850693671504.jpg

نگاهی به اشتباهات نوشتاری برخی اهالی رسانه:همیشه شعبون یکبار هم رمضون

عبدالخالق عبدالهی:
از میان چند سوژه ای که دم دست داشتم مردد بودم کدام یک را انتخاب کنم و درباره اش قلم بزنم که بیاد این بیت شعر افتادم:

گفتم ای گل بوسه بر رویت زنم یا بر لبت
گفت عاشق چشم داری، بین کجا نازک تر است

نگاه که کردم دیدم چه سوژه ای بهتر از اهالی رسانه، چرا که اولا: این همه مدت از زمین و زمان انتقاد کرده ایم ، بد و بیراه گفته ایم، سرِ دیوار همه رفته ایم و به قول مادرم "به همه پیانده ائیم" یکبار هم سرِ قلم را کج کنیم و پنبه خودمان یعنی اهالی رسانه و مطبوعات را بزنیم و کمی خودمشت و مالی کنیم. همیشه شعبون ، یکبار هم رمضون.

امیدوارم همکاران عزیز از این یادداشت انتقادی ناراحت نشوند و بر بنده خرده مگیرند و بپذیرند مایی که همیشه به دیگران جوالدوز زده ایم لااقل یکبار هم سوزنی به پهلوی خود فرو کنیم تا دردش را حس کنیم و بدانیم دیگران چه می کشند از دست ما. ثانیا : لابد شنیده اید می گویند سعدی شیرازی وقتی قافیه جور می آمد از سرودن هیچ شعری حتی اگر هجو و هزل هم بود رویگردان نبود و از گوشه زدن به فلک هم ابایی نداشت. مثلا یکروز این شاعر شیرین سخن در خانه نشسته بود که دق الباب خانه اش بصدا درآمد. پرسید: کیه؟ یکی از پشت در جواب داد: منم . سعدی بلافاصله جواب داد : کلاهت به سر زنم (البته شیخ اجل به جای "کلاه" و "سر" کلمات مستهجن دیگری بکار برده بود که برای رعایت نزاکت از نوشتنش معذورم) زن سعدی گفت : مرد حسابی!!! ناسلامتی من ناموس توام این چه حرفی بود که زدی؟ سعدی جواب داد: ای زن، تو انتظار داری بنده قافیه به این قرص و محکمی  را ول کنم و شعرم را نگویم که تو ناراحت می شوی؟

حالا حکایت انتقاد از همکاران قلم بدست است. امیدوارم اصحاب رسانه ناراحت نشوند و انتظار هم نداشته باشند بعد از مدتها که قافیه ای جور شده بنده بخاطر حرمت هم قلمی و همکسوتی و همسنگری از نوشتن سوژه به این دلچسبی چشم بپوشم.

ثالثا: بیکاری بد دردی است و در این بازار کم سوژه ای بنده مجبورم سر همکارانم را بتراشم. حتما شنیده اید:

دو سلمانی اگر بیکار باشند / ز بیکاری سر هم می تراشند

و اما از همه این ها که بگذریم اصل یادداشت:
مردم ما به درست یا غلط فکر می کنند و اصلا انتظار دارند نویسندگان و اهالی رسانه باسوادترین و فرهیخته ترین افراد جامعه باشند و اشتباه و بی سوادی و کم دانشی  را از هر شخص و قشری بپذیرند از روزنامه نویس و قلم بدست پذیرفتنی نیست. به عنوان مثال بنده در شغلم که بیمه و بیمه گری است اگر فول و اشتباهی هر چند هم فاحش مرتکب شوم  دو – سه نفر بیشتر این فول را نمی بینند اما وضع روزنامه نویس فرق می کند و نویسنده و اهل رسانه وقتی قلم بدست می گیرند و می نویسند خود و معلومات و دانششان را در معرض دید و قضاوت هزاران نفر می گذارند. هر چه می کنم وارد جزئیات نشوم و نوشته های امروزم تبدیل به تف سربالا نشود می بینم نمی شود و بینی وبین الله اشتباهات بعضی همکاران رسانه ای گاهی اوقات واقعا باعث خجالت و شرمساری است. مثلا همین چند شب قبل در جلسه ای که اهالی رسانه هم حضور داشتند خیلی ها شنیدند مسئولی که می خواست بگوید "شهرداری  نهادی است که خیلی ها برای چاپیدنش صف کشیده اند" مثال نامربوط "گاو نه من شیری" را بکار برد  که اصلا ربطی به موضوع نداشت و در این موارد معمولا از گاو شیرده اسم می برند یا خودم دیدم معاون یک اداره به جای "لبخند ملیح"  در جایی نوشته بود "لبخند ملیل" به اینها کاری ندارم و همانطور که گفته شد این ها روزنامه نویس نیستند و اشتباهاتشان را شاید چند نفر بیشتر نبینند و اصلا حرجی هم بر آنان نیست اما وقتی نویسنده فلان سایتی که به قول معروف "خودش را اینجا می بیند و قافله اش را بغداد" ، "ایوب" را "عیوب" می نویسد یا "استیضاح شهردار" را "استهزا شهردار" کار می کند یا  هنگامی که فلان نشریه "قفل" را " قلف " می نویسد بطوری که مرغ پخته به خنده می افتد اگر غیر از بیسوادی و سطحی نگری و اینکه همکار محترم رسانه ای، این کلمات را حتی برای یکبار هم  روی کاغذ به چشم ندیده و فقط تلفظش را  از دیگران شنیده ، اگر دلیل دیگری  دارد بفرمائید تا بنده هم بدانم.

وقتی مدیر سایت، نویسنده، روزنامه نگار و اهل رسانه ای سالی به دوازده ماه لای کتاب را هم باز نمی کند و سواد و معلوماتش منحصر به سر توی گوشی موبایل بردن و حضور در چند گروه واتس آپی و تلگرامی است به گمانم اگر غیر از این باشد باید تعجب کرد. همکاران محترم ببخشید که رک و بی پرده عرض میکنم: به گمانم نمی شود هم ادعای بزرگی و نوشتن و هدایت فرهنگی جامعه را پرِ شال داشت و هم بدون تجهیز خود به سلاح سواد و دانش ، پای در وادی سهمناک رسانه و فرهنگ  گذاشت. به قول شاعر:

پیرم و آرزوی وصل جوانان دارم / خانه خالی و بدل حسرت مهمان دارم

اما نکته آخر: وقتی این یادداشت را می نوشتم دوستی که انسان بسیار شریف و سلیم النفسی است گفت : فلانی زیاد سخت نگیر، به هر حال روزنامه نویسی در دشتستان حرفه ای نوپا ، کم سابقه و بسیار جوان است و مسلمأ تا چند وقت دیگر این نواقص روزنامه نگاران و سایت نویسان برطرف خواهد شد. گفتم مثلا چند وقت دیگر؟ فکری کرد و گفت : تا ده - بیست سال دیگر . بیاد داستانی افتادم. می گویند بنده خدایی از گرسنگی در حال مرگ بود دوستی که کنارش نشسته بود دلداریش می داد که:
لختی دگر تو صبر کن رزق حلال می رسد

مردک جواب داد:
رزق حلال تا رسد بنده حرام می شوم  

  
در پایان امیدوارم همکاران محترمی که قلم بدست می گیرند و پا به ساحت مقدس روزنامه نویسی می گذارند در نوشتن به خوانده هایشان تکیه کنند نه شنیده ها و فراموش نکنند هر آن چه می نویسند رصد می شود و بهتر است در انتشار اخبار و آثار قلمی خود دقت نظر بیشتری بخرج دهند و بیاد داشته باشیم جا پای  نویسندگان و روزنامه نویسانی گذاشته ایم که مراتب فضل و سواد و دانش آنان بحدی بوده که می گویند بالاترین مقامات کشوری و لشکری مملکت جرات نداشتند در محضرشان دست به قلم برند و یک نامه ساده اداری بنویسند مبادا اشتباهی مرتکب شوند.

بنده انتظار ندارم من و شما  مانند عبدالرحمن فرامرزی ، علی اصغر امیرانی ، رسول پرویزی ، علی دشتی و حتی علیمراد فراشبندی شویم که مقالاتشان دولتی می آورد و دولتی می برد، اصلا  معتقدم دوره آن گونه نوشتن ها  دیگر بسر آمده ، اما ما می توانیم یا دستکم امیدوارم بتوانیم یک روزنامه نویس باسواد در حد بضاعت شهر و دیار و نشریه مان باشیم و روزی چند دقیقه از وقتمان را صرف خواندن و مطالعه کنیم تا دیگر مجبور نباشیم قفل را "قلف" ، "استیضاح" را "استهزا " و " استدعا " را " استمنا " بنویسیم . ان شا الله که به قول ایرج میرزا :

خدا قسمت کند عیشی چنین را / تمام و مومنات و مومنین را


*اتحادخبر

[کد خبر:AJ17060]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

0 # یه جمی 1395-04-31 12:36
عالی بود لذت بردم
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # navid 1395-05-03 00:32
جاله سطح نوشتن شما کاملا عادی بود من به نوشتن شما خندیدم که به چه چیزای بی موردی گیر الکی داده اید و کل این یاداشت تنها 5 جمله اش با موضوع شما بود بقیه اش همش شعر و حدیث و داستان
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب