624590k.tajdini.jpg

 آینه جم؛کیهان تاج دینی: اگر دوم خرداد 1376 را تولد رسمی جریان اصلاح طلبی در کشور بدانیم، می توان گفت پس از بیست سال از عمر این جریان و طی فرازونشیب های فراوان، اکنون اصلاحات به مرحله حساس زندگی خود رسیده است. پس از حضور پررنگ مردم در انتخابات 76 و بهره مردم ایران از ظرفیت موجود در قانون اساسی برای تنظیم بهتر قدرت و تضمین آزادی خود، جریان اصلاحات متولد شد و فضای سیاسی و اجتماعی به یک باره مطابق خواست و اراده مردم و متناسب با تحول تدریجی و منطقی انقلاب ایران تغییر کرد.

 

در دوران 8 ساله دولت سید محمد خاتمی اتفاقات بسیار تلخ و دردناکی رخ داد که شاید طفل نوپای اصلاحات ناگزیر از تجربه آن، مشابه هر جریان فکری و اجتماعی دیگر بود. به مرور زمان و بعد از شروع کار دولت، خاتمی با 2 سد بزرگ و سخت مواجه شد. ابتدا سد اصول گرایان که تغییر را برنمی تابیدند و سال ها حاکمیت بلامنازع بر امکانات، افکار عمومی و نهادهای تصمیم گیری درون نظام موجب تقویت حس مالکیت، تمامیت خواهی و انحصارطلبی آنان شده بود و اکنون نمی توانستند رقیبی محبوب و به مراتب مطالبه گر و فعال تر را پذیرا باشند.

رقیب نوظهوری که دارای پایگاه مردمی قوی بوده و از دانش بیشتر در حوزه های مختلف کاری نسبت به آن ها برخوردار بود. آن ها تمام تلاش خود به کار برند تا هرچه بیشتر این جریان فکری و رهبر آن را تضعیف نموده و نگذارند این نهال نوپا تنومند گردد. اما بعد از تصاحب قوه مجریه به عنوان نهاد اجرایی و عملیاتی تعریف شده در قانون اساسی، اصلاح طلبان قوه مقننه را نیز در اختیار گرفتند و پس از آن شوراهای اسلامی شهر و روستا را که قانون اساسی به عنوان نهاد غیرمتمرکز قدرت و با نگاهی دموکراتیک به انجام امور، پیش بینی کرده بود، احیاء نمودند و اکثریت قاطع نمایندگی آن در سراسر کشور را قبضه نمودند.

در واقع جریان نوپای اصلاحات با حمایت مردم خواهان تغییر، به یک باره توانست دستاورد چشمگیری را در عرصه سیاسی به دست آورده و پاره ای از نهادهای قدرت را تصاحب نماید. آن زمان بود که جریان اصلاح طلبی با سد دوم یعنی تندروی و خودمحوری درونی مواجه گردید. این سد صدمات به مراتب سنگین تری را بر پیکره جریان اصلاحات وارد نمود. جریانی که اصول اولیه خود را به فراموشی سپرده و شعار عبور از خاتمی و نظام را سر می داد. اتفاقی که در واقع نه تنها رشد نهال اصلاحات را کند می نمود بلکه می توانست ریشه این جریان فکری را نیز بخشکاند.

خاتمی از طرفی با ترور و تهدید شخصیت ها و تئوریسین های مطرح اصلاحات و تعطیلی روزنامه همسو مواجه بود و از طرفی می بایست تندروی هم پیمانان و هم فکران خود را که اکنون تمامیت خواه تر از جریان مخالف شده بودند تعدیل می نمود. نتیجه وجود این دو مانع محکم یاس، ناامیدی و دلسردی مردمی بود که براساس ظرفیت های قانون اساسی و در چارچوب آن خواهان تحولی اجتماعی بودند و نه انقلابی دیگر. این سرخوردگی منجر به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد شد که شاید سال ها بعد عمق فاجعه حضور ایشان در راس قویه مجریه بیشتر هویدا گردد. دولتی که علاوه بر ویران نمودن زیرساخت های اقتصادی در واقع فرهنگ جامعه را هدف قرار داده بود و ضربات اسفناکی را بر کشور وارد نمود.

اما خرداد 92 ، اصلاحات با ترکیبی متفاوت و با عقبه و تاریخچه ای پرفراز و نشیب با حامیانش به عرصه قدرت بازگشت. آسیب های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و از همه مهم تر فرهنگی دولت محمود احمدی نژاد از یکسو و فضای بین المللی حاکم بر مناسبات ایران با سایر دول، بزرگترین دغدغه دولت اصلاحات معتدل بود. آن ها آموخته بودند که باید صبر پیشه کنند و به دنبال تحول تدریجی و ماندگار باشند. آن ها پذیرفتند که دنیای سیاست چیدن پازل ها با فکر، برنامه، هدف و طمانینه است.

آن ها دیگر برخوردی که با اکبر هاشمی رفسنجانی کردند را در مورد علی لاریجانی تکرار نکردند. آن ها طیف وسیع و تاثیرگذاری از ساختار قدرت را با خود همراه نمودند. اصلاح طلبان توازن و تقسیم قدرت با رقیب را پذیرفتند و البته پشتوانه واقعی آنان (مردم حامی اصلاحات) با توقعاتی معقول و به دور از احساسات و با بلوغ سیاسی کامل تر و صبورتر از قبل با بهره گیری از تجربه پیشین به حمایت از آنان پرداختند.

باور داشته باشیم اصلاحات، برگرفته از خواست و اراده مردم ایران بود که در گذر زمان اکنون به دوران پختگی خود نزدیک شده و تا کمال، راهی پرچالش در پیش خواهد داشت که صبر و تدبیر بسیار می طلبد.

[کد خبر:AJ21750]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب