000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000download.jpg

 

 

آینه جم؛  محمدرضا نیک نژاد
۱ - چند سالی هست که او را می‌شناسم؛ معلمی باسواد، کتابخوان و دارای کانالی از نوشته‌های اجتماعی-سیاسیِ سطح بالا. پیام داده بود که درخواستی دارد. پاسخ دادم: در خدمتم! زنگ زد و پس از تعارف‌های معمول گفت گرچه سال‌های پایانی معلمی‌اش است و تاکنون در برابر داشتن شغل دوم مقاومت کرد‌ه‌ اما دیگر نمی‌تواند! بچه‌ها بزرگ شده‌اند و نیاز به هزینه‌های بیشتری دارند. حقوقم کفاف زندگی را نمی‌دهد؛ شما که در تهران هستید می‌توانید در یافتن شغل به من کمک کنید؟ هر کاری باشد چندان فرقی نمی‌کند از نگهبانی شبانه گرفته تا فروشندگی و شاگردی و ... راستش برایم دشوار است که در شهر خودم به چنین کارهایی بپردازم و ... گیجی برآمده از درخواستِ مرد فرهیخته و محترم با مروری بر سواد و توانایی قلمی این معلم کار‌کشته، ناخواسته به سکوتی چند ثانیه‌ای کشاندم! خودم و ذهنم را جمع و جور کردم و گفتم: استاد، شرمنده در این زمینه چندان کمکی از من برنمی‌آید و راستش خودم هم در آستانه بازنشستگی به شدت درگیر چنین نگرانی‌هایی هستم اما چشم! پرس و جو می‌کنم و اگر موردی بود خبر می‌دهم و ...  
۲ - منِ نگارنده معلمی سی سال سابقه‌‌ام. حکم کارگزینی سال ۱۴۰۱ هفته پیش به دستم رسید؛ همان حکمی که بنا بر بودجه امسال ۱۰ درصد افزایش حقوق را در‌پی خواهد داشت. شگفت‌زده و عصبانی رقم حکم سال پیش را منهای رقم امسال کردم و تفاوت این دو عدد شد ۸۷۰ هزار تومان! ۸۷۰ هزار تومانی که پس از کسری‌های قانونی در فیش حقوقی، خوشبینانه به ۶۰۰ - ۵۰۰ هزار تومان می‌رسد. این افزایش توهین آمیز را در کنار حذف یارانه‌های‌مان قرار دادم و عصبانیتم چندین برابر شد! بی‌گمان هم‌میهنانی زیادی هستند که همین شندرغاز حقوق معلمی را ندارند و این باعث می‌شود که طرح گلایه‌های این‌چنینی در فضای عمومی را سخت دشوار و شرمگینانه کند اما بارها و بارها از خودم می‌پرسم که این عدد چگونه می‌تواند پاسخگوی افزایش‌های همین یکی- دو ماهه‌ی نخست سال برای من و یک میلیون و ششصد معلم و بازنشسته باشد!؟ و البته این در حالی است که ماه دوم سال به پایان رسیده و هنوز همین افزایش حقوق حجالت‌آور واریز نشده است! این پرسش رهایم نمی‌کند که مسئولان سیاسی و آموزشی چگونه بدون کوچکترین عذاب وجدانی برای میلیون‌ها ایرانی چنین شرایطی را پدید آورده و ادامه‌اش می‌دهند؟ 
کمتر کسی هست که از نارضایتی‌های گسترده و اعتراضات پر شمار فرهنگیان در ماه‌های گذشته بی خبر باشد؛ اما این همه ماجرا نیست! گرچه پنج،شش سال است که شرایط اقتصادی به چنان روزی افتاده که بخش‌های بزرگی از طبقه متوسط اقتصادی و حتی بالاتر را به زیر خط فقر کشانده و آنان را به سوی شغل‌های دوم و سوم کشانده اما این تلاشِ آزار دهنده برای بسیاری از معلمانِ مرد بیش از دو دهه است تجربه شده و شوربختانه در شرایط بحرانی کنونی گسترش و ژرفای بیشتری یافته است. در نگاهی سطحی شاید این کار طبیعی و حتی پسندیده به نظر آید اما بی‌گمان آسیب‌های جبران ناپذیری در پی دارد. به باور بسیاری از اندیشمندان آموزشی، آموزش، کنشی اخلاقی- فرهنگی است که نیازمند ارتباطی انسانی و اخلاقی میان ذی‌نفعان آن است. هنگامی این کنش به درستی و اثر بخش پیش می‌رود که دلنگرانی‌های حاشیه‌ای این ذی‌نفعان به کمترین میزان ممکن برسد. دست و پنجه نرم کردن معلمان و البته خانواده‌ها با گرفتاری‌های مادی و تمرکز شان بر غمِ نان، سرراست بر آموزش نوباوگان آسیب‌های جبران ناپذیری وارد کرده و در نتیجه آینده آنان را با دشواری‌های فردی و اجتماعی روبرو می‌کند. معلمی که درگیر شغل دوم و سوم است و البته به شدت ناراضی و دلخور خود به خود نمی‌تواند آنچنان که باید و شاید دل به کار دهد و فرآیند آموزش را پیش ببرد. اگر اندکی نگران آینده این کشور هستیم از مهمترین کارها رسیدگی به وضع ذی‌نفعان آموزش و از آن میان تامین یک زندگی آبرومند، شرافتمندانه برای شاغلان و بازنشستگان این نهاد گسترده و مهم است. فریادهای بلندِ خیابانی و ناله‌های دلسوزانه‌ی درِ گوشی گوهری‌ست که ارزش‌شان درست شنیدن‌ و به موقع عمل کردن است! 
روزنامه شرق
چهارم خرداد ۱۴۰۱
[کد خبر:AJ38957]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب