کارشناس امور خانواده در گفت و گو با خبرگزاری دانشجو  بیان داشت: هیچ تفریح و خوشی نمی‌تواند به اندازه فرزندآوری و بزرگ کردن فرزند لذت‌بخش باشد؛ در قرآن از بارداری و فرزندآوری با توصیفات فراوان سخن می‌گوید.    

به گزارش آینه جم ؛ با توجه به سخنان و تاکیدات متعدد رهبری پیرامون بحث جمعیت، و تصریح کارشناسان جمعیت شناسی به مواجهه ایران با خطر کاهش جمعیت، به سراغ طاهره همیز، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس خانواده رفتیم تا به بررسی ریشه های اعتقادی چالش کاهش جمعیت بپردازیم. آنچه از نظر می گذرانید بخش دوم این گفتگو است.

چرا این باور که خداوند روزی رسان است و روزی هر فردی مشخص است، در خانواده ها ضعیف است؟

همیز:خانواده‌ها این سخن را زمانی قبول می کنند که مصداقی در زندگی خود ببینند؛ چون در زندگی ندیده اند، نمی توانند بپذیرند.

   وقتی معیار را لذت قرار دادیم؛ با وجوداینکه در زندگی کمبود نداریم ولی همواره از زندگی و شرایط ناراضی هستیم؛ چرا که همواره خواهان مقدار بیشتری از داشته‌ها هستیم.

 همیز:درست است؛ قناعت نداریم؛ ارزش‌ها را برای مردم می‌گذاریم در حالی که این ارزش‌ها باید برای خداوند باشد؛ من خودم 4 فرزند پشت سر هم داشتم و به مراتب مورد تحقیر اطرافیان و دوستان قرار می گرفتم ولی برایم تأثیری نداشت.

لذت با هم بودن چند فرزند باعث می‌شود بچه ها رشد کنند

 باید مصداق به فرد نشان داده شود؛ با معادلاتی که ما کنار هم می گذاریم نباید فردی که در خانواده 8 نفره زندگی کرده است بتواند الان انرژی هسته ای بخواند؛ در نظر گرفته نمی شود که لذت با هم بودن چند فرزند باعث می شود بچه ها رشد کنند؛ آن لذت را در خانه تک فرزندی پیدا نخواهند کرد؛ وقتی بچه ها در خانه با هم بازی می‌کنند نیاز نیست برای فرزندانم مکرر لباس و اسباب بازی فراهم کنم.

بچه ها با هم بازی های جنبشی و حرکتی انجام می دهند و مهارت های کودک بالا می رود؛ وقتی بچه ها با هم در کودکی بازی می کنند و با هم لذت می برند در سن های بالا غمخوار یکدیگر می شوند؛ یکی از برکات زندگی من این است که بچه ها به اندازه ای با هم بازی کردند و درس خواندند، الان که ازدواج کردند با هم به کوهنوردی می روند؛ نیاز به افراد بیرونی و بیگانه ندارند.

باید خانواده هایی که فرزندان زیاد داشتند و الان از افراد بیگانه بی نیاز هستند و از کنار هم بودن لذت می برند، به مردم نشان داده شوند؛ البته نکته مهم در نوع تربیت فرزندان متعدد در این است که تبعیض میان آنها وجود نداشته باشد؛ این که چگونه این فرزندان مدیریت شوند و این مدیریت باید در لباس، غذا، نگاه کردن و... باشد، نیاز به آموزش دارد.

وجود سفره های بزرگ درخانواده لذت و شیرینی خاصی دارد و خداوند قطعا روزی آن سفره را زیاد خواهد کرد؛ در یکی از سفرهای زیارتی من با خانواده‌ای 40 نفره برخورد کردم که پدر خانواده فرزندان و همسران فرزندان خود را به سفرهای زیارتی می برد در حالی که کشاورز حاشیه شهر اراک بود؛ همکاری‌هایی که در چنین خانواده ای وجود دارد بی نظیر است؛ در سختی ها و مشکلات به یک فرد فشار وارد نمی شود.

اولین دیوارهای مهد کودک که ساخته شد اولین آجرهای خانه سالمندان نیز تدارک دیده شد

 دقت کنید اولین دیوارهای مهد کودک که ساخته شد اولین آجرهای خانه سالمندان نیز تدارک دیده شد؛ چراکه پدر و مادر پول می‌دهند از فرزندانشان نگهداری شود و بچه ها نیز پول می‌دهند تا از والدین نگهداری شود؛ آیا می توان به پرستار گفت با قانون و پول، از بوی بد سالمند بیمار بیزار نباش؟

 در نهایت این می شود در یکی ازکشورهای غربی، پزشک در خانه سالمندان با آمپول هوا، سالمندان را می کشت و در دادگاه چنین ادعا می کرد که با دیدن درد و رنج آن ها سعی کردم سالمندان را از این درد نجات دهم؛ با چنین سیستمی باید چنین نتیجه ای را انتظار کشید، پس محاکمه چنین افرادی برای چیست؟

 من با خانواده ای برخورد داشتم که پدر خود را به علت بیماری به خارج از کشور برده بودند و همواره در بیمارستان به پدر خود خدمت می‌کردند، در کنار این پدر، بیمار دیگری نیز بود که به همان بیماری مبتلا بود و کسی  برای ملاقات  او  نمی آمد و در نهایت از دنیا رفت در حالی که پدر این خانواده رو به بهبود بود؛ پسرانش درکمال ناباوری دیدند جوانی برای تحویل جنازه آن مرد باپلیس  به بیمارستان آمد و گفت پسر اوست و جنازه را برای کالبد شکافی فروخته است.

در غرب آموزه هایی وجود ندارد تاروابط گرم خانوادگی مانع چنین رفتارهای زشتی شود، در نتیجه چنین اتفاقاتی رخ می دهد؛ این اتفاقات برای ما نیز در راه است؛ وقتی فرزند برای کسب درآمد در تلاش است از جنازه پدر خود  نیز منفعت  کسب  می‌کند؛ وقتی فرزند به دنبال رفاه باشد و به آخرت معتقد نباشد، نگهداری و خدمت به والدین برای او بی معنا می شود؛ چرا ما چشم های خود را می بندیم و این معظلات را نمی بینیم؟

 

 

 

الان اروپائیان ادعا دارند تک فرزند ناهنجاری بزرگی است؛ وقتی این فرزند با آدم های بزرگ، بزرگ شده است، همواره توبیخ شده است و در کودکی لذت های کودکانه نداشته است و... نتیجه ای جز رهاسازی فرزند در پانسیون‌ها، مدارس و... را به دنبال نخواهد داشت؛ قتل های متعدد در مدارس به دست دانش آموزان نتیجه رهاسازی فرزندان است؛ هوا و هوس بر فرد حاکم می شود و به هیچ عنوان نمی توانند جلوی این رفتارها را بگیرند.

ما در فرهنگ اسلام رده بندی سنی در تربیت داریم؛ در آموزه‌های اسلام فرزند تا 7 سال فرمانروایی دارد ولیکن نباید به خود و اطرافیان و اشیاء ضرر بزند؛ سیستم تربیتی ما در روایات کاملا مشخص است؛ از 7 الی 14 سالگی به فرزند باید  محبت شود و مورد اکرام قرار بگیرد او در این سن قدرت اطاعت پذیری بالایی دارد و زمان انجام تکالیف الهی اوست که ذاتا به آن میل دارد و باید با روشهای مناسب با او رفتارکرد؛ ازسن 14تا21 سالگی فرزند باید مسئولیت پذیرتربیت شود و کارهای بزرگ که نیازمند تصمیمات بزرگ  است را انجام دهد؛ این موارد سلسله تربیت هایی است که برای فرزند تعریف می شود و فرزندی که با این دقت در آداب زندگی بزرگ شود جامعه بی نیاز از یکسری لوازم می شود در چنین جامعه ای که مقصود اسلام است زندگی آرمانی بشر تحقق می یابد.

جای این سؤال هست که در تأمین رفاهیات افراطی فرزندان، چرا باید والدین تمام وقت کار کنند و از زندگی و با هم بودن لذت نبرند تا امکاناتی که نیاز نیست، برای فرزند خود تامین کنند؟ وقتی پدر و مادرها از یکدیگر لذت جنسی نمی برند جامعه مرکز فساد جنسی می شود؛ تبادل جنسی با همکاران، دوستان، در خیابان و... به صورت حرام انجام می شود.

  از منظر دیگر زمانی که پدر و مادر سر کار هستند و فرزند از محبت مستقیم آنها محروم است به ناچار  با پدیده دوستی دختر و پسر مواجه می‌شویم و آنها از محبت اجتماعی بهره مند می‌شود در حالی که اختلالات اجتماعی که در  این وضعیت  بوجود می‌آید از خلأ ناشی از عدم محبت پدر و مادر بسیار بیشتر است و یاناهنجاری که در غرب دیده می شود مثلادر لحظه ای برق می رود در شهر دزدی ها و جنایات بسیاری اتفاق می افتد چون دوربین ها از کار می افتند.

در ایران بارها اتفاق افتاده است افرادی که درآمد زیادی نداشتند ولی میلیون ها تومان پول پیدا می کنند و آن را به صاحب خود باز می گردانند، چرا این فرد تا این اندازه خود نگه دار است؟ چون در خانواده بزرگ شده است و لقمه حلال خورده است و تربیت با محبت مادر را دیده است؛ بی رحم و شقی نیست؛ چراکه در خانه به او رحم شده است و رحم را آموزش دیده است.

تربیت این گونه افراد نیازمند خانواده ای است که در آن همه چیز در تعادل باشد.

همیز: درست است؛ زن باید در خانه مادری باشد که از محبت شوهر بهره مند است؛ مرد نان حلال به خانه می آورد و در خانه آرامش دارد؛ بچه ها به یکدیگر محبت می کنند و والدین به فرزندان ابراز محبت می کنند؛ وقتی فرزند در خانواده محبت می بیند با اسلحه همه را نمی کشد.

این نوع تربیت، دارای خروجی تربیت اجتماعی بالایی است؛  فرد با دشمنی و بدجنسی کار نمی کند؛ یکی از آموزه های ما این است که اگر از کسی بدی دیدید با خوبی پاسخ دهید، این نوع تربیت از بستر یک خانواده است؛ خانواده با الگوی درست تنظیم شده است که خروجی خوبی خواهد داشت.

اثرات تربیت فرزند، نوع تربیت، آموزش به مخاطب، قوانین اسلام در تربیت فرزندان متعدد و... باید در جامعه ارائه شود؛ حضرت یعقوب دارای 11 فرزند از یک زن و 2 فرزند از زن دیگر بوده است؛ تربیتی که خداوند از او برای 13 فرزند نشان   می دهد به اندازه وصف ناپذیری زیبا است که به نام احسن القصص از آن نام برده می شود.

11 فرزند به گمان این که پدر به یک فرزند توجه بیشتری دارد خیانتی انجام می‌دهند و پدر تا 40 سال این موضوع را برای آن ها آشکار نمی‌کند در حالیکه از خیانت آن ها باخبر است، همین 11 فرزند ماه و ستاره می شوند ؛ فرزندانی که لقمه پاک خوردند و از نطفه پاک بودند و دارای تربیت پاک بودند، به دلیل حسادت دچار این حادثه شدند، حسادت در زندگی هر انسانی می تواند رخ دهد، اما مهم آنست که در پرتو وجود یک خانواده بالنده ختم زیبایی  پیدا می‌کند.

شیطان از گناهان کوچک شروع می کند، امام سجاد (ع)می فرماید «به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه به بزرگی خدایی نگاه کن که در محضر چه کسی گناه می کنی»؛ من همواره به دانشجویان خود از این مثال استفاده می کنم که بینی را با انگشت پاک کردن خلاف شرع نیست ولیکن خلاف شأن است؛ در پرهیز از گناه باید به شأن و مقام خداوند بنگرد؛ در قرآن گفته شده است که هر که از شأن و مقام خداوند بترسد و گناه نکند دو نوع بهشت از آن اوست.
با وجود این ضایعه در روابط برادران، یعقوب سیستم 13 فرزند را به جایی رساند که همه ماه و ستاره شدند و همه آسمان آرا شدند؛ حضرت یعقوب در زمان مرگ از فرزندان خود می پرسد که خدای شما کیست و آن ها از خدای یعقوب و خدای ابراهیم نام می برند؛ امروزه برای فرزندان ما خدایی که می پرستند مبهم است ولیکن خدای ابراهیم مبهم نیست؛ این نشان می دهد می توان بچه های متعدد و موحد بار آورد.

نمونه تفکر توحیدی را در خاندان حضرت ابراهیم (ع) میتوان مشاهده کرد، هاجر هیچ گاه به خدا سوء ظنی نداشت که به خدای خود بگوید تو یک روز مرا زن پیغمبرت می‌کنی و روز دیگر در بیابان با فرزند تشنه رها می سازی و یا حضرت ابراهیم (ع) هیچ گاه به خدای خود شکایت نکرد که در سن پیری به من فرزند دادی و آن را در بیابان قرار دادی؛ اعتماد آن‌ها به خداوند زیاد بود و می دانستند خداوند مالک هستی است و دستورات او از روی عدل است؛ این  خدای ابراهیم(ع) است.

 این سوال که «آیا فرزند من باید از تمامی امکانات برخوردار باشد؟» سوالی است که به نظر می رسد از اذهان پاک شده و همه این فرض را پذیرفته اند که فرزند باید در ناز و نعمت بزرگ شود

همیز: فرزند باید در سختی بزرگ شود؛ لذتی که من و خواهرانم از یک عروسک می بردیم، امروز فرزندانمان از ده ها عروسک خود نمی برد؛ این فرزند رشد نخواهد کرد و دگرخواه نمی شود و همواره خواهان امکانات برای خود است؛ قرآن حل معظلات زندگی را در دگرخواهی می داند.

مثلا اتفاق افتاده دخترخانم متخصصی با سن بالا را به عنوان سرپرست  خوابگاه دانشجویی انتخاب می کنیم، دانشجویان خیلی او را نمی پسندند از رفتارهای او عصبی می شوند و این دختر با آنها به سختی کنار می آید؛ این فرد نمی تواند عاطفی برخورد کند زیرا مهارتهای دگرخواهی را ندارد.

ولی خانمی که همسرش فوت کرده است و دارای دختر بزرگی هم هست وقتی سرپرست خوابگاه می شود بچه ها مشکلی با او نخواهند داشت، چراکه او برای بچه‌ها مادری می‌کند؛ از خدمات دادن لذت می برد اما دختری که نمی تواند عاطفی برخورد کند شکوفا نشده و از دادن خدمات طلبکار می شود.

 




دختر تا زمانی که ازدواج نکرده است یکسری نیروها و استعدادهای او بروز نکرده است؛ وقتی این دخترازدواج می کند و فرزندی ندارد باز هم برخی استعدادهای او پنهان مانده است؛ وقتی بچه دار شد در یک سطحی استعدادهای وی بروز می کند و وقتی فرزند او بزرگ می شود در هر مرحله سطحی از استعدادها را در خود تجربه می کند.

یک انسان در فراز و نشیب زندگی به کمالات بسیاری می رسد؛ این انسان می تواند تحولات اجتماعی بسیاری را ایجاد کند؛ به طور مثال حضرت زینب   فرزندان را از کربلا تا شام سالم نگه می دارد، ایشان به چه صورت شرایط را مدیریت می کنند؟ ایشان مصیبت هایی دیده است که در سطح درک هیچکس نیست؛ ایشان حسینی را می شناسند که آن خانمهای همراه در کاروان وکودکان نمی شناسند؛ این زن جریان ساز تاریخ می شود.

خداوند یک برنامه تربیتی را برای رشد ما گذارده است؛ اگر ازدواج، فرزند آوری و... نباشد انسان به آن کمالات نخواهد رسید؛ با ابزار و اشیاء نیز به این کمالات نخواهیم رسید؛ در محرومیت ها انسان بیشتر رشد می کند؛ امتحانات سختی که از خلبانان گرفته می شود برای این است که قرار است کار بزرگی به او محول شود؛ امتحانات سخت برای انسان های پر توان تر است.
 الان بین ما چنین عرف شده است که تن به آب نزنیم تا خطری ما را تهدید نکند.

همیز: این دیدگاه بسیار بد است؛ این امر به کسانی باز می گردد که برای ما دیکته می‌کنند، دمی آسوده باش و عمر بر باد مده؛ قرآن در سوره مبارکه ابراهیم آیه21 می فرماید: «در روز قیامت همه برای پاسخگویی در مقابل خداوند می ایستند، آن هایی که در دنیا ضعیف و دنبال رو مستکبرین بودند می گویند اگر از شما پیروی کنیم می توانید ما را از عذاب خداوند حفظ کنید؟» ومستکبران اظهار عجز می کنند.

  اینگونه تفکرات الان تبعی است؛ دنبال روها نه تنها در دنیا از خداوند پیروی نمی کنند و ازکسانی که مستکبر و باطلند پیروی کردند در حالی که این رهبران به دلیل استکبار و زور خود، قدرت یافته بودند، بلکه در جهان دیگر نیز می گویند اگر پیروی شما را کنیم از عذاب خداوند نجات می یابیم؟

مستکبران نیز در پاسخ می گویند اگر خداوند ما را در دنیا هدایت می کرد ما اکنون شما را هدایت می کردیم؛ به عبارتی فرافکنی می کنند و از پیروان خود حمایتی نمی کنند.

  واقعا برخورد با مشکلات انسان را قدرتمند می سازد؛ از ابتدای انقلاب  تا الان برای کشور ما مشکلات بسیاری ایجاد کردند و اکنون دشمنان ما اعتراف میکنند که تا چه اندازه ما قدرتمندشده ایم.

در مطالب روانشناسی از عقده های روانی، تاثیرات محرومیت ها و کمبودها در کودکی و بزرگسالی صحبت می شود. شاید یکی از دلایل بروز برخی رفتارها از خانواده‌ها وجود چنین ترس‌هایی است.

همیز: این موارد پردازش غربی‌ها است؛ فرزندی که در خانواده‌اش ابر رحمت والدین بر سرش نباشد، دقیقا همان فردی می شود که آن ها تشخیص دادند؛ فرق علوم انسانی ما با علوم انسانی غرب در این است که در کتاب های جامعه شناسی غربی می خوانید فرد سازنده جامعه است در حالی که در اسلام خانواده سازنده جامعه است.

فرزند در خانواده بد تربیت شود، جامعه را خراب خواهد کرد و اگر فرزند در خانواده به درستی تربیت شود جامعه سالم خواهد بود؛ افق نگاه غرب با اسلام بسیار متفاوت است؛ در قرآن زمانی که از مادر حضرت موسی (ع) صحبت می شود او یک زن عبادی، سیاسی است که حتی نظامی هم فکر می کند؛ خداوند به او می گوید فرزند خود را به رود نیل بیانداز، ما او را به تو باز می گردانیم و به این مادرخبر مسرت بخش می‌دهد؛ او را از مرسلین قرار می‌دهیم، رسول یعنی او فردیست که برای مبارزه می‌آید.

زمانی که 3 قدرت زر، زور و تزویر، یعنی قارون، فرعون و هامان حاکم بودند و 15 هزار کودک به دست فرعون کشته شده بود، باید با آن ها مقابله نظامی شود و نمی توان با آن ها با مذاکره برخورد کرد؛ خداوند به این زن می‌گوید ما فرزند تو را کاری می کنیم که این  مثلث را نابود سازد؛ 3 فرزند این زن معرفی می شوند و هر 3 ممتاز بودند؛ حضرت موسی(ع) هارون و خواهر آن ها که نقش بسیار مهمی در سرنوشت برادر خود داشت.

مادر حضرت موسی (ع) توانست فرزندان متعدد داشته باشد و همه ممتاز باشند چرا که زن عابدی بود؛ در حدیث آمده است زنی که فاسد است فرزند او نیز فاسد خواهد شد؛ اگر مادر فاسد و شقی باشد جز این اتفاق نخواهد افتاد؛ حال جای این بحث  است که فرزند داخل رحم مادر چه گناهی کرده است؟  در پاسخ باید گفت: خداوند به بندگان خود عقل داده است و پیامبران را برای هدایت این عده فرستاده است و راه را برای کسی نبسته است و کسی از رحمت خداوند محروم نخواهد بود.

سرنوشت این فرزند با مادر فاسد چه خواهد شد؟ عقلی که خداوند به هر انسانی داده است، پیامبر را برای استغناء این عقل فرستاده است، می تواند فرد را از شقاوت مادری نجات دهد؛ دعاهایی که برای ما وجود دارد نیز کمک کننده است چرا که دعا سلاح است؛ فرد به کمک دعا می تواند از خداوند بخواهد شقاوت ابتدایی را از او گرفته و سعادت نصیب وی سازد؛ در قرآن سوره مبارکه رعد آیه 39 آمده است که خداوند شقی را سعید می سازد.

در این امور محاسباتی وجود دارد، چه بسا فرزند آیت الله بزرگی از عقل خود استفاده نکند و با اختیار خود و انجام گناه عمدی جهنمی شود؛ درسوره مبارکه ملک آیه39 اهل جهنم می گویند «اگر ما عقل خود را به کار می بردیم در جهنم نبودیم»؛ این نشان دهنده این است که آیت الله بودن پدر، کسی را از جهنم نجات نمی دهد؛ در خانه آیت الله باشم و نشنوم و عقلم را به کار نبرم نجات نخواهم یافت.

 




 اگر به طور مثال پدر من عالم بزرگی نباشد ولی من بشنوم و عقل خود را به کار ببرم باز هم کارگشا خواهد بود.

همیز: بله؛ در برنامه تربیتی اسلام انسان انتخابگر خلق شده، باید از خدا تشکر کرد چرا که نجات دهنده است.

 از مجموع صحبت های شما تا الان به این نتیجه رسیدیم که اگر ما آموزه های دینی مردم را درست کنیم و خانواده متعادل داشته باشیم و در تعداد و تربیت فرزندان متعادل عمل کنیم بسیاری از مشکلات موجود در جامعه از جمله معضل کاهش جمعیت و حرکت رو به رشد به سمت تک فرزندی شدن خانواده ها از بین می رود؛ چراکه در اسلام عنصر اصلی خانواده است؛ حال اندکی در خصوص سبک زندگی صحبت کنید.

همیز: برای این که سبک زندگی را بررسی کنیم باید نوع نگاه را تغییر دهیم؛ اگرمردم به دنبال منافع و سود زود بازده خود باشند؛ فرد می خواهد الان خوش باشد، با فرزند خود رفاه داشته باشد و...؛ فرد می تواند از این زندگی خود نیز لذت ببرد، در قرآن سوره مبارکه اعراف آیه189 گفته شده است وقتی پدر و مادر در دوران بارداری از خداوند می خواهند فرزند آن ها صالح شود، خداوند آن دعا را مستجاب می گرداند ولیکن ممکن است والدین در نوع تربیت ناقص خود فرزند را مشرک بار بیاورند.

لذت های آنی دنیا و فراموشی آخرت، این افراد را از خداوند دور می‌کند؛ از نگاه دیگر نیز میتوان به این مسأله توجه کرد،چون وجود بچه کوچک درخانه لذت آفرین است مردم را با نشان دادن نمونه هایی که در جامعه می‌توان از آن نام برد به امر فرزندآوری تشویق کرد. مثلا نمونه خانواده هایی که فرزند کوچک دارند و لذت بسیارمی برند ؛ خانمی را می شناسم که نوه 10 ساله دارد و خود فرزند 3 ساله دارد؛ معتقد است تا کنون درگیر زندگی بودم و اکنون وقتی فرزندانم به سروسامان رسیدند از بزرگ شدن این کودک 3 ساله ام بیشتر لذت می برم تاحدی که لحظات کارهای او را یادداشت می‌کنم.

باید لذت‌های آنی فرزندآوری را نیز به مردم بچشانیم؛ مردم به دنبال لذت ها هستند باید لذت ها را به مردم نشان دهیم؛ چرا آمار ناباروری اکنون تا این اندازه تکان دهنده است؟ چون در سال های اول برای تفریح و رفاه از فرزندآوری خودداری می کنند و زمانی فرا می رسد که قابلیت خود را از دست می دهند؛ یکی از پزشکان بیان می کرد از هر 7 مراجعه به پزشک 2 نفر باردار نخواهند شد.

غذاهای فست فودی، امواج موبایل و ماهواره، علت سقط جنین در ایام بارداری شناخته شده و... از عوامل موثر در نازایی است؛ امروزه زن به سختی باردار می شود و به سختی بچه را نگاه می دارد و این امر سبب فلج شدن زندگی خواهد شد؛ این سختی ها باعث می شود نگاه مردم نسبت به بارداری و فرزندآوری تغییر کند و به این نتیجه برسند که بارداری و فرزندآوری تماما ضرر است و منفعتی ندارد.

هیچ رفاه و تفریح و خوشی نمی تواند به اندازه فرزندآوری و بزرگ کردن فرزند لذت بخش باشد؛ در قرآن از بارداری و فرزند آوری با توصیفات فراوان سخن می گوید؛ یکی از مشهورترین روایات این است که بهشت زیر پای مادران است؛ به عبارتی مادر به هر جا می رود بهشت را به آن مکان هدیه می برد؛ از لحظه بارداری تا لحظه زایمان 40 هفته است و زن می تواند 40 جمعه غسل جمعه مداوم انجام دهد.

پیامبر(ص) فرمودند که به زن در زمان بارداری ثواب روزه داری را می دهند که در خط مقدم جبهه می جنگد؛ این مسائل و روایات باید در جامعه منتشر شود؛ وقتی به بخش آخرتی این مسئله نگاه می کنیم به دلیل منفعت طلبی خواهان بهترین ها و بیشترین ها هستیم؛ وقتی زن زایمان می‌کند از تمامی گناهان پاک می شود؛ اگر زنی در زمان زایمان از دنیا برود اجر شهید را دارد.

این موارد امتیازاتی است که اسلام برای باروری گذاشته است؛ این اطلاعات باید به جامعه داده شود؛ وقتی زن ها بارور    می شوند از نظر جسمانی دچار تحولات زیادی می شوند؛ در تشخیص پزشکی غربی،که ما در بسیاری از موارد بر آن صحه   نمی گذاریم، اعتراف می کنند اگر زن در سن 35 سالگی به بالا یک زایمان داشته باشد از بسیاری از بیماری های رحمی مصون خواهد بود؛ این که می گویند در سن بالا بچه مشکل ذهنی یا جسمی خواهد داشت، سخن باطل غربی ها است.

بر طبق تاریخ، حضرت خدیجه (س) با در نظر گرفتن اختلاف سن 3 سال بزرگتر از پیامبر(ص) نه 15سال، در سن48 سالگی حضرت زهرا(س) را باردار شدند؛ و حضرت فاطمه زهرا(س) باهوشترین انسان روی کره زمین است هنوز دانشمندان از فهم و تفسیر خطبه مشهور ایشان عاجزند. اگر روایات و تاریخ اسلام را بررسی کنید متوجه خواهید شد حرفی برای گفتن وجود نخواهد داشت؛ طب غربی که ادعا دارد بچه در سن بالای بارداری مادر، منگل وعقب مانده خواهد شد، به این دلیل است که ما را به ناباروری برسانند.

تا زمانی که زن می تواند بارور شود می تواند بچه بیاورد؛ قوانینی که در اسلام وجود دارد مبنی بر این است که نمی توان مانع فرزند آوری زن  ومرد شد و از نظر شرعی عقیم شدن بدون دلیل شرعی حرام است؛ اگر در عقد دائم زن یا شوهر فرزند بخواهند و دیگری مانع شود کار حرام انجام می دهند؛ البته زن در نگهداری بچه اگر ناتوان باشد معاف است و می تواند بچه را به دایه بسپارد.

پدر امام خمینی(ره) به دایه وی گفته است تا زمانی که به فرزند من شیر می دهی لقمه دیگری وارد زندگی خود نکنی و تنها از لقمه ای که من به تو می دهم به فرزند من شیر بده؛ در قرآن کریم ذکر شده است که لباس، غذا و... فرزند را باید پدر او تهیه کند، حتی تامین مخارج فرزند زمانی که همسر خود را طلاق داده باشد.

اگر از این دیدگاه مسائل در جامعه مطرح شود برخی سختی‌ها برای مردم آسان خواهد شد؛ به هر حال به دلیل منفعت طلبی و ضرر گریزی که در ذات انسان است، باید مضرات نیاوردن فرزند برای مردم بازگو شود؛ باید گفته شود زن و شوهری که تنها هستند و فرزندی ندارند چه ضررهایی را متحمل می شوند و در مقابل والدینی که فرزند دارند چه منافعی برای آن ها خواهد بود؛ این مسئله از ابتدا تا انتهای زندگی مورد بررسی قرار گیرد.

کسانی که فرزند دارند سختی متحمل می شوند ولی ضرری نمی‌کنند اما کسانی که فرزند ندارند ضررهای بسیاری خواهد کشید؛ موقعیت این افراد را نشان دهیم؛ افکار عمومی اصولا منفعت را انتخاب می کند حال می خواهد مذهبی باشد یا اعتقادات مذهبی نداشته باشد، ما باید ایرانی کار کنیم، گاهی وقت‌ها آرزو می کنم ایکاش یک سریال 500 قسمتی ساخته  می شد و از ابتدای زندگی یک مسلمان برطبق نص صریح قرآن و روایات صحیحی که از اهل بیت عصمت داریم به تصویر کشیده می شد.

ازهمه مهمتر مردم باید بدانند اکنون جامعه جهانی برای کشتار ما در تلاش است و سعی می کند نسل‌کشی کند، حتی موادی را وارد ایران می کنند که ناباروری را توسعه دهند؛ تولید ظروف یکبار مصرف خاصی در انگلستان ممنوع است چرا که زنان را نابارور می کند و این مورد به طور گسترده در کشور ما تولید می‌شود و مورد استفاده قرار می گیرد؛ دشمنان ما    می دانند به عنوان یک ایرانی وقتی جمعیت بیشتری داشته باشیم قاعدتا توفیقات بیشتری در عرصه جهانی خواهیم داشت.
هم اکنون در جامعه جهانی به دلیل جمعیت 70 میلیونی حرف اول را می زنیم؛ اگر همانند امارت، قطر و ... جمعیت اندکی داشتیم به راحتی ما را سرکوب می کردند؛ در غزه 1 میلیون نفر جمعیت حضور دارد و چه بلاهایی بر سر آن ها وارد می کنند؛ اگر از جهت تفکر ایرانی نیز نظر افکنیم، به عنوان یک ایرانی باید فرزند آوری داشته باشیم؛ در نهایت فرزند آوری مسئله ممتازی است.

فرزندآوری هم برای دنیا، هم برای آخرت، هم برای خانواده و هم برای جامعه منفعت خواهد داشت؛ نخست وزیر آلمان برای حفاظت از آلمان حاضر است نیروی انسانی وارد کند، به عبارت دیگر از لحاظ تفکر ملی نیز نیاز به نیرو خواهیم داشت؛ ما باید فرزندآوری را افزایش دهیم تا نیازی نداشته باشیم نیروی انسانی وارد کنیم که با توجه به دشمنی های بسیاری که در دنیا با ایران می شود نمی توان نیرو وارد کرد چراکه نمی توان دوستانی پیدا کنیم که خائن نباشند!

این نکته قابل توجه است که در تفکر ملی تا فرد قانع نشود فرزند منفعت دارد زیر بار تحمل این سختی نخواهد رفت؛ مبانی که بر اساس آن فرزندان ارزشی تربیت می شوند باید کامل بازگو و آموزش داده شود؛ مثلا در آموزش های اجتماعی، با دختر و پسر عقد کرده صحبت کنیم تا جایگاه خود و خانواده گسترده را بیاموزند؛ عقد کرده ها برای ادامه زندگی مشترک به اطلاعات بسیاری نیاز دارند؛ منافع فرزند را برای آن ها بازگو کنیم، لذتهای فراوان داشتن مونس‌هایی از جان و خون خود انسان درطول زندگی را به طور ملموس به آنها نشان دهیم ،ناخودآگاه ذهن آن ها آماده پذیرش فرزند می شود.

با آموزش‌های دوران عقد، فرزندآوری و تربیت فرزند برای والدین بن بست نخواهد بود؛ آموزش برای والدین انگیزه ایجاد می کند؛ وقتی به والدین آموزش داده می شود که فرزند با این آموزه ها به چه کمالاتی دست می یابد، به راحتی برای فرزند آوری اقدام می کنند. من درکلاسهایم این روش را دارم جالبست بگویم هرترم درسی که دارم  درترم آینده بادانشجویی که فرزندتازه بدنیا آمده اش را درآغوش می فشارد یک عکس یادگاری می گیریم.

یکی از موفقیت های زندگی خود من این است که 2 ماه قبل از ازدواج دوره های تربیت فرزند و همسر داری را گذراندم؛ آموزش کمک می کند تهدیدهای زندگی به فرصت تبدیل شود؛ فرزندان در جمع اعضاء خانواده رشد می کنند و والدین از جهت تربیت فرزند خود آسوده هستند؛ ارتباط فرزند با اعضاء فامیل و خانواده کمک می کند در ارتباط با همسالان خود در اجتماع بهتر رفتار کنند؛ آموزش های مفید و کارآمد بستری برای رفاه و راحتی در دنیا می شود.

[کد خبر:AJ2328]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب