8250718-WA0022.jpg

 

آینه جم- عادل تهمتن فعال اجتماعی ، عضو شورای بخش و شورای شهرستان جم
 انتخاب مجدد دکتر احمدی در رأس کمیسیون انرژی، فرصتی ملی برای جنوب کشور خواهد بود تا بتواند سهم میزبانی خود از صنعت را مطالبه کند
در حالی که استان‌هایی چون خوزستان، فارس، کرمان و کهگیلویه و بویراحمد با همدلی مثال‌زدنی، شایستگان خود را تا عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری کشور همراهی می‌کنند؛ پرسش جدی اینجاست:
چرا در استان بوشهر ، به‌ویژه در جنوب استان ، شاهد تضعیف نیروهای توانمند و بومی خود هستیم؟
آیا زمان آن نرسیده که از خودزنی‌های سیاسی و رسانه‌ای فاصله بگیریم و برای نخستین‌بار، در کنار شایستگان و مدیران بومی بایستیم؟
دکتر احمدی، سرمایه‌ای ملی برای منطقه‌ای استراتژیک و صنعتی است که نبض اقتصاد کشور در آن می تپد.
انتخاب مجدد دکتر شیخ موسی احمدی به‌عنوان رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی برای دومین سال پیاپی،  گواهی بر شایستگی‌های مدیریتی و تخصصی اوست، بلکه فرصتی بی‌بدیل برای استان بوشهر، حوزه انتخابیه و کل جنوب کشور در حوزه انرژی و توسعه زیرساخت‌ها به‌شمار می‌رود.
دکتر احمدی، با بیش از سه دهه سابقه مدیریتی در سطح ملی، تحصیلات حقوقی و تخصص در قانون‌گذاری، و سابقه‌ی مؤثر در کمیسیون انرژی مجلس در دوره‌های مختلف، اکنون به یکی از چهره‌های راهبردی و شناخته‌شده کشور در حوزه انرژی بدل شده است.
این جایگاه، صرفاً یک عنوان نیست؛ دروازه‌ای است به‌سوی طرح‌ها و تصمیمات مهم در حوزه نفت، گاز، پتروشیمی و انرژی‌های نو که مستقیما با منافع استان بوشهر گره خورده‌اند.
وقتی دیگر استان‌ها متحدند، چرا ما پراکنده‌ایم؟
بررسی عملکرد استان‌های همجوار نشان می‌دهد که عامل کلیدی در پیشرفت مدیران، انسجام در حمایت رسانه‌ای، اجتماعی و سیاسی از آن‌هاست. در حالی‌که چهره‌هایی از خوزستان، کرمان و کهگیلویه و بویراحمد به وزارتخانه‌ها و معاونت‌های کلان رسیده‌اند، هنوز در بوشهر برخی جریان‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه شایستگان و مدیران بومی را تضعیف می کنند و ابایی از کار خویش ندارند.
متأسفانه، فضای رسانه‌ای و حتی نخبگانی جنوب استان، گاه به‌جای اتحاد برای پیشرفت منطقه، دستخوش اختلاف‌افکنی‌هایی می‌شود که تنها به سود فرصت‌طلبان و بدخواهان توسعه استان است.
حمایت از مدیران و شایستگان برابر است با حمایت از توسعه پایدار جنوب استان و استان
حمایت از چهره‌ای چون دکتر احمدی، نه حمایت از یک جناح یا گروه خاص، بلکه حمایت از تخصص، تجربه و توانمندی در سطح ملی است. او امروز در جایگاهی قرار دارد که می‌تواند به‌صورت مستقیم در سرنوشت پروژه‌های زیرساختی استان، تخصیص منابع، توسعه پتروشیمی، پالایشگاه‌ها، اشتغال جوانان و حتی عدالت در توزیع درآمدهای نفت و گاز تأثیرگذار باشد.
سخن پایانی:
انتخاب مجدد دکتر احمدی به عنوان رئیس کمیسیون انرژی، پیامی روشن دارد: اگر ما نخبگان خود را باور نکنیم، باعث هدر رفت سرمایه های انسانی و منابع خود شده ایم.
بیایید برای یک‌بار هم که شده در مسیر توسعه و عزت منطقه، از تعصبات و تفرقه عبور کنیم و کنار سرمایه‌های انسانی خود بایستیم.
چنین فرصت‌هایی  کمتر تکرار می‌شوند. امروز که یکی از فرزندان جنوب استان، به جایگاهی ملی در ساختار تصمیم‌سازی انرژی کشور رسیده، باید با قدرت از او حمایت کنیم.
تا فردایی روشن تر برای استان رقم بزنیم .   وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ 
“عزت و ذلت به دست خداوند است”، باور داریم که تلاش ما در مسیر عزت، بی‌پاسخ نخواهد ماند.
عادل تهمتن فعال اجتماعی ، عضو شورای بخش و شورای شهرستان جم 
 
 
 

 

000000000000000000000000000000000000666images.jpg

 

‌آینه جم-طاهره عبدالهی 

در اغلب نظام‌های پارلمانی جهان، ساختار کمیسیون‌ها به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که از دل منطق حزبی و تخصصی بیرون بیاید. ترکیب اعضای آن‌ها تابعی از چانه‌زنی حزبی، سابقه رأی‌گیری، و در مواردی، رزومه علمی و اجرایی افراد است. در ظاهر، این ترکیب تضمین‌کننده کارآمدی و انسجام سیاست‌گذاری است. اما آیا این الگو، به همان شکل قابل نسخه‌برداری در نظام سیاسی ایران است؟ و مهم‌تر از آن، آیا انتخاب چهره‌ای مانند حجت‌الاسلام موسی احمدی در رأس کمیسیون انرژی، نشانه‌ای از ضعف ساختاری است یا بروز یک منطق متفاوت بومی؟

 

در هفته گذشته، موسی احمدی برای دومین سال پیاپی به ریاست کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد؛ در رقابتی که با حذف محمد بهرامی، نایب‌رئیس دوره پیشین همراه بود. بسیاری از واکنش‌ها به این انتخاب، از زاویه تخصص‌گرایی و مدرک‌گرایی بیان شد: چگونه کسی با تحصیلات سطح دوم حوزوی، باید بر رأس یکی از فنی‌ترین کمیسیون‌های مجلس بنشیند؟ اما در پس این سوال ساده، لایه‌هایی از واقعیت نهفته که بی‌توجهی به آن‌ها، نوعی ساده‌سازی است.

 

در آمریکا، کمیته انرژی و بازرگانی مجلس نمایندگان، یکی از قدرتمندترین نهادهای قانون‌گذاری در حوزه انرژی، سلامت و ارتباطات است. در بریتانیا نیز کمیته "امنیت انرژی و کربن صفر"، نقشی کلیدی در تنظیم سیاست‌های انرژی دارد. در هر دو کشور، انتخاب اعضای کمیته‌ها تابع منطق حزبی، حرفه‌ای و حتی لابی‌های صنعتی و زیست‌محیطی است. بسیاری از اعضا دارای مدرک در رشته‌هایی مانند اقتصاد، سیاست عمومی، یا مهندسی هستند. اما در ایران، ساختار حزبی به معنای واقعی آن وجود ندارد، و تخصص به‌تنهایی قدرت سیاسی نمی‌آورد.

 

در واقع، در فضای غیرحزبی و منطقه‌محور مجلس ایران، رأی‌آوری و ایفای نقش در کمیسیون‌ها بیشتر تابع عواملی چون وزن منطقه‌ای، پیوندهای میدانی، شناخت از بازیگران حوزه، و شبکه روابط غیررسمی است. در این چارچوب، کسی مثل موسی احمدی، نه به‌دلیل دانش فنی آکادمیک، بلکه به‌واسطه زیست‌جهان مشترک با مردمان عسلویه، کارگران صنعت گاز، و ساکنان مناطق آلوده و توسعه‌نیافته جنوب، در جایگاه تصمیم‌گیری قرار می‌گیرد.

 

این بدان معنا نیست که نقد وارد نیست. اتفاقاً پرسش درباره ضرورت تخصص‌گرایی، و کیفیت سیاست‌گذاری در کمیسیون انرژی، سوالی اساسی است. اما پاسخ آن صرفاً در مدرک تحصیلی یا عنوان شغلی خلاصه نمی‌شود. مسئله اصلی این است که چه نوع دانشی در سیاست‌گذاری انرژی مؤثرتر است؟ دانش فنی صرف، یا ترکیبی از تجربه زیسته، شناخت منطقه‌ای، و توان برقراری ارتباط با سطوح مختلف قدرت اجرایی؟

 

 انتخاب مجدد احمدی، نشانه‌ای از نوعی اجماع در کمیسیون انرژی برای حفظ پیوند با منافع مناطق نفت‌خیز است؛ مناطقی که هم نقش تولیدکننده را دارند و هم بار اصلی آلودگی، مهاجرت، و بی‌عدالتی توسعه را به دوش می‌کشند. شاید در نظام‌های غربی، این وظیفه بر دوش تکنوکرات‌هایی از نهادهای مشورتی یا مراکز پژوهشی باشد، اما در ایران، خلا چنین نهادهایی، بار سیاست‌گذاری را بر دوش نمایندگانی گذاشته که بتوانند هم با مردم منطقه ارتباط بگیرند و هم در ساختار قدرت جایی برای صدای آن‌ها باز کنند.

 

نقد به ساختار کمیسیون‌ها باید فراتر از شخص باشد. پرسش اصلی این نیست که چرا احمدی در رأس کمیسیون انرژی است؛ بلکه این است که در فقدان نظام حزبی، فقدان شفافیت در انتصابات، و نبود نهادهای مشورتی رسمی، آیا واقعاً جایگزینی تخصص‌گرای مؤثر برای چنین چهره‌هایی وجود دارد؟ اگر پاسخ منفی است، شاید لازم باشد به‌جای نقد فرد، به بازطراحی ساختار اندیشید.

 

در نهایت، واقعیت این است که کشور نیاز به هر دو دارد: هم نمایندگانی از دل میدان که مسائل مردم را از نزدیک درک کرده‌اند، و هم نیروهای فنی و تخصصی که بتوانند پیچیدگی فنی حوزه انرژی را به تصمیمات قابل اجرا تبدیل کنند. هنر سیاست در ایران امروز، نه تقابل این دو، بلکه ترکیب و هم‌افزایی آن‌هاست.

 

 

 

 

Aphn564101.jpg

 

آینه جم-سجاد بهزادی - آخرین آمار تلفات انسانی در جنگ ۱۲ روزه ؛ ۹۴۳ نفر شهید و ۸ نفر مفقود اعلام شده است. اما تنها تلفات جنگ، انسانی نیست و از زوایای متعدد خسارت ها بسیار ویرانگر بوده است. مثلا در یک مورد گفته می شود "در جریان حملات اخیر، تنها در تهران حدود ۱۵۰ هزار تن نخاله و آوار جنگی تولید شده که زیان مستقیم آن بالغ بر ۷۵۰ میلیارد تومان برآورد می‌شود، همچنین هزینه پاکسازی و دفع ایمن پسماندهای صنعتی، الکترونیکی و نظامی در پایتخت به حدود ۳۰۰ میلیارد تومان رسیده است." 

جنگ حالا به ظاهر تمام شده است اما سایه جنگ همچنان به شکل فزاینده ای وجود دارد. به باور بسیاری از جامعه شناسان و روانشناسان، سایه جنگ و ناامنی، گاهی خسارت بار تر از خودِ جنگ وناامنی است.

سایه جنگ اگر طولانی شود این طور نیست که هر روز شاهد تقویت همبستگی ملی باشیم. اختلاف ها بروز می کند و تنش ها تشدید می شود. همبستگی ملی اولیه جای خود را به گسل‌های عمیق اجتماعی می‌دهد. سرخوردگی و نابرابری در تحمل رنج‌ها تشدید می‌شود.

 

سایه جنگ اگر طولانی شود اولویت های زندگی تغییر می کند. "بقا" به اولویت نخست زندگی تبدیل می شود و دیگر اولویت های زندگی در حد یک آرزو باقی می ماند. سایه جنگ، سلسله مراتب ارزشی جامعه را نیز دگرگون می‌کند و هر نفر تنها برای بقاء خودش دست و پا می زند. فرهنگ روزمره حاکم می شود و کنش گری در حوزه عمومی به تنگنا می رود.

سایه جنگ، روابط انسانی و اجتماعی را هم تحت فشار قرار می دهد و امید به آینده از دست می رود. فرسایش سرمایه های اجتماعی به وجود می آید و این فرسایش نهادهای مدنی، اجتماعی و آموزشی را تضعیف می کند و بستری ایدئولوژیک برای گروه های تندرو فراهم می‌ شود. سایه جنگ می تواند ارزش های اخلاقی را نیز به شدت مخدوش کند.

سایه جنگ اگر طولانی شود بنیان‌های اعتماد در روابط انسانی را نیز تخریب می‌کند. ترس از روزهای نامطمن، فشار بر خانواده ها را تشدید می کند وانزوای اجتماعی، جای امید جمعی می نشیند. در چنین شرایطی، بازسازی اجتماعی به مراتب دشوارتر از بازسازی ویرانه‌هایی می شود که اکنون به دنبال جنگ ۱۲ روزه شاهد آن بوده ایم.

سایه جنگ؛ ترس را نیز در جامعه نهادینه می کند و کنش گری در جامعه زیر سایه ترس، بسیار خطرناک است. اولریش بک در کتاب " جامعه در مخاطره جهانی" می نویسد " پیامدهای مدرنیته، ترس را به بخش جدایی ناپذیر زندگی تبدیل کرده است."

 جامعه ایران متاثر از سایه مدرنیته و توسعه ناقص خود، سالها با ترس گذران زندگی می کند اما حالا این ترس با ترسی بزرگ تر تشدید شده است. ترس از سایه جنگ. اولریش بک اعتقاد دارد " سایه جنگ می تواند ترس را به سرمشق روزمره زندگی تبدیل کند و...فرهنگ بقا و زنده ماندن در اولویت زندگی قرار گیرد."

سایه جنگ؛ عقلانیت را نیز در جامعه تقلیل گرا می کند. "چگونه زنده بمانیم" مهم ترین مسئله زندگی می شود و در این فرایند معیارهای اخلاقی باز تعریف می شود. در این وضعیت، افراد جامعه می خواهند با هر ابزاری ادامه زندگی خود را توجیه کنند و برای زنده ماندن، پیوندهای عاطفی نیز آرام آرام کم رنگ می شود. 

نباید آسوده بود که چون در لحظه کنونی، صدای تیر و تفنگ و موشک شنیده نمی شود دیگر جنگ نیست. سایه جنگ از خودِ جنگ بدتر است. کافی است جامعه به سایه های جنگ وتهدید عادت کند. هیچ چیزی ویران تر از آن نخواهد بود. به قول هانا ارنت " تباهی نه در آشوب که در عادت به آشوب رخ می نماید.

 

* عصر ایران

 

 

 

 

 

 

9zgggg.jpg

 

آینه جم- دارا جوکار | متخصص حوزه فناوری اطلاعات
هر سال، بیست و دوم تیرماه که زادروز محمد بن موسی خوارزمی، ریاضی‌دان بزرگ ایرانی است، به‌عنوان روز فناوری اطلاعات در کشورمان گرامی داشته می‌شود. این روز بهانه‌ای است تا نگاهی به نقش شگفت‌انگیز فناوری اطلاعات در زندگی امروزمان بیندازیم؛ نیرویی که مانند جریانی پرقدرت، دانش، نوآوری و ارتباطات را در دانشگاه‌ها، دولت‌ها و جامعه به حرکت درآورده و راه را برای پیشرفت و زندگی بهتر هموار کرده است.
فناوری اطلاعات در دانشگاه‌ها، به رکن اصلی آموزش و پژوهش تبدیل شده است. از کلاس‌های آنلاین که به دانشجویان امکان می‌دهد از هر کجای دنیا درس بخوانند، تا دسترسی به کتابخانه‌های دیجیتال پر از مقالات علمی، این فناوری راه‌های یادگیری را دگرگون کرده است. دانشجویان و استادان حالا می‌توانند ایده‌هایشان را با سرعت بیشتری به اشتراک بگذارند و پژوهش‌هایی خلاقانه انجام دهند. حتی مدیریت دانشگاه، از ثبت‌نام دانشجویان تا برنامه‌ریزی پروژه‌های علمی، با سیستم‌های دیجیتال سریع‌تر و دقیق‌تر شده است. این ابزارها نه‌تنها کارها را ساده‌تر کرده‌اند، بلکه با تحلیل اطلاعات، به مدیران کمک می‌کنند تا تصمیم‌های بهتری برای آینده دانشگاه بگیرند.
در دنیای دولت‌ها هم فناوری اطلاعات تحولی بزرگ ایجاد کرده است. حتماً تجربه کرده‌اید که حالا با چند کلیک می‌توانید مالیات بپردازید، مدارک دولتی بگیرید یا درخواست‌هایتان را پیگیری کنید. این سامانه‌های دولت الکترونیک، زندگی را راحت‌تر کرده و باعث شده‌اند تا خدمات دولتی سریع‌تر به دست مردم برسند. از طرف دیگر، این فناوری به دولت‌ها کمک می‌کند تا با بررسی داده‌های بزرگ، مشکلات را بهتر پیش‌بینی کنند، منابع را درست مدیریت کنند و در زمان بحران‌هایی مثل سیل یا مشکلات اقتصادی، سریع‌تر واکنش نشان دهند. نتیجه‌اش، دولتی است که بهتر به نیازهای مردم پاسخ می‌دهد و اعتماد آن‌ها را جلب می‌کند.
البته، این دنیای دیجیتال چالش‌های خودش را هم دارد، به‌خصوص در زمینه امنیت. حفاظت از اطلاعات شخصی، مثل داده‌های دانشجویان یا اسناد مهم دولتی، کار ساده‌ای نیست. یک اشتباه کوچک می‌تواند اطلاعات محرمانه را به خطر بیندازد یا حتی خدمات عمومی را مختل کند. برای همین، استفاده از فناوری‌های امنیتی پیشرفته، آموزش افراد و آگاه‌سازی درباره خطرات سایبری، از مهم‌ترین کارهایی است که باید انجام شود تا دنیای دیجیتال ما امن و قابل اعتماد بماند.
هیچ‌کدام از پیشرفت‌های فوق بدون تلاش و زحمت متخصصان فناوری اطلاعات ممکن نبود. آن‌ها هستند که با دانش و تلاششان، این سیستم‌های دیجیتال را می‌سازند و از آن‌ها در برابر تهدیدات محافظت می‌کنند. در پایان، لازم است از همه کسانی که در کشورمان برای پیشرفت فناوری اطلاعات و توسعه خدمات دیجیتالی تلاش می‌کنند، قدردانی نمایم. کار شما، پایه‌ای محکم برای آینده‌ای روشن‌تر است.
 
 
 
 

 

9zzzzz.jpg

 

آینه جم-بهروزی فرد

احتمالاً بارها برایمان پیش آمده که در جلسه مهمی نشسته ایم و ناگهان گوشی تلفن همراهمان زنگ می خورد. معمولاً از آن سوی خط، خانمی یا آقای جوان با سر و زبانی عالی، شروع به صحبت می کند: «سلام ! خوبی؟‌ حالت چطوره؟ من اپراتور شماره …. هستم و از سایت فروش کالای …. تماس می گیرم. تابحال از سایت ما بازدید داشتی؟ برات جایزه گذاشتیم، این فرصت رو اصلا از دست نده!، وگرنه ضرر می کنی!!!»

و ما، بدون اینکه فرصتی برای یک جواب کوتاه داشته باشیم، گاهی از سر اجبار و گاهی از سر رودربایستی، دقیقه های متوالی به صحبت های طولانی و تبلیغات پشت سر هم او گوش داده ایم. این ها همه وجوهی از انواع تبلیغات تلفنی هستند که این روزها، شرکت ها، مؤسسات یا نمایندگی های فروش کالایی خاص، گاهی به طور اتفاقی و گاهی به صورت کاملاً هدفمند و انتخاب شده، از میان هزاران شماره، شماره هایی را انتخاب می کنند و تماس می گیرند و صد البته در کنار تلاش برای جذب مشتری، ایجاد مزاحمت می کنند!

مدتهاست متأسفانه پس از مزاحمت پیامک‌های تبلیغاتی، نوبت به تماس‌های صوتی تبلیغاتی وقت و بی‌وقتی رسیده که جز اعصاب خرد کنی، انگار نتیجه ی دیگری ندارند. این شیوه جدید به مراتب مزاحمت بیشتری نسبت به پیامک‌ها ایجاد کرده و روز به روز بر تعداد افراد ناراضی از چنین تبلیغاتی اضافه می شود.

همه‌ی ما حداقل برای یک‌بار، تماسی داشته‌ایم که پس از برقراری آن، یک پیام صوتی از پیش تعریف شده پخش شده و معمولا رویکرد این تماس‌ها تبلیغات و بازاریابی یک محصول یا یک خدمت بوده است. حالا گام مزاحمت بعدی، بلندتر برداشته شده و با رسیدن تماس‌های تبلیغاتی به تلفن‌های ثابت، آسایش افراد در خانه ها هم سلب شده است، به‌طوری‌که در زمان استراحت، تلفن منزل زنگ می‌خورد و شما به گمان پشت خط بودن یکی از اعضای خانواده یا دوستان، با برداشتن گوشی، بلافاصله با تماس تبلیغاتی مواجه می‌شوید که شاید اصلا نیازی به آن خدمات هم ندارید.

عموماً این مراکز با جویاشدن از نوع کسب و کار و دریافت اطلاعات از مشتری، در ازای مبالغی که خودشان تعیین کرده‌اند تماس‌های صوتی را برای طیف خاصی از مردم ارسال می‌کنند. جالب است بدانید که این کار اساسا خلاف است، چون به نوعی مزاحمت تلفنی محسوب می‌شود و مزاحت تلفنی هم سال‌هاست قانون ویژه ای برای برخورد دارد، گو اینکه تماس‌های تلفنی تبلیغاتی در تمام دنیا وجود دارند، اما سازوکار ویژه‌ای برایشان طراحی شده تا ایجاد مزاحمت به حداقل برسد.

تماس‌های تبلیغاتی در کشورهای دیگر با سرشماره‌های مشخصی انجام می‌شوند یا پس از برداشتن گوشی تلفن توسط مشترک به او اعلام می‌شود که در حال گوش دادن به یک پیام تبلیغاتی است؛ این در حالی است که در بسیاری موارد در کشور ما، اپراتورهایی که به مشترکان تلفن می‌کنند، خودشان را به جای سازمان‌های خیریه، سازمان‌های دولتی و نیمه‌دولتی و …جا می‌زنند و به نوعی، ذهن مخاطب را با یک فریب ریز و هنرمندانه، برای چند دقیقه ای در دست می گیرند.

نکته ی مهم اما این است که باید دید این مراکز با چه مجوزی به شماره‌های افراد زیادی از جامعه دسترسی پیدا کرده‌اند و کدام سازمان یا اُرگانی اجازه فعالیت این مراکز را صادر کرده است؟

مدتهاست به دنبال گلایه کاربران از پیامک و تماس‌های تبلیغاتی و دستور وزیر ارتباطات به سازمان تنظیم مقررات برای مقابله با پیام تبلیغاتی، مسئولان اعلام کرده‌اند کاربران می‌توانند با مراجعه به سامانه ۱۹۵ شکایت خود را درباره این موضوع ثبت کنند یا با شماره گیری کد دستوری # ۸۰۰* و مراجعه به سامانه‌های اپراتور خود، در منوی مدیریت پیامک‌های تبلیغاتی، برای غیرفعال‌سازی یا فعال سازی دریافت پیامک‌ها اقدام کنند.

اما نکته ی قابل تأمل این است که در آن زمانی که فرد تبلیغ کننده در مواقع استراحت یا حضور در یک زمان خاص تماس گرفته و ایجاد مزاحمت می کند، انجام و پیگیری شکایت بعد از آن، دردی دوا می کند؟ عملاً خیر!

علی ایحال باز هم روزانه ما هنوز شاهد وقوع این مزاحمت ها هستیم، مزاحمت هایی از نوع مدرن که هم باعث مشکلات متعدد روحی و روانی برای زندگی ما می شود که باید به آن رسیدگی شود و هم موجب ضایع شدن حقوق شهروندی بسیاری از مردم عزیز ماست که باید به صورت جدی با آن برخورد شود.

واقعیت آن است که همه ی ما ابزارهای نوین تکنولوژی را برای آسایش و آرامش خود تهیه می کنیم، اما، مزاحمت هایی از این دست، این ابزارها و متولیان پشت صحنه ی آن را به تهدید کنندگان جدی آرامش زندگی ما تبدیل کرده است. آیا مسئولان به طور جدی به این بحث ورود خواهند کرد؟ باید منتظر بمانیم.

جدیدترین مطالب