139411191452512157072684.jpg

آينه جم: فریبا کرمی: با آغاز تبلیغات رسمی کاندیداهای مجلس برای دوره دهم تصمیم گرفتم سری به میان مردم بزنم تا پس از رد صلاحیت های گسترده توسط شورای نگهبان میزان رضایت مردم و وضعیت شرکت کردن در انتخابات و رای دادن را بسنجم.

همانطور که به دیوارهای شهر نگاه می کردم که حالا دیگر مملو از کاغذهای رنگارنگ انتخاباتی شده بود، چشمم به راننده تاکسی افتاد که پول هایش را می شمرد. به ماشینش نزدیک شدم. از او دعوت کردم چند دقیقه ای در مورد انتخابات و رای دادن حرف بزنیم. می گفت رای می دهم اما هنوز انتخابم را نکرده ام. ماشینش پر بود از پوسترها و تراکت های تبلیغاتی نمایندگان مختلف... با او خداحافظی کردم و قدم زنان مسیر را ادامه دادم. تصمیم داشتم از هر قشری که نظرم را جلب می کند بپرسم. به کیوسک روزنامه فروشی نزدیک شدم . مرد، حدودا 46 ساله به نظر می رسید. با قیافه ای درهم مشغول مرتب کردن قفسه اش بود. عبوس و گرفته گفت نه خانوووم! رای بدم که چی بشه؟! همه اینها انتخاب شده اس...

 

کلی با هم صحبت کردیم. او از دلایلش گفت و من هم سعی می کردم قانعش کنم با رای ندادن چیزی درست نمی شود.. بالاخره توانستم لبخند را بر لبانش بیاورم ... و شاد هم تا حدودی نظرش را نسبت به رای دادن تغییرداده باشم... روزنامه ای از او خریدم و به راهم ادامه دادم.

 

کفش های زیبای پشت ویترین مغازه مسیرم را عوض کرد. سرکی به داخل مغازه کشیدم، خلوت بود. فضا را مناسب دیدم با یک تیر دو نشان بزنم؛ هم قیمت کفش ها را بپرسم و هم سوالم را...

 

-آقا شما رای میدی امسال؟

 

- نه، کدومشون واسمون کاری می کنه؟!

 

- ولی به نظرم باید رای بدین؟ به این دلیل و...

 

پس از ده دقیقه صحبت کردن نمی توانستم قانعش کنم علاوه بر خودش به همه بسپارد که گزینه های اصلح را تنها نگذارند. نرفتن ما به پای صندوق های رای چیزی را عوض نخواهد کرد...

 

اسم ظریف را که آوردم سکوت کرد. گفت این بار به خاطر دکتر ظریف رای خواهم داد.

 

راضی از نتیجه گفت و گو از او جدا شدم. از مغازه بیرون آمدم. خانمی به سرعت از کنارم در حال رد شدن بود. گفتم یک لحظه خانم...

 

ایستاد؛ گفتم یک سوال؛ این هفته رای میدید؟ گفت بله؛ از او تشکر کردم و به مسیرم ادامه دادم..

 

پیاده روهای شهر پر از تراکت های کاندیداهای مختلف بود. شیشه های مغازه ها را که نگاه می کردی هر کسی از کاندیدای مورد نظر خود با چسباندن پوستر حمایت می کرد و برخی هم در سکوت مطلق بودند...

 

در مسیر یک ساعته ام که بر عکس روزهای قبل به شدت هوا بهاری شده بود؛ با چند نفری صحبت کردم...

 

از جوانان مغازه دار تا دختران و پسران رای اولی... از کسانی که نمی خواستند رای دهند و کسانی که می خواستند رای بدهند؛ و رای اولی هایی که شور و شوق انتخابات داشتند.

 

پیرزن و عروسی که با گریه در مورد مشکلات خود به ما می گفتند، اما باز هم حاضرند به پای صندوق های رای بیایند تا آری بزرگی این بار به کاندیدای اصلح شهرشان بگویند.

 

گرمای آفتاب اذیتم می کرد؛ اما این بار نا امید نبودم. عملکرد دولت در بخش سیاست های خارجه آنقدر موفق بود که بتواند تا حدودی برخی از مشکلات داخلی را در ذهن مردم متبادر نکند./ گرنا

[کد خبر:AJ13327]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب