به گزارش خبرنگار آینه جم،دقیقا ساعت 18:30روز 30 شعبان سال 1434برای مایحتاج ماه مبارک رمضان وارد سالن غرفه های طرح ضیافت شدم .جمعیتی که دیدنش ما را حیران کرد !!! همگی داشتند فشار به دیگری می دادند تا شاید بتوانند خود را به قله برسانند ، قله یا هدف رسیدن برای خرید کالاهای اساسی ماه مبارک رمضان بود اما در سالن بین موج جمعیت می ماندی .پیامکی  که از طرف اداره صنعت  معدن و تجارت متولی طرح ضیافت  آمده بود،ای کاش پیامک نمی آمدی اما آمدی ،بی نصیب نماندی چون آمدی،اندکی صبر سحر نزدیک است ،دیدمت خرم و خندان اما سرگردان ،به کجا چنین شتابان !!!؟؟؟

 

آن سوی جمعیت پیرمردی را دیدم که می گفت:قلبم  از تپش افتاد اما دست بردار نبود ،رسیدن به هدف را دنبال می کرد،کسی دست بردار نبود ،نه من ،نه شما،نه جمعیت !!!؟؟؟

 

من هم که کمی جان و جثه ای بیشتر داشتم با خودم گفتم:من می توانم ((خواستن توانستن است))ولی آخر نه من ،نه شما ،نه جمعیت و نه آن پیرمرد فهمیدیم که همواره خواستن توانستن نیست؟

 

باید فکری کرد ، باید کمی اندیشید شاید ....راهی آسانتر پیدا شود که همان اندکی صبر سحر نزدیک است!!!؟؟؟

 

[کد خبر:AJ3408]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب