00000000000000000000000000000000000000000000000000020160703-WA0001.jpg

 

محمدرضا عبدی

رمضان ماه میهمانی بزرگ خدا از پس لیالی پر فضیلت قدر، کم کم به غروب خود نزدیک میشود.  مردم به شکرانه روزه داری خود آرام آرام به استقبال جشن بزرگ  فطر میروند که ناگاه دستانی  پلید ناجوانمردانه قلبی بزرگ را نشانه میروند و در شامگاه بیست و هفتم رمضان، سفرهای تزیین شده افطار مردم بخش ریز رنگ ماتم بخود میگیرد و دلهای میهمانان خدا مالامال از غم و اندوه سوء قصد به جان بزرگ مرد تاریخ این دیار میگردد.

پیام با سرعت برق در فضای مجازی مخابره میشود؛
*حاج حسین یوسفی توسط افراد مسلح ناشناس هدف حمله قرار گرفت*
سفره های افطار هم دیگر تاب پذیرایی ندارند و خود را جمع میکنند.
فقط چند ساعت کافی است تا نه تنها فضای شهرستان جم که فضای شهرستانهای اطراف نیز ملتهب گردد.
حالا خبرها کاملتر هم  گشته است. حاج حسین پس از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجدی که یک عمر میزبان سجده های با اخلاص او بود به هنگام خروج، با زبان روزه آماج گلوله های کینه و پلیدی قرار میگیرد و قلب انقلابیش که مالامال از عشق به ابا عبدالله بود پاره پاره میگردد.
حاج حسین از قفس پرید و آزاد شد.  شاید ما لیاقت حاج حسین را نداشتیم و خدا او را از ما گرفت.
او شخصیتی بی بدیل بود که در مکتب پاک اهل بیت تربیت یافته است.  
او مرد میدان رزم بود و رونق مجالس.
خاکهای گرم چزابه و فکه هیچگاه استواری قدمهای حاج حسین را به بوته فراموشی نخواهد بخشید.
آبهای خروشان اروند، همیشه میزبان خاطرات فرمانده است.
 البکر و الامیه رشادتهای حاج حسین را در کنار شهید نادر مهدوی و اسدالله بهادری، چون لوح زرینی در تاریخ خود نگاشته است.
فرمانده درس غیرت را از سردار کربلا ابالفضل آموخته بود و چه زیبا در کربلای ۴ درس خود را پس داد.
بی شک با فراق فرمانده،  این روزها جبهه‌های جنوب نیز داغشان تازه شده است داغی که دیگر جبهه و فرزندانش با آن خو گرفته‌ اند.
  یک روز حاج حسن طهرانی مقدم روزی دیگر حاج حسین همدانی و دیگر روز هم حاج حسین یوسفی و این قصه سر دراز دارد و شاید دل این قبیله را از ازل با داغ سرشته اند.
حاج حسین رونق عزاخانه حسین بود.  
*به هر جا میشود ذکر حسین راست / جناب مادرش زهرا در آنجاست*
حاج حسین با این اذکار خو گرفته بود. آنچنان عاشق بود که گویی به قول معروف *کار و زندگی نداشت*.
و چه زود این سرمایه بی نظیر و این گوهر گرانبها از دست رفت.
 کم کم بوی ماه عزای حسین به مشام میرسد تا در کنار نام حسین و عباس داغ حاج حسین هم بر قلبمان سنگینی کند.
*برخیز ای شبیه خوان علمدار کربلا* بار دگر علم زن و رشادت‌های عباس ابن علی را برایمان به تصویر بکش.
چقدر اسب سواری به تو میآمد و گویی اسبها هم  احساس غرور میکردند .

آری ما سرمایه ای عظیم را از دست دادیم که شاید مرور زمان فقدان او را بیشتر نشان دهد.
سرمایه ای که سرشناس عصر ما بود و بعید است تکرار شود.  سرمایه بودن لیاقت میخواهد.  حاج حسین هم لیاقتش را داشت.
  فرماندهی با تدبیر بود که هیبتش هر کسی را مجذوب مینمود و ما همیشه پشتمان گرم بود به تدبیرهای فرمانده.  
ولی حالا فرمانده از دستمان رفته است.  خدا رحم کند.

*خداحافظ فرمانده*

[کد خبر:AJ16733]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

+2 # حيدرپور 1395-04-19 08:32
درود
زيبا بود
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
+1 # سید 1395-04-20 14:13
احسنت متن زیبایی بود
درود بر جناب عبدی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # مرادی 1395-04-24 18:31
خدا رحمتش کند مردی بزرگ انسانی شریف و با سخاوت بود.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب