IMG_20170501_214755.jpg

آینه جم: از امروز که جام در آغوش جم، جا خوش کرده و شهیرتر شده، سهم خواهان بی شماری بر پای سفره این تیم خواهند نشست. از سرنوشت بدفرجام شاهین بوشهر، کمتر از تعداد انگشتان دو دست، سال می گذرد و آن خاطرات تلخ، هنوز زنده هستند...

این روزها اگر رادار «خوشحال یاب» را به حرکت در آوردی تا بر نقطه ای از گستره خاکیِ کروی آرام گیرد، کوه قد بر خاسته تا فلکِ پدری، امواج رادار را به چنگال و یغما کشیده تا بدانیم و بخوانیم که جمی ها، یکی از  خوشحال ترین ساکنان این روزهای کره زمین هستند. وقتی در اهوازِ به تنگیِ نفس درآمده از گرد و خاک، شاگردان مهدی تارتار، روزگار را بر استقلال این شهر تار کرده و نفس فوتبالی اهواز را گرفتند، همسایگان خورشید [راست یا ناراست می گویند که کوه پدری نزدیکترین نقطه کره زمین به خورشید است] لباس سبز سرسبزیِ به رنگ لیموهای خوش تراش جمی را از تن دیارشان در آورده و بر جای جای این سرزمین آرمیده در پیچ و خم های نامهربان کوهستان، رنگ زرد را پاشیدند و هم صدا، غریو شادی و پایکوبی قهرمانی زردپوشان را سر دادند.

هر چند شنیدن صدای سوت قطار به آرزویی شاید محال برای بوشهری ها تبدیل شده اما امروز، قطار لیگ آزادگان در ورزشگاه تختی ترمز توقف کشید تا جام در جم به شکوه و هیبت برسد. حالا جم به نقظه ای برجسته در نقشه گربه سان ایران بدل شده تا بریل خوانان به راحتی، حلاوت خاص خرمای خاصویی شهرخاص را به کام کشند و این کهن دیار را برجسته و برجسته تر بخوانند. شاید آن مرد کلیپ رسان گلایه مند از نابسامانی ها که در شبکه ای ماهواره ای، آن حرف ها را زد و خاطر جمی ها را مکدر کرد، حالا جم را زیباتر از پیش ببیند و بولد شده این دیار را در منظر خویش قرار دهد.

امروز، ایران برای بوشهر و بوشهری قیام کرد تا در جشن قهرمانی اولین ها در فوتبال، شریک شوند و خود را آماده دیدن بوشهرِ دوباره لیگ برتری شده در قامت تیم پارس جنوبی جم نمایند. از این رو، نکاتی،به رشته تحریر در آمده اند:

1 می گویند پیروزی هزار پدر دارد و شکست یتیم است. در دوشنبه هفته گذشته که پارس، جواز لیگ برتر را گرفت، مدیران و مسوولین با هم مسابقه پیام تبریک گذاشته بودند و چنان سرعت داشتند که اوسین بولت را هم می توانستند ضربه فنی کنند. اینها همان هایی هستند که تا چند هفته قبل تر، هیچ نشان و خطی از آنها در فوتبال جنوب پیدا نبود و می توان به راحتی پیش بینی کرد که در زمان ناکامی های احتمالی پارس، فقط نظاره گر تنهایی او خواهند بود. این دسته از مدیران محترم بدانند، اگر خود دچار نسیان و فراموشی هستند، ذهن مخاطبان و علاقه مندان در هوشیاری کامل هست. عاقلان را یک اشارت کافی است.

2  سیمای استانی با جمی ها نامهربانی کرد و این نامهربانی تا همیشه در یادها خواهد ماند. هر چند ضعف ساختار فنی را دلیل عدم پخش زنده بازی های پارس بیان می کردند و به فرض صحت ادعا، اگر می خواستند و اراده شان بر شدن بود، با مدیریت تعامل، تدبیری می اندیشیدند و کارنامه ای خوب از خود به یادگار می گذاشتند ولی افسوس که چنین نشد. اما این نامهربانیِ شبکه استانی از سویی به مدد تیم پارس آمد تا ایم تیم در باتلاق حاشیه های کاذب فرو نرود. اگر فوتبالیست های جوان و گمنامِ به شهرت رسیده پارس، خود را هر روز در جعبه جادویی می دیدند، محتملاً غره می شدند و اسیر حاشیه ها و شاید سرنوشت پارس، به شیرینی امروز نبود. عرض کردیم شاید.

3  سالها قبل تر که بوشهر برای نخستین بار با شاهین در آسمان لیگ برتر به پرواز درآمد، حسین وردیانی مدیر وقت ورزش استان، در برنامه نشان شبکه استانی، کللی فر سرمربی بومی این تیم را جزو گزینه های لیگ برتری تیم معرفی کرد که برای رسیدن به کرسی سرمربی گری در عالی ترین سطح فوتبال مملکت باید از فیلتر کارشناسی بگذرد اما در آن شب، رضوی مدیر وقت و بومی منطقه ویژه انرژی پارس که اسپانسری تیم را بر عهده داشت، سریع در میان کلام وردیانی پرید و کللی را سرمربی از پیش تعیین شده شاهین دانست. ... اما ماندنی کوتاه در حد پنج هفته.

حالا بعد از سالها، بوشهر باز هم لباس لیگ برتر به تن کرده و اتفاقا این بار نیز با حمایت مالی سازمان منطقه ویژه و باز هم مدیری بومی. یوسفی نیز چو رضوی، به اعتبار سرمایه های مادی مجموعه تحت تسلط، تمام تخم مرغ ها را در سبد تارتار سرمربی فعلی پارس قرار داده و گفته که نیمکت پارس در لیگ برتر نیز در رهن هافبک سالهای خیلی دور پرسپولیس تهران است.

نگارنده بر آن نیست که توان فنی و فوتبالی و سرمربی گری تارتار را برکاود و او را محق سرمربی گری تیم تازه لیگ برتری شده پارس بداند یا نداند اما معتقد است فوتبال را نمی شود با دستورات غیرفوتبالی های پشت میز نشین اداره کرد. تارتار خوب باشد یا بد، باید خروجی کمیته ای فنی متشکل فوتبال فهم های مجهز به علم روز و عالم به اتمسفر قوتبال وطنی در سطح لیگ برتر باشد. نکند که این جنس دستورات، تارتار را نیز به سرنوشت شاهین بیندازد و آمال علاقه مندان فوتبالی این دیار را بخشکاند.

قرار نیست که سرمربی قهرمان لیگ آرادگان، حتما سرمربی موفقی در لیگ برتر هم باشد که فراز کمالوند و اکبرخان میثاقیان، برهان و موید این ادعاست.  درست مهره چینی کنید و کار را به کاردان های مجرب بسپارید. مدیرعامل،سرپرست و سرمربی را با چکش کاری و حساسیت انتخاب تا سکانداری تیمی لیگ برتری کنند. چک سفید امضا را از حالا به هیج کس ندهید که فردا روز، نتوانید آن را جمع کنید.

4  اینک که باز هم همای سعادت بر شانه فوتبال بوشهر نشسته است، باید این فرصت را مغتنم شمرده و همچو تراکتورسازان تبریزی در فوتبال ملی، جا پای خود را محکم کنیم تا دوباره در حسرت در لیگ برتر نمانیم. از این رو، تدوین و نگارش اساسنامه ای حرفه ای و بروز برای این مهم، ضرورتی است غیرقابل انکار. اساسنامه ای جامع که هم بتوان با بهره گیری از آن و توجه به بافت سنتی استان، نقشه و راهبرد پیشرفت و ترقی فوتبال باشگاه را ترسیم کرد و هم مانع از دخالت های نابجای مدیران نالایق شد.

اساسنامه و یا قراردادهای احتمالی منعقده باید به نحوی وضع گردند که هم حقوق مالکین، سهامداران، مدیران و هواداران روشن و شفاف باشد و هم تکلیف آنان. آنگونه نباشد که پس از ورود به بطن ماجرا، گاهی از منطقه ویژه، بانگ دخالتی برآید و زمانی از استانداری. گاهی هیات فوتبال خود را محق دخالت بداند و دیگر زمانی از ساختمان اداره ورزش سرکی کشیده شود. در عین حالی که حقوق و تکالیف اطراف، شفاف است، سرمایه، اموال، دارایی ها و نحوه تزریق بودجه به باشگاه،حمایت مالی،درآمدزایی و... نیز کاملا مشخص و واضح باشد. نقطه ابهامی در آغاز راه نباشد تا در آینده به تفسیرهای دوگانه و برداشت ها و سوء استفاده های شخصی و یا شاید گروهی متتهی نشود.

می بایست در بدو امر، پایه ریزی امور بدور از شتاب زدگی احساسی و در فضایی توام با آرامش و با تاکید بر پرورش بازیکن و مدیر کارآمد، سرلوحه برنامه نویسان و تصمیم گیران باشگاه "پارس جنوبی جم" قرار گیرد. باید باشگاهی را بنا نهند که مستمراً استعدادیابی کند، آموزش دهد و تربیت کننده مدیر و بازیکن کارا باشد.

5  هر چند پارس، لیگ برتری شده اما همچنان گمنام است. از امروز که جام در آغوش جم، جا خوش کرده و شهیرتر شده، سهم خواهان بی شماری بر پای سفره این تیم خواهند نشست. از سرنوشت بدفرجام شاهین بوشهر، کمتر از تعداد انگشتان دو دست، سال می گذرد و آن خاطرات تلخ، هنوز زنده هستند که غیربومی ها و حتی بومی های تمامیت خواه چه بر سر شاهین آوردند و شیره جانش را مکیدند تا امروز نه نامی از آن شاهین هفتاد ساله باقی مانده باشد و نه نشانی.

تجربه تلخ شاهین بوشهر نشان داد که در آن سالها فقط به نام، لیگ برتری بودیم اما به رسم، دیگرانی نالایق خوردند و بردند و از قَبلِ شاهین، هیچ دستاورد فوتبالی نداشتیم و همین مهدی طارمی هم نتوانست از شاهین به فوتبال معرفی شود.

پارس جم با ساختارسازی و اصول محوری، هم به نام و هم به رسم باید به بوشهر و جم اعتبار و اشتهار بخشد و مسیر تعالی فوتبالی فرزندان این دیار را فراهم سازد تا در سطح ملی بدرخشند نه اینکه غبربومی های درجه چندمی از این تیم، پول زنی کنند و بروند و ما بمانیم و کیسه ای پر از حسرت.

البته این روزها که کام ها شیرین است، نباید از ناکامی و تلخ کامی حرف زد. باید کیلوکیلو قند را در دلمان آب کرده، پرچم های زرد را به اهتزار در آورده و حس بگبریم و بخوانیم:

جینگ و جینگ و ساز میاد و از بالای بوشهر میاد

لیگ برتر منتظر باش، پارس جم داره میاد

حسن محدث‌زاده
/خلیج فارس

[کد خبر:AJ21436]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

0 # بیژن 1396-02-12 10:27
مگه این تیم فوتبالیست جمی نداشت که نوشته " غبربومی های درجه چندمی از این تیم، پول زنی کنند و بروند و ما بمانیم و کیسه ای پر از حسرت."
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب