به گزارش آینه جم: به فاصله اندکی از نمایان شدن چهره پرفروغ ستاره سهیل، پادشاه فصل ها سوار بر اسب سمند خود همراه با هزاران رمز و راز و نشانه از راه می رسد. طول روزها و قد سایه ها رو به کوتاهی و بلندی می نهد. بوی زمین باران خورده فضا را معطر و مسیحادم مشام هر دل مرده ای را سیراب از زندگی می کند. 

می گویند پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ هم هست و شاید دل خونی انار از آن سبب باشد که در پائیز هزار رنگ، برگ ریزانی می شود از جنس کنده شدن و افتادن، تعلق ناپذیری و رخت بربستن. شاید کوچ پرندگان و مهاجرت آنها هم نشانه ایی دیگر از دلِ خونِ انار باشد.

اما اینجا در استان بوشهر نشانه های دیگری هم در دل طبیعت پائیزی یافت می شود. نرم نرمک تک تش باد و شرجی شکسته و هوا رو به خنکای دلچسب میل می کند. بادهای لیمر و لچیزب از راه رسیده و مژده باران می دهند. لیمر وقتی غضبناک می شود گرد و خاک به پا می کند و دیگر هیچکس حریفش نیست. تا همه چیز را خورد و خاکشیر نکند غرپفش نمی خوابد و آرام نمی گیرد.

از سویی قبل از وزش بادها و در نخستین روزهای خزان، درخت کُنار خود را مهیای برپایی ضیافتی اعجاب انگیز می سازد و سفره ای می پراکند به وسعت سخاوتش غرقِ شکوفه "آردِه". چنان بویی می گستراند که میهمان ها را از دوردست مدهوش شهد شیرین خود می سازد. غنیمت فرصتی است تا نخستین باران، زنبورهای عسل خانه های کُلنی خود را یکی یکی از انگبین ناب پر کرده و دربش را ماهرانه موم اندود سازند تا از گزند باد و باران در امان باشد و آذوقه ایی برای گذران مطمئن سرمای خشک و سوزناک زمستان باشد.

از همین روی بومیان منطقه معتقدند زنبورهای عسل از روی غریزه یک هفته قبل از اولین باران درحالیکه به مقدار کافی عسل جمع آوری کرده اند، اقدام به موم اندود کندوی خود می کنند و شگفتا که این چه نشانه بزرگی از هواشناسی بی نقص و دقیق نهاده شده در سرشت این موجود می باشد. 

اما در این هنگام که زنبورها در آسمان به جهد و شهد در تلاشند و آنگاه که بُخل آسمان بر زمین روزهای واپسین حکمرانی خود را سپری می کند و دستان دعا ملتمسانه به نزول رحمت خدا چشم دوخته، در دل خاک قیامتی برپاست. پس از ماه ها سراب باران و عطش بیابان خشک،  زمین به یکباره از حرکت باز می ایستد و دهان باز می کند تا طنین زایش و اعجاز رویش اسطوره بی بدیل طبیعت یعنی" گل بی منت بارون" را به گوش فلک برساند. 

از آنرو استعاره بامسمای گل بی منت بارون را بر این گل نام نهاده اند که بی آنکه رنج منت آب باران را بر خود هموار نموده و وامدارش باشد در کمال مناعت طبع، بی توقع و آزاد زهر چه رنگ تعلق پذیرد، از دل خاک مرده می روید تا نماد امید و منادی آمدن صدای پای باران و نشر دوباره طبیعت باشد.

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی           ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم 

آری، بی منت بارون نام گلی است که آبان ماه در اکثر مناطق استان بوشهر قبل از نخستین باران پائیزی، در خشک ترین زمینها که حداقل شش ماه باران ندیده و تابستان داغ و سوزنده را بر بدن تفتیده خود تحمل کرده سر از خاک بیرون می آورد و با زیبایی مسحور کننده و عشوه‌ی بی مثالش گلبرگهای سرخآبی ظریفش را رو به آسمان باز می گستراند. این روزها به راحتی می توان حضور بی منت بارون را در جای جای استان حس کرد. فقط کافی است کمی پی ردپایش را گرفت.

برخلاف پندارها که گمان می رود عمر گل بی منت بارون به چند صباحی در پائیز است اما این گل دارای چرخه زیست دو مرحله ای می باشد.

گل بی منت بارون گیاهی است علفی با عمر چند ساله که گلدهی آن ابتدا در پائیز و در غیاب برگ ها صورت می گیرد سپس در بهار و هنگام برگ آوری و برگداری کاملا بی گل است. از پیاز آن علفی سبز می شود که میوه اش پوشینه و دارای سه خانه است که تعداد بسیاری دانه در خود دارد. در علم گیاه شناسی گلهایی از این قبیل در گروه Hysteranthous قرار می گیرند.

گل بی منت بارون بسیار شبیه به گل زعفران است با این تفاوت که گل آن بر خلاف زعفران که دارای 3 پرچم است، دارای 6 پرچم می باشد. پیاز آن بزرگ و گوشتار، محفوظ در پوشش های نازک و دارای ریشه های افشان است. این گل در سه رنگ صورتی مایل به بنفش، زرد و سفید مشاهده می گردد و دارای 12 گونه است که در بیشتر نقاط ایران از جمله ارتفاعات البرز و شمال غربی، مناطق گرمسیری و جنوبی رشته کوه زاگرس، شمال شرقی و مناطق مرکزی کشور می روید. در گذشته در طب سنتی از پیازچه آن برای برخی معالجات از جمله نقرس استفاده می شد لذا نام سورنجان را به آن داده اند.

همچنین برای این گیاه نام " گل حسرت" را هم برگزیده اند و آورده اند که چون این گل در پائیز می روید و پیش از رسیدن بهار خشک می شود، هیچگاه بهار را نمی بیند و همیشه در حسرت دیدن بهار می ماند. 

شاید دلیل دیگری که بتوان ارائه کرد اینکه در بهار رویش گیاه همراه با میوه و برگ بوده و فاقد گل است. بنابراین افراد عادی که از گل پائیزی آن اطلاع ندارند و ارتباط گل پائیزی را با میوه بهاری نمی دانند این نام (حسرت از دیدار گل) را برای گیاه انتخاب کرده اند.

بهار آمد و گل در جهان شکفت و ترا          شگفته شد گل حسرت در این بهار دریغ

اما نکته مهم و باور نکردنی، همانندی شگفت انگیز خصایل گل بی منت بارون با روح و روان آدمی است. گل بی منت بارون بیش از اینکه حرف بزند عمل می کند.

تنهایی، غریبی، نابهنگامی، ناسازگاری و ناهمراهی با زمانه، فروتنی، مناعت طبع و بی نیازی و دهها ویژگی دیگر آنقدر درد آشنایان را مجذوب و مبهوت خود ساخته که نشانه های این همنشینی را در آثار بزرگان اهل فرهنگ و ادب به وضوح می بینیم. الهامات شعری و داستان نگاری که برخی شعرا و نویسندگان با مشاهدات و دقت هایی در زندگی این گل بدست آورده و استفاده کرده اند بی نظیر است.

"ایرج شمسی زاده" شاعر فقید محلی سرای استان با تشبیه "منوچهر آتشی" شاعر، نویسنده و مترجم چیره دست به گل بی منت بارون، در سوگش چنین حزین می سراید:

ای گل فصل خزون به زگل فصل بهارون، گل بی منت بارون

یادگار گلل خشکسه ی یار و دیارون، گل بی منت بارون

شُحم کردن ری سرت بلگلت رِهتن و رَهتن، گل بی منت بارون

باز دادی گلل تازه نه یک بار و دو بارون، گل بی منت بارون

تُپ بارون ندیدی اُما منت نکشیدی، گل بی منت بارون

لوِ خشک و سرِ بالا سر برِد که و قارون، گل بی منت بارون 

یا از زبان "آنا پناهی" دختر شاعر و هنرمند فقید "حسین پناهی" که در عرصه بازیگری خود مثال بی بدیل گل بی منت بارون بود، می شنویم که پدرش همواره به فرزنداش پند داده: فقط دست راست تان می تواند دست چپ تان را بگیرد و اینکه گل بی منت باران باشید که در اواخر تابستان از زمین داغ و سفت بیرون می آید تا خود را به نور و زندگی برساند.

همین قرابت ویژگی های شخصیتی حسین پناهی و الفت فکریش با این گل است که "غلامعلی الهی" را به کرنش وا می دارد تا به انتشار کتاب "گل بی منت بارون" دست یازد. کتابی که در آن تفسیری از شخصیت شاعرانگی حسین پناهی ارائه شده است.

از سویی "گل حسرت" نیز توانسته همپای نام "گل بی منت بارون" جایگاه درخوری در میان شعرا، ترانه سراها و نویسندگان بدست آورد. رمان دو جلدی "گل حسرت" اثری عاشقانه و اجتماعی از "لیلی تکمیلی" و نیز کاربرد این نام برای بسیاری از سرودها نشان از همرازی و همدی این گل با خو و نهان انسان دارد.

باری، گر چه این گل ریزاندام است و چشم پرکن نیست اما تنها نظیر خودش است و تنها به خود می ماند. ماندگار است و جهان را با چشم باز می بیند و از بازترین پنجره، با خشکه خارها سخن می گوید. اگرچه فارغ از منت ها و منیت هاست اما با روح ابر و باران همزاد است. اگر چه کوچک است اما ژرف اندیشان را به تامل و تفکر در روح بزرگش واداشته است. آیا در این زمانه می توانیم گل بی منت بارون باشیم؟

 

**حسین فریدونی نیا/خلیج فارس

[کد خبر:AJ18834]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

0 # رضا طاهریان 1395-10-24 13:22
سلام اهل استان گیلانم دنبال گلهای خاص و کمیابم خوشحال میشم که باهام از طریق تلگرام تماس بگیرید
09113425125
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب