نظران بزرگ دیگری چون «راتزل»، «برونه»، «لوپله»، «هانتينگتون» نیز به عنوان طرفداران « مکتب جغرافيائي»، با ملاحظه ی تأثیرات محیط جغرافیایی بر زندگی انسانها،در اهميّت عوامل جغرافيائى مبالغه می کنند و زندگى انسان را معلول مقتضيات جغرافيائى می دانند. افزون براين؛ گروهى از محقّقان، سراسر زندگى اجتماعى و نيز ظهور و سقوط تمدّن‌ها را به عوامل طبيعي، مخصوصاً عوامل جغرافيائى نسبت داده‌اند[5].

 

فارغ از تعصّب و افراط ورزی باورمندان به اصالت جغرافی؛ تأثیر عوامل محیطی و اقليمي در فعالیّت ها، خلق و خوی و عواطف و رفتار انسانی و دیگر جنبه های مختلف آشکار و نهان زندگی فردی و جمعی آدميان، غیر قابل انکاراست. 

 

در روانشناسي، مكتب كاركردگراها نيز بر تأثير مطلق جامعه و محيط بر وجوه مختلف وجود آدمي تأكيد دارد و شكل گيري شخصيّت افراد را متأثّر از نقش محيطي در زواياي متعدّد زندگي مي داند. اين نظريّه؛ در تقابل با ديدگاه و مكتب غريزه گرايي قرار دارد كه همه چيز را از وجود غريزه در انسان به شمار مي داند.

 

هر جامعه ای دارای وجوه مختلف شخصیّتی است که مجموعه ی آنها فرهنگ و هویّت جامعه را سامان می بخشند. اهميّت اين موضوع تا جايي است كه اخيراً رشته اي فرعي از روانشناسي موسوم به «روان شناسي محيطي» در سطوح مختلف آكادميك ايجاد شده است. روان‌شناسی محیطی، مفاهیم مربوط به محیط زندگی، معماری، آب و هوا، گیاها ن، حیوانات و تأثیرشان بر رفتار انسان را مورد مطالعه قرار مي دهد.       

 

            در بین همه ی پدیده های فرهنگی، ادبیّات هر قوم و جامعه از بارزترین نمادهای هویّتی است که در رابطه ی تنگاتنگ با اقلیم و جغرافیای محیط است. رابطه ي بین ادبیّات و جغرافیا نيز موضوع مهم و اساسی در علم ادبیّات است که از آن به عنوان «جغرافیای ادبیّات» یاد می شود. جغرافیا خود علمی است که در تجزیه و تحلیل تئوری ادبیّات نقش مهمی دارد. دانشمندان علوم جغرافیا از این علم به عنوان مؤلّفه ای یاد می کنند که بشر را همواره در هویّت یابی ادبیّات و فرهنگ هدایت می کند. افسانه های کهن، اشعار و قصه های متون قدیمی، همگی حاکی از آن است که زندگی در یک منطقه ی خاص جغرافیایی که از لحاظ آب و هوا یکسان باشد نه تنها در نوع فرهنگ، سنّت و آداب و رسوم مردم آن منطقه تاثیرگذار است، بلکه در نوع گفتار و به تبع آن در نگارش مردم نیز نقش مهمّی دارد؛ یعنی محیط، طبیعت و پدیده‌های طبیعی به شدت در ساختار روحی مردم آن ناحیه نفوذ کرده و این خود عامل مهمی است که در سبک و شیوه ی نوشتاری توده ی جمعیّتی یک منطقه اثربخش است. در واقع انسان روح خود را در طبیعت پیرامون خود می پروراند و گفتار و نوشتار خود را به آن سوی سوق می دهد. به عنوان مثال، شعرا یا نویسندگانی که در نواحی کوهستانی زندگی می کنند در آثار آن ها  نمونه های زیادی از عوامل محیطی و پدیده های طبیعی محیط اطرافشان چون صخره، بلندا، مقاومت، حماسه و ... دیده می شود. بر عکس؛ آنانی که در محیطی کویری تکوین می یابند، روحیّاتی متفاوت و طبعی متغیّر با سایر نقاط جغرافیایی دارند. در بیان آنان، از سمبل هایی چون شن زار و شوره زار، عطش لب های صحرا، بلند پروازی عقاب بر فراز آسمان، گل های کویری، صدای باد، تنهایی و سکوت درختان خشکیده و گرمای سوزاننده ی آفتاب استفاده می شود و ذهن و فکر شاعر کویر از عناصر صحرا الهام می گیرد. حال آن که اصالت فرهنگی که در ادیبان مناطق جنگلی و دریایی دیده می شود، غالباً از طراوت و سرسبزی درختان، شبنم های زلال بر روی برگ ها،  بخشایش باران، روح نشاط آور رنگین کمان و خروش امواج دریا دیده می شود. طبیعت این مناطق، درس سخاوت و بخشندگی به مردم هدیه می کند.[6]

 

در تکمیل این مطالب، تأییدات علمی حاکی از آن است که در جایی که انسان برای تحصیل معاش و به دست آوردن روزی، نیاز به تلاش زیاد و فعّالیّت مضاعف نداشته باشد، هنر و عرفان رشد می کند. اين موقعيّت، مي تواند منبعث از تناسب جغرافيايي و مطلوبيّت آب و هوايي باشد تا در شرايط مساعد، فراغت براي پرداختن به تفكّر و تدبّر فراهم آيد!.

 

همچنين رابطه ي بين جهان بيني و محيط نيز از مباحث مهمّ و در خور توجّه دانشمندان علوم انساني و اجتماعي است. بر اساس اين اصل، كميّت و كيفيّت محيطي بر وسعت و محدوديّت جهان بيني افراد و اجتماعات تأثير به سزايي دارد.

 

موضوع جغرافیا وادبیّات، در اندیشه ی پسامدرن نیز مورد توجّه و مداقّه قرار گرفته است. در دوره پسامدرن اعتقاد به مکان در تولید اثر ادبی اهمیّت بسیاری یافته است. ديدگاه « ژان پير ريشارد» در زمينه ي رابطه ي محسوسات با ساختار زبان كه ارنباط بين پديدار شناسي و زبانشناسي را آشكار مي سازد و انديشه ي شاگردش «میشل کولو» که بر اين باور است كه؛ «جغرافیا نقش مهمّی در تولید اثر ادبی دارد و هیچ متنی نیست که تأثیری از جغرافیای محلّ زندگی و یا محلّی که نویسنده اثر را در آن‌جا نوشته، نگرفته باشد[7]»؛ همگي نشان از هماهنگي متقابل جغرافيا و انديشه ي آدمي است.

 

            بدیهی است؛ علاوه بر عامل جغرافیایی، دیگر عوامل به ویژه ارتباطات اجتماعی، موقعیّت منطقه ای، آداب و رسوم و رویکردهای فرهنگی، مراكز آموزشي و پرورشي و استعداد ذاتی و ژنتیکی همگی درگرايش روحیّه ی جمعی به ادب و آداب مؤثّرند. البتّه؛ تأثيرات رفتارانساني بر محيط نيز مقوله اي ديگراست كه در جاي خود قابل بحث و بررسي است. با توجّه به توضیحات بالا، مي خواهيم فرهنگ عمومي مردم جلگه ی جم واقع در ناحیه ی کوهستانی جنوب شرقي استان بوشهر را در ارتباط با ویژگی ها و ریشه های ادب پروری و عوامل مؤثّر بر آن، مورد مداقّه قرار دهیم.

 

شهرستان جم در جلگه ي باريكي در سمت جنوبي استان بوشهر و در همسايگي شهرستان هاي دشتي، كنگان از استان بوشهر و شهرستان هاي مُهر و فيروزآباد از استان فارس واقع است. اين منطقه داراي پيشينه ي تاريخي مشخّص در عهد ساسانيان و آثار حيات دوره ي پارينه سنگي است. با اين وصف؛ از چگونگي فرهنگ مردم اين منطقه در گذر زمان، شواهد روشني در دست نمي باشد. آن چه را كه به درستي مي توان مورد بررسي قرار داد، برهه ي 400 ساله به ويژه سه دهه ي اخير، به عنوان نقطه ي عطف تاريخي با ورود مهاجران جديد از نواحي فارس، چهار محال و كهگيلويه و بويراحمد به اين ناحيه است.

 

            جلگه ی جم؛ به لحاظ ارتفاع 700 متري از سطح دريا و بافت و ساختار مناسب زمين شناختي از جغرافياي محيطي مساعد و اقليم نسبتاً مطلوب و معتدل برخوردار است. آثار كاريزهاي آب شيرين و سازه هاي آبي فراوان در سطح جلگه و دامنه هاي كوهستان، حكايت از منابع و سفره هاي آبي زير زميني نسبتاً غني، متأثّر از حوزه ي آبريز وسيع و سيستمهاي مهندسي وفنّي آبرساني در اين جلگه دارد.

 

            مجموعه ي ويژگي هاي ريخت شناسي و اقليمي اين منطقه، زمينه ها و شرايطي را فراهم نموده تا این دیار، در بستر تاريخي و تطوّرات اجتماعي، هويّتي فرهنگي و شخصيّتي ادبي بيابد؛ به گونه اي كه زواياي هنر و انديشه از جمله: زلالي گويش، ذوق ادبي، خطّ خوش، ظرافت نقاشي و ضريب هوشي در سويداي استعداد ساكنان آن نمود يابد. براي شناخت بيشتر و بهتر اين زمينه ها به بررسي جزئي تر چند عامل پایه ای و مؤثّر در اين زمينه مي پردازيم.

 

 

 

 

[کد خبر:AJ3403]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب