0000000000000000000000000000000000939927_4437.jpg

غروب يكي از همين روزهاي پاييزي شماره اي ناشناس به گوشي همراهم زنگ مي زند. خودش را يكي از خانم هاي ساكن در شهرک هاي عملياتي شهرستان جم معرفي كرده و مي خواهد حرف هايش انعكاس رسانه اي پيدا كنند. حرف هايي كه گرچه شنيده شدن شان دير شده اما با دورنماي وسيعي كه براي اين جغرافيا تعيين و تبيين شده است، مي تواند چراغ راهي براي آينده باشد:

اگر شما هم يكي از مامورين سرشماري نفوس و مسكن امسال بوده باشيد، شايد در كلان شهرهايي مثل تهران، مشهد، اصفهان، شيراز و حتي بوشهر با مراجعه به واحدهاي مسكوني جهت آمارگيري، موفق به ديدار با اهالي خانه نشده و تنها پس از مراجعات مكرر و داشتن شانس و اقبال بالا به زيارت يكي از اعضاي خانواده نائل شده باشيد اما درصورتي كه قرعه فال به نام تان خورده و ماموريت سرشماري از خانواده هاي ساكن در شهرك هاي عملياتي شهرستان جم  به شما محول شده باشد، در همان ساعات اوليه ماموريت، متوجه خواهيد شد كه زنگ هر واحد مسكوني اي را كه فشار دهيد، خانم خانه جواب تان را خواهد داد. پس از باز شدن در و ملاقات با وي اما متوجه خواهيد شد بيش از آن كه شما علاقمند مصاحبت با  او باشيد، ميزبان اشتياق بيشتري براي ادامه گفتگو با شما دارد!
زنان و بانوان كلان شهرها در طول روز يا به كار در ادارات، سازمان ها و ديگر مجامع انتفاعي مشغول اند و يا در صورت عدم شاغل بودن، اوقات خود را در مجامع فرهنگي، هنري، ورزشي و يا در كنار خانواده هاي شان سپري مي كنند اما زن ِ ساكن در شهرك هاي مسكوني، محكوم به زل زدن چندين و چند ساعته به در و ديوارهاي خانه است و از اين رو است كه صداي زنگي او را به وجد آورده و براي گفتگو با آدمي ديگر مشتاقش مي كند.

قصه اي كوتاه و مجمل از روز و روزگار تعدادي از زنان جوان اين مرز و بوم كه خانه بخت شان ، چهارديواري محصوري براي اسارت شان شده است و كساني كه بايد از اين مجمل حديث مفصل بخوانند، بسيار اندك اند.

زنان خانه دار شهرك هاي مسكوني جم اعم از توحيد، پرديس و شهرک هاي مجتمع گاز پارس جنوبي كه از آغاز زندگي مشترك شان به عنوان "همسران" كاركنان مجتمع هاي گاز و پتروشيمي مفتخر!!! شده اند، به زودي و با شروع زندگي جديدشان متوجه مي شوند كه در ازاي اين زندگي نو، بايد با بسياري از خواست ها، علائق، آرزوها و افق هاي ترسيم شده ذهني شان خداحافظي كرده و بهار، تابستان، پاييز و زمستان، از سپيده صبح تا تاريكاي غروب به تنها مونس و همدم خود كه چهارديواري هاي سنگي و عبوسي هستند، خو كنند. زناني خسته و بي پناه كه همه فصول سال برايشان زمستان است. زناني تنها در آستانه فصلي سرد!

بانوان خانه هاي اين شهرك ها عليرغم داشتن تحصيلات عاليه به دليل نبود زيرساخت هاي اجتماعي در اين منطقه، محكوم به روزمرگي و كشتن اوقات جواني خود در حصر خانگي خودخواسته شان هستند. حصري كه نه تنها وجود فيزيكي آنها را تحت الشعاع قرار داده و با سرعتي پرشتاب تر به پيش شان مي برد، بلكه با استحاله روح  و روان شان، از اتوپياي ذهني زيبايي كه براي خود ترسيم كرده بودند، جدايشان ساخته و نسبت به ادامه زندگي، الينه و بي تفاوت شان مي كند.

داشتن مدارج بالاي تحصيلي كه گاهي تحصيلات اين بانوان را از سطوح تحصيلي همسران خود نيز بالاتر مي برد، به دليل عدم اشتغال، نوعي ياس و دلمردگي مفرط را براي آنان به ارمغان مي آورد، به طوري كه زندگي مشترك نه تنها خلاء اي از خلاء هاي فكري شان را پر نكرده، بلكه به مرور زمان آنها را پررنگ تر و گل درشت تر مي نمايد.

به گواه آمار و ارقام صادره از سوي شركت هاي عملياتي، بيش از نيمي از همسران پرسنل ساكن در شهرک ها، داراي مدارك فارغ التحصيلي از دانشگاه هاي معتبر كشور در مقاطع تحصيلي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا بوده و نيم ديگر از اين جمعيت آماري نيز مشغول به گذرانيدن اين سطوح عاليه تحصيلي در مجامع آموزشي مي باشند. با اين حال و عليرغم ظرفيت بسيار بالاي علمي موجود در شهرك، به دليل نبود ظرفيت هاي لازم اجتماعي در شهرستان و حتي شهرستان هاي مجاور، متاسفانه اين طيف از دختران جوان كشور - كه به نوعي يكي از سرمايه هاي بي بازگشت بيت المال مي باشند ـ اوقات خود را به بطالت سپري كرده و به دليل عدم احساس مفيد بودن، به زودي دچار خستگي و افسردگي زودرسي مي شوند كه آنها را نسبت به همه ابعاد و اركان زندگي شان دلسرد و مايوس مي كند. (افزايش درخواست هاي جدايي كه تنها بخش اندكي از آنها در حوزه قضايي شهرستان ثبت شده و طرفين ترجيح مي دهند در شهر خود به زندگي مشترك شان خاتمه دهند از يک سو و طلاق هاي عاطفي رو به ازديادي كه ديگر خانواده هاي ساكن را درگير كرده است، تنها بخش كوچكي از ندانم كاري هاي مركزنشيناني است كه خود در برج عاج نشسته و ديگران را به سوار شدن بر پلي از حباب توصيه مي كنند.) 

نبود بنگاه هاي اقتصادي، بازار كار و مناسبات فرهنگي كه بتواند اين قشر عظيم از نيروي كار را به خود جذب نمايد، جم و شهرك هايش را به اسارتگاهي براي اين بانوان بدل كرده و تا زماني كه سياستگذاران، افق وسيع تري را براي رشد و توسعه اين شهرستان باستاني بازتعريف نكنند، اين در ِ كوچك بر همين پاشنه خواهد چرخيد.

دعوت از سرمايه گذاران بخش خصوصي، تخصيص سهم بيشتري از بودجه هاي جاري و عمراني به اين منطقه، تعديل نگاه هاي منطقه اي در جهت رونق و آباداني شهرستان و تزريق تفكري فراقوميتي به افراد ساكن در اين جغرافيا، مي تواند در كوتاه مدت بازارهاي كاري و مناسبات فرهنگي و اقتصادي منطقه را دستخوش تغيير كرده و از جم "آبادان"ي ديگر بسازد. آباداني كه به جاي جمعيت يكصد نفره بانوان شاغل از مجموعه بيش از سه هزار نفره آنان، سهم اشتغال و فعاليت اجتماعي بيشتري را نصيب آنها نمايد.

چنين اتفاقي البته با يك مقاله، شكواييه و يا حتي تحصن و تجمع حل ناشدني است. اين اتفاق در صورتي رخ مي دهد كه همه با هم بعنوان يد واحده دست به دست هم داده و مجامع كلان تصميم گيري كشور اعم از مجلس، دولت و ساير ارگان هاي دست اندركار را متوجه اهميت و ارزش چنين سرمايه گرانبهايي نماييم. (در اين ميان سهم نماينده اين حوزه در مجلس ـ كه خود نيز بانويي آشنا با اين مسائل است ـ  جدي تر و پررنگ تر مي نمايد)

سرمايه ارزشمندي كه در صورت تداوم بي توجهي به آن، مناسبات ركود، فروپاشي و اضمحلال خانواده هاي ساكن در مناطق عملياتي را بيش از پيش فراهم خواهد آورد و روشن و واضح است كه چنين فاجعه اي، بيش از آن كه دامن فرد فرد اين مجموعه را بگيرد، به فرسايش ساختار صنعتي و انهدام و فروپاشي آنها منجر شده و اين اصلا و ابدا به سود اين منطقه نيست. منطقه اي كه در آغاز و پيش از اين كه چنين حجمي از ظرفيت ها و منابع انساني را در آن ساكن كنند، بايست به تقويت زيرساخت هاي اجتماعي و فرهنگي آن اعتنا مي كردند.

" اولا خرگاه سازند و خرند ... ترك را زان پس به مهماني برند " * 

*مثنوی معنوی ، دفتر سوم 

اتحادخبر- قدرت مظاهري

[کد خبر:AJ19053]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم