910255_296.jpg

آینه جم: دل در دلش نیست، صدای سوت داوران که به گوش می رسد با تمام قدرت وزنه ای را که در دست دارد پرتاب می کند. اندازه گیری های لازم را انجام داده و رکورد 18 متر و 18 سانتیمتر برایش ثبت می شود. این زن «بلاروسی» سالهاست که رکورددار ورزش «پرتاب وزنه» و عضو تیم ملی ایران در این رشته است و تاکنون کسی موفق نشده که در کشور، رکورد او را جا به جا کند. این زن جوان در سالن تمرین بانوان از زندگی پرهیجانش برایمان می گوید.



به گزارش آینه جم: نه سال پیش زمانی که تصمیم گرفت با «پیمان رجبی» قهرمان رشته دو و میدانی ازدواج کند و برای همیشه دین اسلام را بپذیرد، نام «لیلا» را برای خودش انتخاب کرده و به همه اعلام کرد که از این به بعد او را «لیلا رجبی» صدا بزنند.

چمدانش را بست و از کشور «بلاروس» به تهران آمد و با کمک همسرش در آزمون ها و تست هایی که برای انتخاب اعضای تیم ملی بانوان کشور گرفته می شد شرکت کرد، به راحتی موفق شد رکورد ایران را در این رشته جا به جا کند و به عنوان یک ورزشکار موفق ایرانی شناخته شود.
 

«تانسیانا ایلیوشچانکا» هستم از بلاروس
در آن روزهای ابتدایی، هیچ کس فکر این را نمی کرد که این زن بلاروسی در کشور ایران بماند و برای تیم ملی «پرتاب وزنه» بانوان ایران، افتخارآفرینی کند اما بعد از گذشت نه سال، او هنوز عضو تیم ملی این کشور است و مانند یک قهرمان ایرانی برای افتخار ایران می جنگد.

لیلا رجبی متولد سال 1362 است او در سال 1384 در یکی از اردوهای ورزشی با پیمان رجبی اشنا شد.

آقای رجبی در آن زمان برای رشته دو و میدانی مسابقه می داد: «نام بلاروسی ام «تانسیانا ایلیوشچانکا» است. در شهر «ویتبسک» در کشور «بلاروس» در روز 18 ماه آوریل 1983 متولد شدم، برای کشور زادگاهم مقام های زیادی آوردم از جمله نایب قهرمانی سال 2005 پرتاب وزنه در باشگاه های اروپا و مقام چهارم جوانان جهان در جاماییکا.»

او ادامه می دهد: «در زمان برپایی اردوهای تیم ملی ایران در بلاروس، با آقای رجبی آشنا شدم و همانجا بود که احساس کردم با این مرد ایرانی می توان زندگی بسیار خوب مشتری را جلو ببرم. او از من خواستگاری کرد و من هم جواب مثبت دادم. همسرم همه مشکلاتی که مقابل راهمان بود را مو به مو برایم توضیح داد، اما من تصمیمم را گرفته بودم و می خواستم زندگی ام را در ایران و در کنار همسرم ادامه بدهم.»

خانواده ام موافق نبودند
لیلا رجبی در حالیکه با لهجه بسیار شیرینی سعی می کند فارسی صحبت کند می گوید که خانواده اش اصلا راضی به این ازدواج نبوده اند «من در بلاروس، برای خودم اعتباری داشتم. آنجا به صورت کاملا حرفه ای، ورزش می کردم. در ابتدا به خودم زمان دادم تا به این نتیجه برسم که آیا واقعا می خواهم هرچه دارم و ندارم را در بلاروس رها کنم و به ایران نقل مکان کنم. وقتی به نتیجه رسیدم نزد خانواده ام رفتم و موضوع را با آنها درمیان گذاشتم. اعضای خانواده ام به شدت از تصمیم من ناراحت شدند، دلبستگی ها و موقعیتی که من در بلاروس داشتم، باعث می شد آنها سفرم را به ایران و زندگی در این کشور را کار عاقلانه ای ندانند اما من بالاخره کار خودم را کردم و برای ثبت ازدواج و اقامت به ایران آمدم.»

همسر لیلا به او گفته بود که اگر مایل به زندگی با او است باید دین اسلام را بپذیرد و این زن جوان هم بعد از تحقیق درباره اسلام، مسلمان شد: «بعد از اینکه مسلمان شدم، اقدام به ازدواج کردیم و شکر خدا همه مشکلات یکی پس از دیگری حل شد، زندگی مشترک ما در جنوب کشور ایران، در شهر بوشهر شروع شد. در همان زمان عضو تیم دو و میدانی مخابرات بوشهر شدم.»
 

از بوشهر به تهران
او تمرین هایش را در بوشهر جلو برد و بعد از مدتی به تهران آمد. خانم رجبی از روزهایی می گوید که از بوشهر برای ادامه تمریناتش به تهران آمد: «می خواستم ورزشم را به صورت حرفه ای ادامه دهم. پیمان به من گفت که می توانم با توانایی هایی که دارم در تیم ملی «پرتاب وزنه»ی بانوان ایران مسابقه بدهم. با مشورت های همسرم و با نشان دادن پشتکار و توانایی هایم، بالاخره موفق شدم عضو تیم ملی ایران شوم.»

اما در ابتدا رفتارهای اعضای تیم و مربیان و برخی مسئولان با او خوب نبود و همین موضوع باعث تعجب زن تازه مسلمان بلاروسی شد: «شاید حق داشتند، مدت ها بود که رکورد پرتاب وزنه ایران در دست یک خانم دیگر بود. او با ملیت ایرانی برای کشورش می جنگید اما من موفق شده بودم رکورد او را بشکنم. در هوای آزاد با پرتاب 18 متر و 18 سانتیمتر، نفر اول تیم ملی ایران شدم آن هم درست زمانی که حتی خوب نمی توانستم فارسی حرف بزنم و این موضوع شاید برای ورزشکاران ایرانی زیاد قابل هضم نبود.»

برای ایران هم طلا آوردم و هم نقره
رجبی با تمام مشکلاتی که برایش در حیطه ورزش در ایران پیش آمده بود در مسابقات قهرمانی دو و میدانی آسیا در سال 2009 «گوانگژو» با ملیت ایرانی حضور یافت و موفق شد مدال برنز این مسابقات را به دست آورد.

همچنین او در بازی های آسیایی داخل سالن در همان سال در «هانوی» نیز شرکت کرد و در حالی که مدال طلا به گردن داشت به کشور ایران برگشت. حالا دیگر همه باور کرده بودند که این زن جوان بلاروسی می توان برای ایران و ایرانی ها افتخارآفرین باشد.

رجبی از مسابقات سال 2010 می گوید و از مدال طلایی که دیگر ثابت کرد او در ایران خواهد ماند و برای هدیه دادن مدال طلا به ایرانیان خواهدجنگید: «همه چیز آماده شده تا در سال 2010 در مسابقات دو و میدانی داخل سالن آسیا شرکت کنم و باز هم مدال طلا بیاورم، هرچند نتوانستم در مسابقات 2012 که در هانگ ژو بگرزار می شد مدال طلا به گردن بیندازم و نقره از آن من شد اما همه تلاشم را کرد ک هدر بازی های المپیک 2012 لندن نماینده ایران در رشته پرتاب وزن شوم.»او در بازی های آسیایی «اینچئون» در سال 2014 نیز در رشته پرتاب وزنه ،»دال نقره گرفت و به ایران برگشت.
 

هرگز به ایران نیامده بودم
لیلا خانم قبل از اینکه ازدواج کند هرگز به ایران سفر نکرده بود و تا آن روز دوست ایرانی هم نداشت که بتواند با فرهنگ و زبان ایرانی ها آشنا شود. او صحبت کردن به زبان فارسی را بلد نبود و همه چیز را کم کم با کمک همسرش یاد گرفت.

لیلا رجبی ادامه می دهد: «بعضی از ورزشکاران و مدیران به خاطر اینکه فکر می کردند من در ایران نخواهم ماند و خیلی زود به کشورم بازخواهم گشت با فعالیت من در تیم ملی مخالفت می کردند و یا اصلا روی خوشی به من نشان نمی دادن.

چند نفر از مدیران هم بودند که درک می کردند من دیگر یک ایرانی هستم و اقامت این کشور را دارم و مانند همه زن های ایرانی دیگر حق دارم در کشورم فعالیت ورزشی کنم و از توانایی هایم استفاده کنم. همان ها بودند که کمکم کردند.»

لیلا رجبی دورانی را که در ایران توسط ورزشکاران و مسئولان جدی گرفته نمی شد تلخ ترین دوران زندگی اش می داند و می گوید هیچ وقت آنقدر احساس غربت و تنهای نکرده است: «من به ایران آمده بودم و خودم را ایرانی می دانستم اما بعضی از ایرانی ها کاری کردند که با خودم گفتم آنها هیچ وقت من را باور نخواهندکرد، شاید اگر پیمان و راهنمایی هایش نبود اعتماد به نفسم هر روز کمتر می شد اما او بود که به من یادآوری می کرد که من یک ایرانی هستم و در این کشور همان حقی را دارم که یک زن ایرانی دارد و باید به جای فکر کردن به این حاشیه ها جدی تمرین کنم.»

مربی ام همسرم است
رکورددار پرتاب وزنه کشور می گوید: بعد از ازدواج بهترین موقعیت برای او پیش آمده تا تمرین هایش جدی تر و سخت تر جلو برود: «مربی بدن سازی و تمرین های آمادگی جسمی من، همسرم است. از همان ابتدا که به ایران آمدم همسرم این مسئولیت را به عهده گرفت. من در کنار دیگر شاگردان او سخت تمرین می کردم. هرچند همسرم در تمرین ها به شدت سختگیر است اما همین که می دانم با تمام توانش به من تمرین می دهد و می خواهد که بهترین باشم و کمکم می کند تا در مسابقات خوب جلو بروم به من نیرو و قدرت خاصی می دهد و باعث می شود با این حال که زن هستم اما از پس تمرین های مردافکن هم به خوبی بربیایم. شاید کمترکسی در ایران این امکان را داشته باشد که همسرش مربی اش باشد. به نر من این یکی از ایده ال ترین موقعیت های ورزشی بود که برای من پیش آمد.»

زن بلاروسی که قهرمان ایرانی شد


خانم رجبی در طی این نه سالی که در ایران زندگی کرده به شهرهای زیادی سفر کرده است و با خیلی از رسم و رسوم های مردم ایران آشنا شده است: «همراه با همسرم به خیلی از شهرهای ایران سفر کردم از جمله اصفهان، شیراز، تبریز، کرمان و... در بین این شهرها، به شدت اصفهان و کاشان را دوست دارم.

مدتی پیش با پیمان راهی کاشان شدیم و او برایم توضیح داد که این شهر چه تاریخچه ای دارد. دیدن مکان های تاریخی در این شهر و دانستن رسم و رسوم مردمانش برایم بسیار جالب بود، آنقدر که به همسرم گفتم اگر دوباره و حتی صدباره به این شهر سفر کنم خسته نخواهم شد.»

باز هم طلا می آورم
جالب است بدایند «لیلا رجبی» پیش از این که تابعیت ایرانی بگیرد، حتی خوردن غذاهای ایرانی را هم تجربه نکرده بود.

حالا دیگر یک آشپز خوب ایرانی است و آنقدر در آشپزی ایرانی حرفه ای شده که حتی همسرش هم از این مسئله تعجب کرده است: «هرچند از دوران نوجوانی تاکنون، به خاطر ورزشکار بودنم نمی توانم هر غذایی را بخورم و در بلاروس هم که زندگی می کردم فقط غذای رژیمی می خوردم اما بعد از زندگی کوتاه در ایران متوجه شدم که زن ها در ایران به شدت روی دست پختشان حساس هستند.

خانم های ایرانی مدت ها درباره دستپخت هایشان با هم حرف می زدند و سعی می کردند در این حیطه بهترین باشند.

من هم دوست داشتم آشپزی ایرانی را تجربه کنم به همین خاط راز همسرم خواستم که طبخ غذای ایرانی را به من یاد بدهد. او هم قبول کرد و به من پخت چند نوع غذا را آموخت.»

قلیه ماهی و قورمه سبزی دو غذای ایرانی است که لیلا رجبی در پخت آن مهارت زیادی دارد: «پیمان طرز پخت این دو غذا را برایم توضیح داد و من بعد از چندین بار تمرین توانستم این غذاها را همانطوری که شوهرم پخته بود بپزم. گاهی حتی قلیه ماهی را خوشمزه تر از همسرم هم می پزم، البته این را خود او می گوید.»
 

زن بلاروسی که قهرمان ایرانی شد


خانم رجبی یک بار در مسابقات سال 87 که در کشور «قزاقستان» برگزار می شد دچار آسیب جدی شد: «خوشبختانه در طول زندگی ورزشی ام چه در بلاروس و چه در ایران، آسب زیادی ندیدم. اما یک بار در مسابقات قزاقستان تاندون دستم به شدت آسیب دید و مدتی مجبور شدم استراحت کنم.»

لیلا رجبی هر روز صبح عادت دارد روزنامه ها و اخبار را پیگیری کند و می گوید که خوشحال کننده ترین خبری که درباره کشور ایران تاکنون خوانده است برداشته شدن تحریم هاست: «برجام و برداشته شدن تحریم ها شادکننده ترین خبری بود که درباره کشور ایران خواندم.»

او درباره دردناک ترین اخباری که خوانده است هم می گوید: «تلخ ترین خبری که تاکنون خواندم، مربوط می شد به هشت سال پیش و سقوط هواپیمایی که حامل اعضای تیم ملی جوانان جودو بود.»

این ورزشکار رکورددار هم اکنون تمرین های خود را زیر نظر مربیان زبده جلو می برد تا بتواند مدال دیگری به ایرانیان هدیه بدهد. رکورد پرتاب وزنه هنوز در ایران در دست اوست.

[کد خبر:AJ16849]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب