آینه جم - امید زاهد: بعد از ظهر روز جمعه ششم آذرماه1394 بود که به همراه دوست و برادرم حسین دریازاده با ماشین اش و به قول خودش- رخشش - بسوی جزیره رهسپار شدیم. در قدیم راه دسترسی به جزیره با قایق و کشتی میسر بود و حال دو سالی می شود که جاده آسفالته بوشهر به جزیره ساخته شده است. جزیره شیف در شمال غربی بندر بوشهر قرار دارد. برای سفر به جزیره بایستی از پل زیرگذر صنعت در ابتدای جاده بوشهر و روبروی منطقه ویژه اقتصادی بندر بوشهر به طرف شمال حرکت کرد. همان جاده ای که به شرکت صنعتی دریایی ایران صدرا نیز منتهی می شود. با ماشین قریب به نیم ساعت تا جزیره راه را باید پیمود. جاده در ابتدا کمی ناهموار می شود و بعد از پشت سر گذاشتن شرکت صدرا از روی پل بزرگی که مشرف بر صدرا و دریاست دوباره جاده هموار می شود. جایی که راه وحدت خوانده می شود. این راه شما را مستقیم به جزیره می برد.  ما با هزار فکر و خیال برای اولین بار پا در جزیره شیف می گذاریم. سمت راست جاده خانه های مسکن مهر که نیم کاره هم هست به چشم می خورد و ساختمان های نوساز و نیمه کاره دیگر و طرح های عمرانی ناتمام... .

 

«مساحت جزیره شیف که مرتب در معرض جزر و مد آب قرار دارد، بین 10 تا 14 کیلومتر مربع بوده اما مساحت مناطق مسکونی واقع در ساحل شمالی آن حدود یک کیلومتر مربع است. جزیره از نظر تقسیمات سیاسی به عنوان یکی از روستاهای تابع دهستان حومه از بخش مرکزی شهرستان بوشهر محسوب می شود. نام رسمی جزیره شیف بوده اما در گذشته به نام های شیخ سعد یا سیف هم معروف بوده است. براساس آمار سال 1381 جمعیت جزیره بالغ بر 3076 نفر در قالب 503 خانوار ساکن در روستای شیف می باشند که از این تعداد 1573 نفر زن و 1503 مرد هستند.»( از کتاب جغرافیای استان بوشهر عبدالحسین کنین)

آب دریا در هنگام مد به داخل جزیره می آید که از کانال هایی هدایت می شوند.


این آب از طرف غرب به شرق جزیره را طی کرده دوباره به دریا می ریزد. عمق آب فقط در هنگام مد زیاد می شود و در واقع این آبراه کوچک باعث شده تا جزیره به دو قسمت تقسیم شود. که خشم یا ولات بالا و پایین هم گفته می شود. جزیره خلوت است. گاهی صدای موتور سیکلتی و یا ماشینی سکوت جزیره را می شکند. زنها با چادرهای رنگی خود در کوچه با بچه هایشان به این سو و آن سو می روند و برخی مردها دژداشه بر تن دارند. هر چند کارهایی به نظر می رسد برای عمران و آبادی در جزیره انجام شده اما در مقابل کارهای انجام نشده بسیار ناچیز است.

سراغ اسکله ماهیگیری و ناخداها و بازار ماهی فروش ها را می گیریم. جالب آنکه در جزیره بازار ماهی فروشان وجود ندارد و بر روی اسکله معروف جزیره که در قسمت شمالی آن قرار دارد صیادان ماهی های خود را به فروش می رسانند و البته چند نفری هم در حاشیه ساحلی جزیره بصورت پراکنده مشغول فروش ماهی هستند که تا وقتی ما در جزیره بودیم فقط یک مغازه فروش ماهی باز بود. کوچه های جزیره تنگ و باریک است ولی خانه ای قدیمی و سنتی در جزیره نیافتیم. جز چند درب قدیمی چیزی باقی نمانده بود. بعد از گذشتن از کوچه ها به منتهی الیه شرقی جزیره می رسیم. لنج ها در جزر دریا در ماسه های ساحل خفته اند به خواب نیمروز!!! و همچون ناخدایی خسته و درمانده که تکیه برجایی زده باشد در ماسه ها فرو رفته اند.

با فاصله هایی بسیار دور از هم. انگار لنج ها با هم غریبند!!! برخی لنج ها هم خراب شده و به حال خود رها شده اند. بچه ها مشغول بازی هستند در کنار ساحل بسیار کثیف و آلوده!!! ساحل جزیره پر است از زباله های ریز و درشت. آنقدر زباله ریخته که باور نکردنی است. در سال 1390 عبدالرحمن برزگر نویسنده و عکاس بوشهری مقاله ای با عنوان «شیف قطعه ای گمشده در خلیج فارس» نوشت و تصاویری را منتشر کرد که بسیار تاسف برانگیز بود و حالا من در سال 1394 با گذشت چهار سال پای در جزیره می گذارم این مشکل کماکان به قوت خود باقی است و جز اینکه افسوس بخورم چه کار می توانم انجام دهم.!!! بگذریم... احتمالا تا سالهای سال هم این مشکل همچنان باقی خواهد بود... .


بچه ها مشغول ساختن خانه ای با تکه های پاره شده بوریا در کنار ساحل هستند. به آنان نزدیک می شویم. نام هایشان را می پرسیم و با هارون و جاسم از دبستان دریادلان جزیره آشنا می شویم. چنان غرق در بازی های کودکانه هستند و چنان قهقه های گاه و بیگاه سر می دهند که انگار اصلا بوی تعفن و آلودگی در دو قدمی خود را احساس نمی کنند. از آنان برای عکس گرفتن دعوت می گیرم که با علاقه نزدیک می شوند و با عکس هایی آنان را میهمان می کنم که بسیار ذوق می‌کنند. در این هنگام دختر بچه ها هم که جداگانه مشغول بازی بودند خود به خود به صف شدند برای گرفتن عکس و من هم به سراغشان رفتم. این بچه ها مردان و زنان آینده جزیره هستند؟ آیا حق ندارند از محیط سالم و بهداشتی بهره مند باشند؟؟؟

صدای بانگ اذان عصر برادران اهل سنت سکوت سهمگین جزیره را در هم می شکند و در فضای جزیره طنین انداز می‌شود. مرد میانسالی در ساحل با قایق خود ایستاده و برخی ماهی ها و خرچنگ ها را با زحمت از تور جدا می کند.  به سراغش می رویم و با هم به گفتگو می نشینیم. آنچه من از صحبت او به یاد دارم اینکه بچه های جزیره تا کلاس پنجم درس می خوانند و بعد رو به کار ماهیگری و دریا می آورند. اینجا همه کارشان ماهیگیری است. مردها صبحگاهان به دریا می روند و ظهر و عصر به خانه باز می گردند. جزیره دو نانوایی، پنج شهید و چهار مسجد به نام های حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع)، ابوبکر صدیق و حضرت امام صادق(ع) دارد. شیعه و سنی در کنار هم روزگار می گذرانند. دوستم حسین دو خرچنگ از صیاد میانسال طلب می کند و او هم با گشاده دستی و البته با زحمت از میان تورها دو خرچنگ را به ما هدیه می کند.

ظاهرا سمت غربی جزیره لهجه غلیظ تری دارند و البته کمی هم تفاوت فرهنگی با بخش شرقی جزیره که ساکنان تمایلی ندارند درباره آن بیشتر به ما بگویند. در کنار یکی از خانه ها پیرزنی با میناری بلند و دست های پینه بسته و چهره ای پر از گره های روزگار با پسرش که با لباس یکدست سفید عربی ایستاده اند از دور ما را زیر نظر دارند. به سوی آنان می روم. بعد از سلام و احوالپرسی اوضاع و احوالشان را در جزیره می پرسم. پیرزن می گوید: ما در جزیره با شیعه و سنی مشکلی با هم نداریم و با یکدیگر« زن و زن خواست داریم»: یعنی از هر دو طرف شیعه و سنی دختر و پسر با هم ازدواج می کنند و روابط قوم و خویشی با هم داریم.

با گرفتن عکسی با آنان خداحافظی می کنم. برخورد ساکنان جزیره هم خوب بود معلوم بود میهمان نواز هستن و با هر کسی همکلام می شدیم ما را به خانه اش دعوت می کرد. پیرمرد حدود 70 ساله ای با دژداشه در کنار ساحل قدم می زند. شاید به روزگار جوانی فکر می کند و حسرت روزگار سپری شده... خلوتش را می شکنم و با هم احوال پرسی گرمی می‌کنیم. از او درباره راه آسفالته پرسیدم که چطور شده جاده ساخته اند بهتر شده؟؟ پیرمرد با خنده ای تلخ  می گوید: هم خوب شده و هم بد!!! با تعجب می پرسم خوبی و بدی آن چیست؟ می گوید: خوبی اینکه راه به خشکی داریم برای رفت و آمد راحت شدیم اما بعد از ساخته شدن جاده دزدی و ناامنی در جزیره زیاد شده و آرامش قبلی ساکنان را بر هم زده در صورتی که پیش از این امنیت و آرامش بیشتری داشتیم و اصلا دزدی نداشتیم... از طرفی مواد مخدر هم در جزیره فراوان شده و ناامنی و اعتیاد به مواد مخدر بلای جان ساکنان جزیره شده است... . به هر ترتیب ارمغان راه وحدت برای ساکنان چندان هم خوشایند نبوده و هر چند گره ای را باز کرده ولی گره ای دیگر افزون بر آن بر ساکنان تحمیل کرده است!!!

از پیرمرد جدا می شویم و به طرف غرب جزیره جایی که دیگر آفتاب نزدیک به غروب است حرکت می کنیم و در کنار مسجد پیامبر(ص) توقف کرده عصرانه ای را صرف می کنیم. ساکنان همه گویا از قدم های غریبه ها که در جزیره پای می‌گذارند، آگاه هستند. چشمهایشان که نظاره‌گر ما بود این را به ما می گفت. راستی جالب آنکه حیوانات خانگی اهالی در کنار ساحل می چریدند!!! آن هم در تورهای صیادان!!! دوستم حسین دریازاده می گوید اینها در تورها در جستجوی خرچنگ هستند و غذای آنان در تور صیادان است!!! عجیب آنکه بزها هم چاق و چله بودند!!!


مردم برای تهیه پوشاک باید به شهر بوشهر مراجعه کنند روزهای سه شنبه گویا از اطراف به جزیره می آیند و سه شنبه بازار راه می اندازند. صدای مرغ های دریایی در کنار قایق ها و پچ پچ زن های جزیره و خنده های گاه و بیگاه پیرمردانی که در کنار ساحل نشسته اند، همهمه ای به پا کرده است. بعد از گرفتن چند عکس بسوی اسکله ماهیگیری که تنها اسکله ماهیگری است می رویم.  چند لنج تازه رسیده اند و می خواهند پهلو بگیرند سرعت خود را زیاد می کنیم تا به آنان برسیم. مرزبانی جزیره که در کیوسکی مستقر است به ما اجازه عکاسی نمی دهد. جوانی بر روی لنج ایستاده و بسیار خسته به نظر می رسد. می گوید بیست روز است از خانه دور و در سواحل استان بوشهر در لنج مشغول به کار بوده است. از سختی کار دریا و ارزانی ماهی و سوء استفاده دلال ها می نالد و شکایت می کند. به طرف تعاونی می رویم. صیادان ماهی ها را تخلیه می‌کنند و بلافاصله وزن کشی کرده و در ماشین های حمل آبزیان قرار می دهند.  برخی مشغول خرید ماهی هستند. برخی صیادان تورهای خود را برای فردا آماده می کنند.

غروب سنگین جزیره فرا می رسد. باید برگردیم ای کاش می توانستیم شب جزیره شیف را هم درک کنیم. با گرفتن عکسی از غروب جزیره با جزیره وداع می کنیم. جزیره را ترک می کنم در حالی که نگاههای معصوم کودکان جزیره به نام‌های مریم، اسماء، هارون و جاسم در چشمم جا مانده است. ( با تشکر از اهالی میهمان نواز جزیره شیف و تشکر از دوست و برادر خوبم آقای حسین دریازاده که یکی پای سفر بود که اگر او نبود این سفر به انجام نمی رسید)./سوک

[کد خبر:AJ10519]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب