آینه جم ـ جواد راهپیما: دکتر ابراهیم شفیعی فوق تخصص جراحی قلب و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر است که در بیمارستان قلب بوشهر به ارایه خدمت می پردازد. دکتر شفیعی طی 22 سال خدمت پزشکی خود بویژه طی چند سال گذشته که به عنوان جراح قلب در بوشهر مشغول به خدمت شده است خدمات ارزنده ای به مردم استان ارایه نموده است.

اشاره: دکتر ابراهیم شفیعی فوق تخصص جراحی قلب و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر است که در بیمارستان قلب بوشهر به ارایه خدمت می پردازد. دکتر شفیعی طی 22 سال خدمت پزشکی خود بویژه طی چند سال گذشته که به عنوان جراح قلب در بوشهر مشغول به خدمت شده است خدمات ارزنده ای به مردم استان ارایه نموده است. اخلاق مداری، کار حرفه ای، تدین، ارایه خدمات با تخفیف و بعضاً رایگان به اقشار مستمند جامعه بخشی از ویژگی های دکتر شفیعی است که از او چهره ای ماندگار در عرصه پزرشکی استان بوشهر به یادگار گذاشته است.
در آستانه  عید نوروز 1395 خورشیدی خدمت جناب دکتر شفیعی رسیدیم تا به همین بهانه ضمن تقدیر از خدمات ارزنده ایشان، گفتگویی با وی داشته باشیم.   

 

*جناب دکتر؛ بیشتر خود را برای خوانندگان اتحاد جنوب معرفی بفرمایید؟
با سلام به مردم خوب و صمیمی استان بوشهر بویژه مخاطبان ارجمند اتحاد جنوب؛ من متولد 1342 درشهر  آبپخش که قبلاً به آن درواهی می گفتند هستم؛ در خانواده ای کشاورز به دنیا آمدم. در سه سالگی پدر خود را از دست

دادم. متاهل  و دارای چهار فرزند می باشم.

* در چه سالی ازدواج کردید و فرزند انتان چکار می کنند؟
در سال 1366 با یکی از بستگان خود ازدواج نمودم که معتقدم یکی از شانس های زندگیم همین انتخاب همسرم بود زیرا نقش مهمی در پیشرفت و زندگی من داشته است چون زندگی خصوصی پزشکان بویژه جراحان با توجه به مشغله کاری و گذرانیدن  اکثر اوقات در اتاق عمل و درگیری های شبانه روزی و اورژانسی و نیز خستگی مفرط و استرس زیاد در هنگام مراجعه به منزل  برای همسر و فرزندان و افراد خانه بسیار مشکل می باشد و زن خانه نقش اصلی و بسیار مهمی در ایجاد آرامش در خانه و تربیت فرزندان  بر عهده دارد. دارای چهار فرزند؛ سه پسر و یک دختر می باشم که یکی از آنها اخیراً در رشته دکترای  داروسازی فارغ التحصیل شده یکی دیگر سال آخر رشته مهندسی آی تی  و یکی دیگر در رشته پزشکی مشغول به تحصیل می باشند و چهارمی هم امسال کنکوری می باشد و همینجا بر خود لازم می دانم از یکایک فرزندان و بویژه همسرم که در طول این سالها سختی های زیادی را در کنار من متحمل شده اند تشکر و قدردانی نمایم.

*تحصیلات خود را چگونه گذراندید؟
آن سالها هنوز مدارس و آموزش و پرورش به این صورت گسترش پیدا نکرده بودند و مدرسه های به این شکل کنونی تازه داشت شکل می گرفت به همین خاطر ابتدا قرآن و جزء30 را در مکتب خانه شروع کردم و بعدا با توجه به اینکه در چند کیلومتری مجاورت روستا که در منطقه نزدیک به اداره آبیاری و بهداری قدیم که حالت مرکزیت برای روستاهای مجاور داشت  و به علت اینکه محل تقسیم و پخش شدن نهر اصلی به شاخه های کوچکتر بود به همین خاطر به آبپخش مشهور بود  و بعد از انقلاب نیز که با تجمیع چند روستای مجاور نام آنها به نام شهر کنونی آبپخش تبدیل شد از همین نام گرفته شد مدرسه ابتدایی باز شده بود دوران ابتدایی را در آنجا گذرانیدم. با اتمام  دوره ابتدایی خوشبختانه مدرسه راهنمایی نیز در منطقه راه اندازی  شد و تا پایان دروره راهنمایی را در آبپخش گذرانیدم ولی هنوز دوره دبیرستان وجود نداشت  و نزدیکترین جا برای ادامه تحصیل سعدآباد بود که به علت قرار گرفتن  رودخانه در حد فاصل  ما و عدم وجود پل و راه ارتباطی و طغیان  رودخانه بویژه در فصل زمستان امکان تردد وجود نداشت لذا مجبور بودم برای ادامه تحصیل به شهر برازجان مراجعه نمایم که با توجه به شرایط آن موقع  برایم دشوار می نمود. در همین فکر بودم که متوجه شدم دبیرستان دانشگاه شیراز طرحی برای استعدادهای درخشان دارد به این نحو که کنکور سراسری در کل روستاهای ایران برگزار می کند و هر سال یک کلاس  40 نفره را به همین منظور جذب و بورسیه تحصیلی می کند و تمام هزینه های تحصیل را هم تقبل می کند لذا در امتحان ورودی آن شرکت کردم و اتفاقا آن سال نفر اول  امتحان ورودی  شدم  و توانستم  دوران دبیرستان را در رشته علوم تجربی تا دو سال در شیراز بگذرانم . بعد از آن به علت انقلاب و مشکلاتی که برای اداره اینگونه مراکز بطور موقت پیش آمد  مجبور شدم به شهر برازجان برگردم و  دو سال آخر دبیرستان را آنجا بگذرانم و دیپلم خود را سال 1361 در برازجان در رشته علوم تجربی  اخذ نمایم.


*از تحصیلات  دانشگاهی اتان بفرمایید؟
بعد از گرفتن دیپلم هنوز دانشگاهها به علت انقلاب فرهنگی تعطیل بود و  به خاطر وجود جنگ مثل حالا نبود که بعد از گرفتن دیپلم برای رفتن به سربازی فرصت باشد به همین خاطر بلافاصله برای گرفتن دفترچه به نظام وظیفه معرفی شدم و در فاصله اخذ دفترچه  در چند امتحان که از جمله برای  دانشکده خلبانی برگزار شده بود شرکت کردم و قبول شدم لیکن برای شروع می بایست تا شروع سال تحصیلی بعد صبر می کردم  از طرفی مقررات آنموقع هم جوری بود که برای اینکه غیبت نخورم می بایست حتما در موعد مقرر به خدمت سربازی اعزام می شدم. درست چند روز قبل از اعزام برای اولین بار بعد از انقلاب فرهنگی  و تعطیلی دانشگاهها کنکور سراسری در اواخر سال 1361 برگزار شد. از آنجا که  آنموقع در هیچ جای استان بوشهر حتی خود شهر بوشهر نیز کنکور برگزار نمی شد؛ لذا برای شرکت در کنکور به شیراز رفتم و آنجا در کنکور شرکت نمودم  و سپس  به خدمت سربازی رفتم و حدود دو ماهی هم مشغول  خدمت بودم که نتیجه کنکور را اعلام نمودند و مشخص شد در رشته پزشکی دانشگاه شیراز که به خاطر نزدیکی به منطقه و سطح بالای علمی آن انتخاب اولم بود قبول شده ام به همین خاطر پس از دوماه خدمت موقتاً از سربازی جهت ادامه تحصیل ترخیص شدم و پزشکی عمومی خود را درسال 1362 در  دانشگاه شیراز  شروع و در سال 1369 به پایان  برسانم. بعد از آن مجددا می بایست به سربازی و گذرانیدن طرح می رفتم. آن سالها   مقرراتی وجود داشت که هر دانشگاه اجازه داشت میان دانشجویان ممتاز خود امتحان درونی برگزار کند و تعداد محدودی از آنها  را  بدون اینکه دوران طرح و سربازی خود را گذرانیده باشند با به تعویق انداختن آنها جهت ادامه تحصیل در رشته های تخصصی جذب نماید که شامل حال اینجانب شد و توانستم در رشته جراحی عمومی قبول بشوم و تخصص خود را در دانشگاه شیراز در سال 1373 با اخذ بورد تخصصی  به پایان برسانم سپس به منطقه باز گشته و حدود 10 سال در استان بوشهر به عنوان متخصص جراحی عمومی خدمت نمودم سپس در سال 1383 در کنکور فوق تخصصی شرکت کردم و  در رشته جراحی قلب قبول شدم و  پس ازگذرانیدن دوره های آموزشی در دانشگاههای کرمانشاه ، تهران و شیراز و اتمام تحصیلات در سال 1386 از آن تاریخ تا کنون در استان مشغول به خدمت می باشم .

* دلیل ورود شما به حرفه پزشکی چه بود؟
در آن سالها ایران در مرحله گذار بود وضعیت بهداشت و درمان بسیار نامناسب بود. در استان بوشهر و منطقه دشتستان، بیمارستان و مراکز درمانی به این شکل کنونی پیشرفته و گسترده نبودند. در استان بوشهر فقط در شهر های بوشهر و برازجان مراکز بستری با تعداد بسیار معدودی تخت وجود داشت که آنها هم  با امکانات بسیار کم توسط جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران  یا هلال احمر کنونی عمدتا بوسیله پزشکان هندی و پاکستانی  اداره می شدند که ضمن آنکه از سواد کافی هم برخوردار نبودند  حتی در فهمیدن زبان مردم هم مشکل داشتند تا چه بخواهند تشخیص درست و یا درمان صحیح داشته باشند و از نظر درمانگاهی هم در منطقه ما یک مرکز بهداری وجود داشت که در مجاورت دبستان ما بود و حالت مرکزیت و ارجاع برای روستاهای اطراف داشت و روزانه پذیرای صدها بیمار بود  و بسیارهم  شلوغ بود و به همین خاطر بیماران مجبور بودند صبح زود برای گرفتن نوبت مراجعه نمایند تا در آن روز موفق به ویزیت می شدند.  بیماران روستای ما هم که چند کیلومتر با بهداری  فاصله داشت از صبح زود که می خواستند به بهداری که در مجاورت مدرسه ما بود مراجعه  نمایند صح ها همسفر و همراه ما دانش آموزان بودند و با همدیگر این مسافت را به صورت گروهی طی می کردیم و به همبن خاطر در طول راه همیشه با آه و ناله و درد و رنج آنها همنشین بودیم و به نوعی احساس همدردی و ترحم در ما بوجود می آمد. خود مدرسه نیز که دیوار به دیوار با بهداری بود. البته دیوار به دیوار که چه عرض کنم اصلا دیواری وجود نداشت  و در بهترین حالت چند لایه سیم خاردار حصار و حد فاصل  ما بود که آنها هم اغلب روی زمین افتاده بودند و تقریبا فضای مدرسه با بهداری مشترک بود و حتی گاهی اوقات بیماران از امکانات مدرسه استفاده می کردند. البته نه اینکه امکانات زیادی مدرسه داشته باشد بلکه برای مصرف  آب شرب یک حوض آب وسط مدرسه بود که هر از گاهی با تانکر اداره آموزش و پرورش در آن آب می ریختند و اغلب نیز  پر از جلبک و جانور بود ولی در آن هوای گرم  و سوزان و فاقد امکانات رفاهی اولیه از قبیل آب و برق همین هم غنیمت بود و بیماران و دانش آموزان هر دو از آن استفاده می کردند.  دانش آموزان هم از ضایعات  و پس ماندهای درمانگاه برای بازی و یا کاردستی استفاده می کردند چون  آگاهی عمومی از بهداشت بالا نبود جوری که از سرنگ های استفاده شده که نه تنها امحا نمی شد بلکه فقط در گودالی کنار  درمانگاه می ریختند   دانش آموزان برای آب پاشی روی همدیگر در زنگ استراحت  استفاده می کردند یا شیشه های خالی پنی سیلین که برای  نگهداری جوهر و مرکب بکار می رفت. حتی استراحت همراه با آه و ناله بیماران  نیز در هنگام انتظار زیر سایه درختان مدرسه به عنوان سالن انتظارصورت می گرفت  به نحوی که بطور  ناخودآگاه نوعی همدردی در ضمیر ما فوران  و این اندیشه در ذهن خطور می کرد  که باید برای این  مردم کاری انجام داد. البته نه اینکه آن موقع به فکر کسی  خطور کند که  می تواند در مقام طبابت به مردم کمک کرد زیرا پزشک شدن در آن هنگام  بسیار دور از ذهن به نظر می رسید و حتی اگر کسی بیان می داشت که آرزوی پزشک شدن دارد بسیار خنده دار می نمود و حتی مورد تمسخر قرار می گرفت و مهمترین شغلی که برای دانش آموزان آن موقع متصور بود این بود که چند کلاسی درس بخوانند و ژاندارم بشوند و اگر خیلی می خواستند ترقی کنند معلم می شدند. بسیاری  از معلم های ما در حد  سیکل  و ششم مدرک بیشتری  نداشتند. می خواهم عرض کنم جرقه هایی از همان زمان در ذهنم زده  شد . بعدا با آمدن امکانات بیشتر و مدرسه راهنمایی این فکر و امکان رسیدن به آن تقویت شد و در دوران دبیرستان که در دانشگاه شیراز بودم و اساتید ما هم اغلب از اساتید برجسته خود دانشگاه شیرازبودند با توجه به رتبه بالای درسی که آنجا داشتم و حتی در میان دانش آموزان بورسیه رتبه اول کلاس بودم این باور بوجود آمد که می شود به عنوان پزشک به منطقه و زادگاه خود برگشت به مردم خدمت نمود و بخشی از آلام آنها را مرهم بود.

* از چه سالی طبابت خود را در استان آغاز کردید و چرا استان بوشهر را به عنوان محل خدمت برگزیدید؟
بعد از اتمام تحصیلات تخصصی در رشته جراحی عمومی در دانشگاه شیراز  با  توجه به آشنایی که  اساتید و مسئولین دانشگاه در ایام تحصیل از اینجانب پیدا کرده بودند پیشنهادات زیادی از قبیل ماندن در شیراز و حتی پیشنهاد پذیرش ریاست چندین دانشگاه شد  لیکن از آنجایی که از ابتدا قصد و هدفم برگشت به منطقه و خدمت به مردم استان و زادگاهم بود هیچکدام از این پیشنهادات را که به جهاتی فرصت های بسیار مناسبی برای پیشرفت شغلی و آینده شخصی به نظر می رسید را  نپذیرفتم و حتی در برگه تقسیم نیروههای تخصصی که می بایست تکمیل می کردیم و امکان انتخاب سه نقطه در کشور به ترتیب اولویت وجود داشت هر سه مورد را استان بوشهر قید نمودم  که گزینه دیگری برای تعیین محل خدمتم وجود نداشته باشد و از آنجایی که دوران سربازی خود را هنوز تکمیل و به پایان نرسانده بودم لذا به عنوان تبصره ماده یک تامین نیروی تخصصی و هیئت علمی دانشگاهها به عنوان  هیئت علمی در سال 1373 جهت گذرانیدن دوران سربازی برای دانشگاه علوم پزشکی بوشهر که تازه تاسیس بود تعیین محل خدمت گردیدم  و به بوشهر آمدم. پس از آمدن به بوشهر نیز همزمان با تدریس و خدمت در دانشگاه از آنجایی که آن موقع برازجان با کمبود شدید جراح مواجه بود و بیماران به شهرهای دیگر از قبیل شیراز اعزام می گردیدند لذا جهت همکاری  و رفع معضلات مردم همزمان با تدریس در دانشگاه بوشهر محل فعالیت درمانی خود را بیمارستان 17 شهریور برازجان قرار دادم که این همکاری حدود 10 سال تا زمان رفتن برای ادامه تحصیلات فوق تخصصی ادامه داشت و بعد از آن نیز پس از گرفتن مدرک فوق تخصصی خود در رشته جراحی قلب از آنجایی که تنها  بیمارستانی که امکان فعالیت در آن وجود داشت در بوشهر واقع بود لذا از آن تاریخ تاکنون در بیمارستان قلب بوشهر مشغول خدمت به مردم شریف استان می باشم .

* آیا به خاطر دارید چه تعداد از مردم را در دشتستان مورد معاینه و جراحی قرار داده اید ؟
دقیقا حضور ذهن و آمار ندارم ولی با توجه به میانگین اعمال جراحی که در ماه داشتیم بیش از ده هزار بیمار توسط اینجانب در مدت خدمت در بیمارستان 17 شهریور برازجان مورد عمل جراحی قرار گرفته است و در خصوص ویزیت که قاعدتا باید چندین برابر باشد.

* در مدت خدمت در شهر برازجان همه فرهنگیان را رایگان ویزیت و عمل می کردید علتش را می توانم بپرسم؟
همیشه احساس می کردم معلمانم حق زیادی به گردنم دارند و دوست داشتم وقتی به جایی رسیدم  به طریقی زحمات آنها را  جبران کنم به همین خاطر به پاس بزرگداشت مقام معلم و برای پاسخگویی به زحمات همه معلمان عزیزی که در هنگام تحصیل نقشی در آموزش و تعلیم و تربیتم داشتند از همان ابتدای کار به اداره آموزش و وپرورش اعلام کردم فرهنگیانی که نیازمند خدمات اینجانب باشند با کمال میل و بدون هیچ چشمداشتی یا دریافت وجهی درمان نمایم.


*آن سالها گرفتن پول زیر میزی هم به علت پایین بودن تعرفه های درمانی امری شایع و رایج بود ولی شما هیچ وقت اهل پول زیر میزی نبودید؛ علت آن را می فرمایید؟
یکی از مشکلاتی که آن موقع و حتی الان هم وجود دارد نامتناسب بودن سرانه بیمه و تعرفه خدمات درمانی با هزینه های پزشکی ونیز پوشش نامناسب بیمه ها  می  باشد به همین خاطر به علت عدم پرداخت بموقع و مناسب به پزشک لذا  پزشکان حق خود می دانستند که هزینه خدمات خود را از بیماران دریافت نمایند که به اسم همان پول زیر میزی معروف هست و در حقیقت در این بین بیشترین اجحاف به بیمار صورت می گیرد که از طرفی نیازمند به دریافت خدمات پزشکی هست و از طرفی توسط  سازمانهای حمایتی و بیمه گر نیز پوشش کامل داده نمی شود لذا مجبور به پرداخت اینگونه پولهای غیر متعارف می باشند بود و در صورت شکایت هم راه به جایی نمی برد. از طرفی چون از بطن جامعه برخواسته بودم و وضعیت معیشتی مردم را  بخوبی آگاه بودم و از سختی هایی که برای تامین اینگونه پولها می کشیدند از نزدیک آشنا بودم و اطلاع کامل داشتم به همین خاطر دوست نداشتم اگر حق و حقوقم از طرف جایی دیگر ضایع می شود بار آن را به دوش مردم منتقل کنم  و خدای ناخواسته آه و ناله بیماری را دنبال خود داشته باشم می خواستم فرزندانم با لقمه حلال بزرگ شوند و اگر هم کمی و کاستی در زندگی داشته باشم حق الناسی برگردنم نباشد و باور کنید همان پول های اندک در آمدی برکات آن بیشتر از میلیاردها تومان پولی هست که از راه ناصواب به دست می آید.

* در خصوص پول ویزیت چطور؟ آن که تعرفه مشخص داشت و مبلغ هنگفتی هم برای پرداخت از جانب بیمار نبود . برای همان مبلغ ویزیت هم شما در ایامی که مطب داشتید صندوقی گذاشته بودید و هر کسی مایل بود در آن پول می ریخت که اینکار در آن ایام بی سابقه و بی نظیر بود؟
بسیاری از بیماران من از شهرها و روستاهای اطراف  که بی بضاعت بودند و هر چند که اعتراضی برای پرداخت حق ویزیت خود  نداشتند ولی احساس می کردم حتی برای کرایه رفت و برگشت به شهر نیز محتاج کمک هستند ضمنا از ظاهر افراد هم نمیشود قضاوت کرد که چه کسی استطاعت دارد چه کسی ندارد زیرا  برخی بر خلاف ظاهر خوب  ممکن است توانایی مالی پایینی داشته باشند و بالعکس . از طرفی نمی خواستم به افرادی که فاقد تمکن مالی هستند منتی بذارم چون احساس می کردم با برگرداندن پول آنها احساس شرمندگی و یا تحقیر در آنها بوجود می آید که برایم خوشایند نبود به همین خاطر صندوقی برای دریافت هزینه در جایی خارج از دید سایرین در اتاقی دیگر گذاشتم تا بعد از گرفتن نوبت و نام نویسی توسط منشی برای پرداخت به آنجا برود و اگر دارد پرداخت نماید و اگر هم ندارد  بالای صندوق نوشته بودم در صورت عدم توانایی نیازی به پرداخت نمی باشد و هیچکس هم جز خود فرد خبر نداشت آیا پولی پرداخته است یا خیرو بدین ترتیب موضوع از دید سایرین کاملاً مخفی می ماند وقتی که ما خود را شیعه علی می دانیم راه و روشمان هم باید به همان طریق باشد و اگر می خواهیم کمکی کنیم و ثوابی ببریم  باید مخفی بماند .

* انگیزه شما از این نحوه طبابت چه بود و چرا با وجود رضایت زیادی که از شما وجود داشت بعد از مدتی مطب خود را تعطیل کردید؟
انگیزه اصلی من با توجه به هدفی که به خاطر آن از آغاز  حرفه پزشکی را انتخاب کرده بودم و از آنجایی که از درون  جامعه برخواسته بودم و اطلاع کاملی که  از وضعیت جامعه و مشکلات مردم داشتم رضایت خداوند و انجام وظیفه در مقابل خالق خود و ادای دین به مردم منطقه بود ضمن اینکه چون در سه سالگی پدر خود را از دست داده بودم و مادرم نیز قبل از پایان تحصیلاتم به رحمت ایزدی شتافته بود و نتوانسته بودم زحمات پدر و مادر وهمه  آنهایی  که برایم زحمت کشیده بودند را جبران کنم به این ترتیب می توانستم ثوابی نصیب آنها نمایم تا مورد رحمت و مغفرت الهی قرار گیرند. لیکن باور این موضوع که شخصی بدون هیچگونه چشمداشتی به مردم خدمت نماید برای خیلی ها سنگین می نمود و این تصور ایجاد شده بود  که حتما  پشت اینگونه کارهای مردم پسند و خیرخواهانه باید منظوری نهفته باشند و آن زمان که ایام انتخابات بود بازار کاندیدها و شایعات نیز داغ  بود و خیلی ها به تصور اینکه اینجانب قصد کاندیدا شدن برای مجلس را دارم  مشغول زمینه چینی می باشم و حتی خیلی ها برای اظهار ارادت و اینکه حاضرند برای جمع آوری آرا کمک نمایند مراجعه می نمودند و احساس کردم کم کم دارد تصور بدی از من در ذهن برخی افراد نقش می بندد و هر چه اظهار می داشتم قصد خاصی ندارم باورشان نمی شد که اینگونه خدمات خالصانه و بدون چشمداشت باشد لذا بعد از مدتی مجبور شدم مطب را تعطیل  و محل ویزیت بیماران را درمانگاه تخصصی بیمارستان قرار دهم که درمانگاه دولتی بود و اون موقع چون همه پزشکان مطب می رفتند  بعد از ظهرها تنها من در درمانگاه حضور داشتم و بدین طریق به همه شائبه ها و شایعات پایان دادم تا بتوانم راحت تر و بدون حاشیه و با پرهیز از مسائل سیاسی به ادامه  ارائه  خدمت به بیماران بپردازم.

* جوانترین و پیرترین افرادی که جراحی کردید چند سال داشتند و آیا از آنها سراغی دارید؟
جوانترین افراد نوزادان چند روزه ای بوده اند که  پس از تولد در بیمارستان، مشخص می شد نیاز به اقدامات جراحی دارند و عمل آنها با توجه به امکانات موجود قابل انجام بود و پیرترین افراد نیز حدود بالای 90 سال داشته اند که برخی هنوز هم در قید  حیات می باشند و گاهگاهی که در مجالس و یا مساجد با آنها روبرو می شوم البته حواس شان الان دیگر بطور کامل کار نمی کند ولی وقتی  توسط افراد بغل دستشان متوجه حضور من  می شوند از دور دستی تکان می دهند و اظهار ارادت می کنند . آنهایی هم که در دوران  کودکی توسط اینجانب مورد عمل جراحی قرار گرفته اند گاهی برای تایید سوابقشان و یا خدمت  سربازی نیاز پیدا می کنند و مراجعه می کنند. 

* آیا در این مدت نارضایتی و شکایتی هم از جانب مردم از شما صورت گرفته است ؟
همانطور که می دانید رشته جراحی از رشته های پر استرس و پرخطر می باشد و در آن مدت با توجه به عدم وجود امکانات و فعال نبودن بیمارستان در سایر شهرهای مجاور ، بیمارستان برازجان حالت مرکزیت و ارجاع حتی از استانهای مجاور و  شهرهای جنوبی فارس  داشت و بیماران تصادفی و بدحال زیادی به بیمارستان ارجاع می شد و قاعدتا هم کار به سختی صورت می گرفت وبه علت کمبود  تجهیزات و امکانات روند درمانی بیماران با مشکلات زیادی همراه بود ولی با توجه اینکه همراهان و بیماران خود شاهد نهایت  زحماتی که برای آنها از دل و جان کشیده می شد بودند خوشبختانه تا کنون در طول مدت ییش از بیست سال که به جراحی و خدمت به مردم مشغول می باشم حتی یک مورد نیز اعلام نارضایتی و یا شکایت در مراکز رسمی و غیر رسمی از من صورت نگرفته است و همواره نظر لطف مردم شامل حال  اینجانب بوده است.

 * با توجه به اینکه حضرتعالی بنیان گذار جراحی قلب در استان بوده اید  بفرمایید جراحی قلب از چه زمانی  و چگونه در استان بوشهر شروع شد  و شما از چه سالی عمل جراحی قلب را در استان آغاز کردید؟
از آنجایی که همزمان با فعالیت درمانی در برازجان، در بوشهر نیز خدمت می نمودم لذا در برخی برهه های زمانی مسئولیت هایی نیز به اینجانب واگذار می شد که نظر به احساس مسئولیتی که در خود برای  کمک به حل معضلات درمانی مردم احساس می نمودم جاهایی که احساس می نمودم می توانم منشا کار خیری برای مردم استانم گردم قبول می کردم.  در هنگام پذیرش مسئولیت نیز علاوه بر تلاش برای رفع مشکلات جاری سیستم درمانی استان، نگاه آینده نگر و برنامه ریزی دراز مدت را نیز همیشه مد نظر داشتم. همانطور که می دانید بخصوص در سیستم درمانی از آنجایی که مسئولیت بویِژه برای پزشکان متخصص به نسبت درآمدی که می تواند در هنگام فعالیت در مطب  و بیمارستان کسب نمایند بسیار ناچیز و قابل مقایسه نمی باشد لذا اغلب افراد از پذیرش مسئولیت سرباز می زنند و یا اگر هم می پذیرند دوران مسئولیت آنها کوتاه مدت می باشد و  با توجه به همین مدت کوتاه انگیزه ای برای برنامه ریزی  دراز مدت وجود ندارد چون مسئول بعدی حاضر به ادامه راه تا  حصول نتیجه نمی باشد لذا اغلب به رفع مشکلات جاری و روزانه  و کوتاه مدت در حدی که ایام بگذرد مشغول می باشند اما در خصوص اینجانب  با توجه به اینکه هدف و انگیزه دیگری برای پذیرش مسولیت وجود داشت و اینکه طرحی شروع و مسئول دیگری از آن بهره برداری به نفع خود نماید مطرح نبود و بیشتر انجام وظیفه و رضایت خدا و مردم مد نظر  بود لذا از ابتدا با وجود همه مشکلاتی که برای برنامه ریزی دراز مدت  وجود داشت علاوه بر تلاش جهت رفع مشکلات جاری و روزانه همیشه در فکر توسعه و پیشرفت سیستم درمانی استان بودم. از جمله مواردی که برای هدف گذاری در نظر گرفته بودم کمبودهایی در استان از قبیل ام آر آی،  سنگ شکن کلیه،  سی تی اسکن، آنژیوگرافی و بسیاری موارد دیگر بود که هنگام تحصیل در شیراز احساس و متوجه آنها شده بودم  که مردم بخاطر آنها به شیراز اعزام می شدند لذا با تمرکز و برنامه ریزی بر روی آنها توانستم در همان مدت کوتاه فعالیت اغلب آنها را حل نمایم. یکی از مواردی که مطرح بود وآمار و اطلاعات موجود نیز نشان می داد بیشترین علت  مرگ و میر مربوط به بیماری های قلبی عروقی می باشد . امکانات درمانی آن موقع در استان  حد اکثر در حد نوار قلب و اکوکاردیو گرافی بیشتر نبود و بیماران نه تنها برای درمان بلکه حتی برای تشخیص نیز به شیراز اعزام می شدند . آنهایی هم که از نظر استطاعت مالی ضعیف بودند چاره ای جز پذیرش مرگ نداشتند لذا برنامه ریزی و پیگیری زیادی برای رفع این مشکل و فراهم نمودن امکانات تشخیصی و درمانی و راه اندازی بخش جراحی برای استان نمودم. از جمله مشکلاتی که بر سر راه راه اندازی بخش جراحی قلب بود عدم وجود پزشک و نیروی تخصصی و  امکانات بیمارستانی و تشخیصی لازم  از قبیل آنژیو گرافی بود. مکاتباتی که با وزارتخانه صورت گرفت با توجه به طرح سطح بندی خدمات درمانی و توزیع امکانات به نسبت جمعیت منطقه به علت پایین بودن جمعیت استان موافقت لازم از طریق مکاتبات معمول میسر نشد ولی لزوم تهیه این امکانات برای کاهش مرگ و میر به شدت احساس می شد. در همان هنگام نیز تغییراتی در سطح وزارتخانه صورت گرفت و وزیر و معاونین وقت از دوستان و همکلاسی های دوران تحصیل بودند.  با پیگیری و ملاقات هایی که صورت گرفت و توضیحاتی که از نزدیک  به آنها داده شد خوشبختانه موافقت نمودند و اقدامات بعدی به سرعت تا حصول نتیجه پیش رفت. همزمان با پیگری برای فراهم نمودن دستگاه آنژیوگرافی می بایست جهت تامین نیروی تخصصی هم  اقدام می شد و از آنجایی که به علت عدم وجود امکانات و وضعیت بد جغرافیایی و آب و هوایی جاذبه ای برای آمدن یک فوق تخصص جراحی قلب به استان وجود نداشت از طرفی ادامه تحصیل در رشته جراحی قلب نیز به عنوان یک رشته فوق تخصصی می بایست در میان متخصصین جراحی عمومی صورت گیرد.  با توجه به کمبودهایی که در این رشته تخصصی  در استان وجود داشت و نیز سختی کار و کاهش در آمد در رشته جراحی قلب به نسبت در آمد متخصصین جراحی عمومی در استانهای محروم و کوچکی مثل استان ما  علیرغم پیشنهاداتی که به متخصصین استان برای ادامه تحصیل داده شد هیچکدام قبول نکردند به همین خاطرو نیز با توجه به اینکه خود اینجانب نیز متخصص جراحی عمومی بودم و می بایست تلاش های صورت گرفته را تا حصول نتیجه به اتمام برسانم لذا شخصاً  پس از شرکت در کنکور و امتحانات  ورودی در سال 1383 به تحصیل در رشته فوق تخصصی جراحی قلب مشغول شدم. همزمان علاوه بر تحصیل، فعالیت هایی نیز در خصوص ایجاد فضای فیزیکی و تهیه تجهیزات پزشکی مورد نیاز  انجام دادم و با توجه به آشنایی با مسئولین وقت در استانداری و دانشگاه بوشهر همچنین در سطح وزارتخانه  و نظر مساعد آنها که همینجا جا دارد از زحمات یکایک آن عزیزان  قدردانی نمایم که اگر حمایت  و همدلی آنها نبود  این مهم محقق نمی شد امکانات لازم فراهم گردید و محلی نیز در بیمارستان  قدیم زنان و زایمان بنت الهدی بطور جداگانه و ویژه برای ساخت بخش و اتاق عمل  و آی سی یو و آنژیوگرافی تدارک دیده شد. در خصوص آموزش کادر درمانی و اتاق عمل نیز همزمان با ادامه تحصیل در شیراز با آشنایی که با ریاست و مسئولین وقت دانشگاه شیراز داشتم امکان آموزش نیروهای مورد نیاز را در آنجا فراهم و با انتخاب افرادی درمیان  کادر بیمارستان بوشهر آموزش این افراد نیز همزمان با خود در دانشگاه شیراز صورت گرفت. پس از اتمام تحصیلات در مهرماه  1386 به استان  برگشتم لیکن هنوز امکانات و شرایط برای شروع کار فراهم نبود و از آنجایی که رشته جراحی قلب از سخت ترین رشته های جراحی بوده که به علت طبیعت بیماری و سختی کار همراه با مرگ و میر بالا حتی در بهترین مراکز دنیا می باشد لیکن در استان ما به علت کوچکی استان و بخصوص مشکلاتی که بخاطر فرسوده بودن و نامناسب بودن فضاهای فیزیکی بیمازستانهای موجود از قبیل بیمارستان فاطمه زهرا (س) و در نتیجه عدم اعتماد لازم مردم به درمان در رشته های با خطرات بالا در استان وجود داشت می بایست حتماً شروع خوبی صورت می گرفت و نتایج آن موفقیت آمیز باشد تا اعتماد لازم به سیستم درمانی استان بازگردد.  لذا با وجود فراغت از تحصیل مدت شش ماه را به هماهنگی و فراهم نمودن امکانات مورد نیاز پرداختم تا اینکه در فروردین 1387 برای اولین بار عمل جراحی قلب در استان صورت گرفت. برای جراحی این بیماران نیز همانگونه که اطلاع دارید حتما قبل از عمل می بایست برای بیماران آنژیوگرافی صورت گرفته باشد تا مشخص شود نیاز به عمل دارند از طرفی نه تنها هنوز دستگاه آنژیو گرافی راه اندازی نشده بود بلکه برای راه اندازی نیز می بایست قبل از آن اتاق عمل راه اندازی شده باشد تا اگر مشکلی حین آنژیوگرافی پیش آید آمادگی لازم برای رفع مشکل بیماران وجود داشته باشد که خود کار را  مشکل تر و پیچیده تر می کرد و به صورت یک سیکل معیوب در آمده بود. از آنجایی که  هیچکدام از این شرایط هنوز فراهم نشده بود بنابر این جذب بیماران اولیه می بایست از بیمارانی صورت گیرد که  درتهران و یا  شیراز کارهای تشخیصی و آنژیو گرافی برای آنها صورت گرفته باشد لیکن  با توجه به وضعیت درمانی منطقه و اوضاع نامناسب بیمارستانها و عدم اعتماد مردم به سیستم درمانی،  جذب بیماران  به این صورت آن هم در مراحل اولیه ناممکن می نمود لذا تصمیم گرفته شد که برای شروع  بخش جراحی قلب بیماران اولیه از میان اطفال با ناهنجاری مادرزادی انتخاب گردد که نیازی به آنژیوگرافی ندارند و با اکوکاردیوگرافی به تنهایی قابل تشخیص می باشند که البته این مورد نیز با توجه به وخیم بودن وضعیت اطفال نسبت به بزرگسالان  و نیاز به مراقبت های ویژه و مخصوص و بیشتر بعد از عمل کار را بسیار مشکلتر می نمود ولی تنها راه چاره برای برون رفت از معضل بوجود آمده، شروع به کار به همین طریق به نظر می رسید و همین کار هم انجام شد. ابتدا با جراحی قلب بر روی اطفال کار آغاز گردید و پس از  معرفی بخش به مردم از آنجایی که شخصاً سابقه بیش از ده سال جراحی در استان داشتم و برای مردم به لحلظ شخصی چهره آشنایی بودم به پشتوانه همین حسن اعتمادی که از جانب مردم به سوابق اینجانب وجود داشت موفق گردیدیم بخشی از بیماران بزرگسالی را که در شیراز کارهای تشخیصی و آنژیوگرافی برایشان صورت گیرد جذب کنیم و با موفق بودن جراحی های اولیه کم کم اعتماد مردم جلب گردید  و با شروع به کار دستگاه آنژیوگرافی بیمارستان بخش جراحی نیز روز به روز بیش از پیش فعال گردید. البته جراحی قلب یک کار تیمی می باشد و به همین لحاظ بر خود واجب می دانم از زحمات همه همکارانی که در این امر خطیر و ارزشمند  نقش داشته اند و از خود مایه گذاشته اند تا به سرانجام و موفقیت برسد صمیمانه تشکر و قدردانی نمایم .

* آقای دکتر از تلاش های خود برای راه اندازی و جلب اعتماد مردم به سیستم درمانی به علت حسن سابقه در استان گفتید ولی جلب اعتماد مردم تنها به پزشک مربوطه نیست بلکه کادر درمانی و فضای فیزیکی بیمارستان نیز در جذب اعتماد مردم مهم است که همانطور که گفتید بویژه بیمارستان فاطمه زهرا (س) وضعیت مناسبی نداشت این دو مشکل را چگونه حل کردید؟
     بله کاملا درست می فرمایید این دو موضوع نیز در موفقیت یک سیستم درمانی بسیار مهم می باشند بخصوص که تجربیات ناموفق مشابهی نیز در همان زمان برای راه اندازی بخش های  سنگینی مثل  جراحی قلب در مناطق محروم مشابه کشور از قبیل  سیستان و بلوچستان و  زاهدان وجود داشت که علیرغم شروع به کار و  وجود پزشک متخصص مربوطه ولی به علت همین مشکلات موفق نبودند  و حتی  با تعطیلی مواجه شده بودند  لذا از ابتدا روی این دو موضوع نیز برنامه ریزی صورت گرفت و با همکاری مسئولان استان و فراهم نمودن اعتبارات خارج از سیستم دانشگاه  از جمله وزارت نفت که جای تشکر مجدد از همه آنها دارد فضای فیزیکی  جدید و بسیار مناسبی در زمین خالی بیمارستان بنت الهدی برای ساخت بخش و فضای فیزیکی جدید فراهم گردید. از طرفی برای آموزش سایر کادر درمانی از قبیل بیهوشی و اتاق عمل و آی سی یو نیز در سال آخر تحصیل در شیراز همزمان کادر مورد نیاز  در دانشگاه شیراز زیر نظر مستقیم خودم آموزش لازم داده شد و اتفاقاً استان ما تنها استانی در کشور شد که با توجه به برنامه ریزی های از قبل صورت گرفته صرفاً با تکیه بر نیروهای خود دانشگاه  بدون گرفتن کوچکترین کمکی از سایر دانشگاهها بخش جراحی قلب آن راه اندازی شد چون سایر دانشگاه هایی هم که موفق شده بودند بخش جراحی قلب راه اندازی کنند بخصوص در ابتدای کار از مراکز بالاتر  و دانشگاههای مادر نیروهای خود را بصورت پروازی تامین می کردند که ضمن اینکه بار مالی و هزینه های جداگانه ای هم برای دانشگاه و هم برای مردم داشت بر کیفیت ارائه خدمات درمانی نیز تاثیر گذار بود لیکن اینجا تنها با تکیه بر نیروهای خود استان و  تلاشها و دلسوزی هایی که همه کادر درمانی داشتند موفق به راه اندازی شد که از همینجا از تلاشهای یکایک این عزیزان مجدداً  تشکر و قدردانی می نمایم.

* با توجه به اینکه مهمترین عامل مرگ و میر در کشور بیماریهای قلبی عروقی است چه توصیه برای پیشگیری از مبتلا شدن به این عامل دارید؟
علت بیماری قلبی و عروقی  یک علت خاص نمی باشد بلکه دارای عوامل و علل متعدد از قبیل استفاده از دخانیات و دود ، استرس، چربی بالا، قند خون ، کم تحرکی ، رژیم غذایی نامناسب بویژه روغن های خوراکی ، سن بالا ، جنسیت ، ژنتیک و وراثت و سابقه فامیلی  می باشند که کنترل همه اینها در پیشگیری موثر می باشد و اینکه می بینیم بطور مثال یک نفر سیگار می کشد و  بیماری قلبی نمی گیرد و فرد دیگری علیرغم ورزشکار بودن باز هم دچار بیماری قلبی می گردد به همین خاطر هست که علل زیادی در بوجود آمدن این بیماری  نقش دارند  و مجموعه همه این علل هست که بر آیند آن باعث بروز بیماری در یک فرد می گردد. در خصوص پیشگیری نیز برخی از این علل ازقبیل قند و چربی و تحرک و دخانیات و استرس قابل مداخله و کنترل می باشد ولی برخی از قبیل سن و جنس و سابقه فامیلی و ژنتیک قابل مداخله و تغییر نمی باشد. البته همین علل غیر قابل مداخله را نیز می توان مراقبت و مواظبت کرد بدین نحو که  اگر افرادی در خانواده با سابقه بیماری قلبی هستند یا سن بالا  دارند باید بیشتر مواظب باشند و در صورت بروز علائم زودتر مراجعه نمایند تا ا گر نیاز به اقدام دارویی یا جراحی دارند برای آنها زودتر و به موقع صورت گیرد.

* آقای دکتر؛ آیا امکان ایجاد مرکز تخصصی قلب در استان بوشهر وجود دارد و آیا اقدامی در این رابطه صورت گرفته است؟ و اینکه در حال حاضر استان بوشهر از لحاظ جراحی قلب در چه جایگاهی قرار دارد؟
بله اتفاقاً با توجه به شیوع و مرگ و میر بالای بیماری های قلبی که در صدر علل مرگ و میر در استان می باشد به علت نیاز به مراقبت  های ویژه و کارهای تخصصی لازم است مرکز مجهزی مختص این بیماری وجود داشته باشد به همین خاطر از آنجایی که بیمارستان جایگزین فاطمه زهرا یا همان بیمارستان فعلی شهدای خلیج فارس آن موقع در حال ساخت بود از همان موقع پیش بینی لازم صورت گرفت تا پس از جابجایی بیمارستان به محل جدید و خالی شدن بخش زنان و زایمان و فراهم شدن فضای فیزیکی، بیمارستان بنت الهدی به بیمارستان قلب تبدیل گردد لذا در قالب پروژه  سفرهای استانی هیئت دولت قبل، پیشنهاد و طرح آن آماده گردید و در جلسه استانی هیئت دولت تصویب و بودجه آن هم مشخص گردید . نیروی انسانی و کادر درمانی مورد نیاز نیز از طریق آگهی استخدام جذب گردید و چنانچه به همان صورت که برنامه ریزی شده بود کارها پیش می رفت می توانست به صورت یک قطب درمانی برای منطقه و جنوب کشور و استانهای همجوار در آید و حتی این توانایی وجود داشت که از کشورهای حوزه خلیج نیز با توجه به عدم وجود بیمارستان جراحی قلب در برخی از این کشورها بیمار جذب نماید ولی متاسفانه بعد از آن دیگر پیگیری های لازم برای پیشرفت و توسعه بیمارستان و جذب اعتبارات مربوطه صورت نگرفت و امکانات  و تجهیزات لازم فراهم نگردید و حتی بعد از جابجایی بیمارستان نیز هر چند تابلو بیمارستان به اسم بیمارستان قلب تغییر کرد ولی شرایط و تغییرات  مورد نظر صورت نگرفت و امکانات در همان حد قبل باقی ماند. با گذشت زمان دستگاهها و تجهیزات پزشکی که سالهاست در حال کار می باشند به مرور فرسوده می شوند ونیاز به جایگزین شدن دارند . در بیمارستانی که در طول فعالیت هشت ساله تا کنون در آن دهها هزار مورد اقدامات درمانی موفق از قبیل آنژیوگرافی ، آنژیو پلاستی ، کارگزاری باطری قلبی و جراحی های بسته و باز سنگین قلبی صورت گرفته است ممکن است اگر به آن توجه نشود  در آینده حتی شاهد افت کیفیت خدمات درمانی نیز باشیم .

* در رابطه با نقش شما در هنگام مسئولیت معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی استان بوشهر در کسب مجوزهای لازم و راه اندازی بیمارستانهای شهدای خلیج فارس بوشهر و شهید گنجی برازجان  صحبت های زیادی می شود امکان دارد توضیحات بیشتری در این خصوص بدهید؟
در آن زمان اکثر شهرهای استان دارای بیمارستانهای تازه تاسیس بودند ولی شهرهای بوشهر و برازجان بیمارستانهای دانشگاهی آنها که بار اصلی ارجاع و درمان  استان را نیز به عهده داشتند ضمن فرسوده بودن به علت قدمت زیاد از آنجایی که از ابتدا به عنوان مراکز شیر و خورشید در حدود سالهای 1345 ساخته شده بودند ظاهر و فضای فیزیکی آنها  با  استاندارد مطلوب  فضاهای درمانی بیمارستانی فاصله زیادی داشتند و با وجود داشتن امکانات زیاد؛ به علت  نامطلوب بودن فضای فیزیکی و ظاهر بد ساختمانی  بر نارضایتی بیماران و مراجعین تاثیر زیادی گذاشته بود. تلاشهایی هم برای جایگزین آنها و ساخت بیمارستانهای جدید صورت گرفته بود ولی در آن موقع بخاطر وجود تخت اضافی بیمارستانی در کشور و نیز پایین بودن ضریب اشغال تخت بیمارستانهای استان، با ایجاد بیمارستانهای جدید در این دو شهر موافقت نمی گردید. در همین ایام  با پیگری برخی از نمایندگان استانهای دیگر که دچار کمبود بیمارستان در استان خود بودند مصوبه ای از مجلس شورای اسلامی گذرانیده شده بود که به وزارت بهداشت اجازه ساخت 1000  تخت بیمارستانی آموزشی در قالب پنج بیمارستان آموزشی در مراکز استانها و نیز 1000 تخت در مانی در سایر شهرستانهای کشور داده شده بود لذا با فرصتی که پیش آمد با توجه به تغییراتی که در سطح وزارت بهداشت صورت گرفته بود و مقام محترم وزارت و برخی از معاونیین از دوستان و هم کلاسی های قدیم بودند و نظر مساعدی که روی استان بوشهر بوجود آمده بود با توجیهاتی که صورت گرفت و پیگری های مستمری که با همکاری سایر مسئولین دانشگاه و مقامات استانی صورت گرفت موفق به اخذ مجوز یک بیمارستان آموزشی برای بوشهر و یک بیمارستان درمانی برای برازجان گردیدیم و اقدامات بعدی نیز برای جذب اعتبار و شروع عملیات و احداث صورت گرفت . بعد از آن که برای ادامه تحصیلات فوق تخصصی از بوشهر رفتم به سایر دوستان و مسئولین هم توصیه کردم که مجوزهای اخذ شده برای این تعداد تخت صرفاً برای شروع کار بوده و لازم است پیگیری نمایند و ظرفیت های موجود را حد اقل به دوبرابر افزایش دهند لیکن در این خصوص نیز متاسفانه پیگیری های بعدی انجام نشد به نحوی که با وجود راه اندازی بیمارستانهای جدید ولی  در حال حاضر هنوز هم این دوشهرستان با کمبود شدید تخت مواجه می باشند.

* شما در طول مدت خدمت خود علاوه بر ارائه خدمات درمانی که موجب رضایت مردم گردیده است تا کنون سه بار نیز در فواصل زمانی مختلف مسئولیت معاونت درمان استان را داشته اید؛ اگر حضور ذهن دارید به برخی از خدمات و جذب امکاناتی که شما نقش موثری در آنها داشته اید به تفکیک شهرستانها اشاره ای بفرمایید؟
با تقسیم مسئولیتی که در دانشگاهها ی علوم پزشکی صورت گرفته است وظیفه معاونت درمان عمدتاً اداره بیمارستانها می باشد لذا در استان ما هم بیشترین اقداماتی که توسط حوزه تحت مسئولیت اینجانب صورت گرفت در شهرستانهایی انجام شد که دارای بیمارستان فعال بودند البته این سه دوره بطور منقطع و منفصل بودند و فرصت  زیادی برای برنامه ریزی  و به ثمر و  نتیجه رسانیدن آنها نبود. این اقدامات نیز به نسبت نیاز ، نوع و میزان فعالیت ، جمعیت و بیماران تحت پوشش  بوده است. هرکدام از این اقدامات  با توجه به زمانی که صرف انجام آنها شد و پیگیری های زیادی که صورت گرفت نیاز به توضیحات مفصلی دارد که از حوصله این بحث خارج می باشد لیکن بطور اجمالی و  خیلی مختصر عرض می کنم. البته این بدان معنا نیست که همه مشکلات حل شده باشد بلکه آنقدر کمبودها شدید و نیازها زیاد بود که همین اقدامات انجام شده اندک نیز گام مهمی در جهت بهبود اوضا ع بود  و باعث تحول و  ارتقاء سیستم درمانی استان  گردید.
برخی اقداماتی که در شهر بوشهر در بیمارستان بنت الهدی صورت گرفت که بعدا تبدیل به مرکز قلب شد عبارتند از: كسب مجوز تاسيس بيمارستان فوق تخصصي قلب در سفر استاني هيئت دولت، تهيه  و راه اندازي ام آر آي بوشهر، تهيه و راه اندازی سي تي اسكن، تجهيز و راه اندازي بخش  فوق تخصصي گوارش، تهيه دستگاه و راه اندازي بخش سنگ شكن كليه، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان، راه اندازي ماموگرافي، تهيه دستگاه و راه اندازي بخش آنژيوگرافي، تهيه دستگاه  ها و راه اندازي  آي سي يو جراحي قلب، تهيه دستگاه ها و راه اندازي سي سي يو، تهيه دستگاه ها و راه اندازي اتاق عمل جراحي قلب، بازسازي فضاي فيزيكي ورودي بيمارستان، راه اندازي و تهيه دستگاه هاي پزشكي هسته اي از قبیل گاما کامرا  و بسیاری اقدامات دیگر.
در بیمارستان فاطمه زهرا (س) نیز كسب مجوز بيمارستان 200 تختخوابي بوشهر (خليج فارس فعلي)، كسب مجوز بيمارستان 200 تختخوابي جديد دیگر در  سفر استاني هيئت دولت، كسب مجوز تاسيس مركز باروري و ناباروري بوشهر، كسب مجوز تاسيس مركز راديوتراپي بوشهر، اتمام ساختمان مركز باروري و ناباروري ، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان، بهينه سازي وضعيت رسيدگي به بيماران اورژانس از قبيل راه اندازي واحد ترياژ و مقيم بيمارستاني، بهبود وضعيت و افزايش آمبولانس، بهبود كلي وضعيت نيروهاي تخصصي، بازسازي فضاي فيزيكي اورژانس بيمارستان،  بازسازي فضاي فيزيكي  بخش هاي داخلي  بيمارستان، بهبود تجهيزات پزشكي درمانگاهي،  تجهيز و راه اندازي بخش دياليز،  افزايش تختهاي ويژه سي سي يو، افزايش تختهاي ويژه آي سي يو و نیز  بهبود وضعيت بخش بيماري هاي خاص صورت گرفت.
در سایر نقاط  بوشهر نیز در حوزه درمان   تاسيس و تكميل ساختمان مركزي اورژانس 115بوشهر، بهبود وضعيت پايگاههاي شهري و آمبولانس هاي اورژانس 115 استان، افزايش و بهبود استانداردهاي پايگاههاي اورژانس جاده اي استان  و ساماندهي و ارتقاء تجهيزات آزمايشگاه مركزي انجام شد.
در برازجان  اقداماتی که صورت گرفت در زمان فعال بودن بیمارستان قدیم می باشد از قبیل راه اندازي بخش جديد اعصاب و روان، راه اندازي بخش جراحي مغز و اعصاب، راه اندازي بخش جديد دياليز، راه اندازي بخش جديد داخلي، تهيه و راه اندازي سي تي اسكن اول بيمارستان قدیم، تهيه و راه اندازي سي تي اسكن دوم  بيمارستان قدیم، عقد  قرارداد  خرید  و پرداخت پیش پرداخت یک سوم بهای روز برای سی تی اسکن بیمارستان شهید گنجی قبل از تکمیل و بهره برداری از بیمارستان، بازسازي فضاي فيزيكي  اورژانس  بيمارستان، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان، بهبود كلي وضعيت نيروهاي تخصصي، كسب مجوز تاسيس بيمارستان جديد(شهید گنجی)، بهينه سازي وضعيت رسيدگي به بيماران اورژانس از قبيل راه اندازي واحد ترياژو مقيم بيمارستاني، بازسازي و افزايش اتاق عمل بيمارستان، كسب مجوز تاسيس درمانگاه شبانه روزي، افزايش و تجهيز پانسيون پزشكان، كسب موافقت اختصاص 35 هكتار زمين به شبكه  براي تاسيس بيمارستان و منازل سازماني  و مسكن كاركنان که متاسفانه  اقدامات بعدی به جهت  احداث و عمران به منظور تملک در آن صورت نگرفت، افزايش و تجهيز پانسيون پزشكان و منازل سازماني بيمارستان، بهبود وضعيت اورژانس 115 و افزايش آمبولانس، افزايش تختهاي ويژه سي سي يو و راه  اندازي آي سي يو  جراحی مغز و اعصاب.
 در گناوه نیزاقداماتی از قبیل راه اندازي بيمارستان جديد اميرالمومنين، تغيير كاربري بيمارستان قديم اميرالمومنین به بيمارستان جديد سوختگي، راه اندازي درمانگاه شبانه روزي رازي، راه اندازي بخش اعصاب و روان، راه اندازي سي تي اسكن گناوه، بازسازي اورژانس بيمارستان امير المومنين، بازسازي فضاي فيزيكي بيمارستان سوختگي، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان اميرالمؤمنين، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان سوختگي،  بهبود كلي وضعيت نيروهاي تخصصي ، بهبود وضعيت اورژانس 115 و افزايش آمبولانس آنها صورت گرفت.
در خورموج نیز اقداماتی از قبیل راه اندازي و فعال سازي بخش هاي تخصصي و ارتقاء بيمارستان قديم، راه اندازي بيمارستان جديد خورموج، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان، بهينه سازي وضعيت رسيدگي به بيماران اورژانس از قبيل راه اندازي واحد ترياژ و مقيم بيمارستاني،  بهبود كلي وضعيت نيروهاي تخصصي، بهبود وضعيت اورژانس 115 و افزايش آمبولانس ، راه اندازي و تجهیز  درمانگاه قلب و تامین نیروی متخصص مربوطه برای اولین بار انجام شد.
 در کنگان نیز اقداماتی از قبیل ارتقاء و فعال سازي بخش هاي تخصصي بيمارستان قديم، راه اندازي بيمارستان جديد امام خميني، بهبود كلي وضعيت نيروهاي تخصصي، بهبود وضعيت اورژانس 115 و افزايش آمبولانس، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان، بهينه سازي وضعيت رسيدگي به بيماران اورژانس از قبيل راه اندازي واحد ترياژو مقيم بيمارستاني ، راه اندازي بخش جديد دياليز، تهیه و راه اندازي سي تي اسكن، راه اندازي بخش اعصاب، راه اندازي درمانگاه بيمارستان، افزايش و تجهيز پانسيون پزشكان، كسب مجوز افزايش و توسعه بخش هاي بيمارستاني، انجام شد. 
در شهراهرم نیز که بیمارستان آن تازه در حال راه اندازی و شکل گیری بود اقداماتی از قبیل راه اندازي بخش دياليز، راه اندازي بخش تالاسمي و بيماري هاي خاص،  فعال سازي  درمانگاه تخصصي  بيمارستان، بهبود وضعيت اورژانس 115 و افزايش آمبولانس، بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان صورت گرفت.
برای شهر دیلم نیز که فاقد بیمارستان بود و تنها دارای یک مرکز بهداشتی درمانی شبانه روزی با امکان بستری موقت بود  اقداماتی از قبیل، كسب مجوز تاسيس بيمارستان، تهیه و بهبود كلي تجهيزات پزشكي بيمارستان،  بهبود وضعيت اورژانس  115 و افزايش آمبولانس آنها صورت گرفت.

* آقای دکتر آیا در جبهه های جنگ هم حضور داشته اید؟
بله. زمان جنگ  همزمان با دوران دانشجویی اینجانب بود  ولی با توجه به نیازی که احساس می شد لازم بود هر کس به نحوی در دفاع از میهن خود در مقابل تجاوز دشمن نقشی داشته باشد لذا دو بار جمعا به مدت هشت ماه  در  جبهه ها خدمت نمودم  که یک بار به مدت دو ماه در جبهه های غرب و بار دوم به مدت شش ماه در جبهه های  جنوب  در دوران دانشجویی انجام وظیفه نمودم.

* زندگی شما و راه طولانی که طی نموده اید و سختی هایی که برای رسیدن به موفقیت کشیده اید و جایگاهی که به لحاظ اجتماعی پیدا کرده اید و به خصوص محبوبیت بسیار زیادی که در بین  مردم استان دارید می تواند برای سایرین الگوی خوبی باشد؛ آیا تا کنون اقدامی در خصوص نوشتن خاطرات خود نموده اید تا با خواندن آن توسط دیگران نقشی نیز در ایجاد انگیزه و هدایت بقیه افراد جامعه داشته باشید؟
متاسفانه  به علت مشغله زیاد تا کنون فرصت آن پیدا نشده و نوشتن کتاب خاطرات نیازمند فراغت خاطر به منظور بازخوانی و یاد آوری خاطرات کودکی و گذشته دارد که با توجه به رشته کاری و درگیری شبانه روزی فعلا امکان آن فراهم نشده البته انشالله اگر این فرصت پیدا شود شاید در آینده این کار را انجام دادم.

* خدمات شما به مردم استان کم نظیر و یا شاید بی نظیر باشد؛ آیا تا کنون از جانب مسئولین قدردانی خاصی هم از جنابعالی صورت گرفته است؟
آنچه برای من مهم هست در مرحله اول رضایت خداوند و در مرحله دوم ادای دین  به مردم استان و انجام وظیفه می باشد  و در این صورت نه نیازی به قدردانی می بینم  و نه اگر کسی تشکری نکرد خللی در اراده ام برای خدمت به مردم بوجود خواهد آمد و گرنه بیش از بیست سال اینجا نبودم و مثل خیلی ها که بعد از من آمدند و بار خود را بستند و رفتند من هم  با توجه به فرصت های زیادی که برایم پیش آمده بود حالا جای دیگری بودم و الان هم نه تنها احساس ناراحتی و نارضایتی ندارم بلکه همینکه  فرصتی برایم فراهم شده است  تا بتوانم انجام وظیفه کنم و به مردم زادگاهم  خدمت نمایم خداوند را شاکرم.

*جناب دکتر از وقتی که برای این گفتگو اختصاص دادید تشکر می کنم و عزت و توفیقات روز افزون برایتان آرزو می نمایم.
  من هم تشکر می کنم. موفق باشید.

منبع: اتحادخبر

[کد خبر:AJ14158]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

0 # محمود ثابت 1400-03-13 17:54
سلام بر مرد بی ادعا، درود خدا بر دکتر شفیعی و سایر پزشکان هم استانی که موجب افتخار این استان هستند.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب